افغانستان از نظر تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي، در دوره گذار بهسر ميبرد؛ گذار و عبور از دوران اقتدارگرايي به سمت دمكراسي، گذار از جامعه سنتي به سمت جامعه مدرن. در اين دوران گذار اتفاقات و تحولات زيادي ممكن است روي دهد و بينظميهايي پيش بيايد كه اگر بهدرستي مديريت و كنترل نشود، با فراز و نشيبهايي كه ايجاد ميكند، ممكن است اين دوران گذار را طولاني كند يا به تعويق بيندازد.
با اين مقدمه، بايد گفت كه انتخابات اخير رياستجمهوري افغانستان را بايد با توجه به همين واقعيتها تحليل كرد نه خارج از آن. وقتي انتخابات و حاشيههاي پيش آمده براي آن را در چارچوب اين تحولات تفسير كنيم، آن وقت ميبينيم كه آنچه روي داد چندان هم عجيب و دور از انتظار نبود.
انتخابات اخير را بايد از 2منظر عمده تحليل كرد. اول نفس خود انتخابات و دوم حواشي آن و اختلافات پيش آمده و ادعاي تقلب.
نفس برگزاري انتخابات رياستجمهوري در افغانستان در شرايط كنوني، اتفاق مهمي است چون جابهجايي قدرت را بهصورت مسالمتآميز ممكن ميكند. تا يك دهه پيش، قدرت در افغانستان از لوله تفنگ نشأت ميگرفت و از طريق اسلحه بهدست ميآمد. اكنون اما قدرت با تعرفه رأي جابهجا ميشود. اما جا افتادن اين مفهوم در جامعهاي مانند افغانستان با پيشينهاي كه دارد، زمان ميبرد. نميتوان تحولات افغانستان را مانند ايران، پاكستان يا كشورهاي اروپايي تفسير و تحليل كرد. دمكراسي در افغانستان شرايط خاص خودش را دارد. اساسا دمكراسي در هركشور شرايط خاص ومنحصر بهخودش را دارد.
حواشي پيش آمده در اين انتخابات و اختلافات و ادعاي تقلب را بايد با توجه به همين ويژگي تحليل كرد. دكتر عبدالله در اين انتخابات نامزد معترض بود و ميگفت كه تقلب گستردهاي به نفع رقيبش اشرف غني احمدزي صورت گرفتهاست. اين حرف البته تا حدي درست بهنظر ميآمد. براساس آنچه دكتر عبدالله ادعا ميكرد و ستاد انتخاباتياش اعلام كردهبود، ميزان تقلب و جابهجايي آرا به نفع اشرف غني احمدزي به حدي بوده كه نتيجه انتخابات را تحتتأثير قرار ميداد. او در روزهاي اول روي اين حرف پافشاري زيادي كرد.
اما افكار عمومي داخل افغانستان و همچنين در سطح بينالمللي به اين نتيجه رسيد كه با توجه به شرايط خاص افغانستان و اينكه اين كشور مشغول تجربه دمكراسي است، تخلف و تقلب در انتخابات ممكن است پيش آمده باشد. اگر چه اين نكته منفي براي اين انتخابات بود، اما همه در داخل و در خارج از افغانستان به اين اجماع رسيدند كه بايد با اين موضوع پيش آمده مدارا شود و با نگاهي مصلحتآميز با آن برخورد شود. همه پذيرفتند كه اين مسئله اگرچه نقصان بزرگي است اما بايد طي زمان و در فرايند يادگيري و تجربه دمكراسي در افغانستان، اصلاح شود.
به همينخاطر مذاكراتي صورت گرفت و روزها طول كشيد تا توافقي ميان دوطرف بهدست بيايد.قطببندياي كه در جامعه افغانستان وجود دارد، ميان اين دو نامزد انتخاباتي تجلي يافتهاست. اشرف غني از پايگاه رأي پشتونهاي افغانستان برخوردار است و عبدالله از پايگاه رأي غيرپشتونها. بنابراين تقابل و رويارويي اين دو نفر، بعد از برگزاري انتخابات به نفع جامعه افغانستان نبود. به همين دليل با رفتار بسيار معقولي كه دكتر عبدالله از خود نشان داد و به نفع مصلحت مردم عمل كرد، دوطرف به توافق سياسي رسيدند تا اين دولت وحدت ملي را تشكيل دهند.
بايد گفت كه در اين ميان، دكتر عبدالله دورانديشي بسيار قابل تقديري به خرج داد و در عين حال اين پيام را هم تفهيم كرد كه روند امور بايد به سمت اصلاح حركت كند. اما بر حرف خود چنان پافشاري نكرد تا جامعه افغانستان دوقطبي شود و به سمت درگيري پيش برود.اكنون همه اميدوار هستند كه با اين توافق سياسي، تجربه جديدي كه در عرصه سياسي افغانستان شكل گرفته، يعني تشكيل شوراي اجرايي و حضور رئيس اين شورا يعني دكتر عبدالله در كنار رئيسجمهور، افغانستان به سمت مرحله بعد حركت كند. البته اين روند و اين مرحله بسيار مهم و حياتي است. اينكه اين روند چگونه طي ميشود و آشتي ملي چقدر دوام ميآورد، براي آينده افغانستان بسيار مهم است.
به همينخاطر اكنون همه نگاهها به شيوه كار دولت جديد و نحوه همكاري اين دو نفر دوختهشدهاست.موفقيت يا شكست اين روند، هم براي افغانستان مهم است و هم از نظر بينالمللي اهميت دارد. اگر اين تجربه با موفقيت جلو برود، هم دورانگذار افغانستان يك گام بزرگ و مهم به سمت جلو پيش ميرود و هم اين روند، ميتواند الگويي براي اداره جامعه در كشورهايي باشد كه جامعه طوايفي مانند افغانستان دارند.
- نماينده مجلس وتحليلگر مسائل افغانستان