بسیاری از استخوان خردکننده های سینما از 2دهه پیش ، این روند افسار گسیخته و صدمات وارده به سینما را گوشزد کرده بودند، در این رابطه جمله ای معروف وجود دارد: وای به حال فیلمی با بازیگران و قصه های معمولی که به ضرب تدوین بخواهد اسکاری شود یا تماشاچی جذب کند.
چون با کمک تدوین حرفهای میشود نقایص بازی بازیگر زیبارو را جبران کرد.این ترفند حتی برای بازیگرانی که معمولی نیستند و به دلیل صورت زیبا و صدای گیرا موردنظر تماشاگر و سران سینما قرار گرفته اند نیز صدق می کند.
جیمز دین یکی از بازیگرانی بود که باوجود زیبایی تام و تمام هرگز محتاج تدوین این چنینی نشد و قدرت بازیگری او قبل از این که به سینما بیاید در تئاتر برای همگان ثابت شده بود.
او زحمات زیادی کشید و باوجود حضور کوتاهش در سینما به دلیل تبحر خاص در بازیگری و صاحب سبک بودنش و همچنین به دلیل صاحب جمال بودن در حد اعلا بعد از 50سال که از جوانمرگ شدنش می گذرد هنوز مثل یک بازیگر زنده در ذهن تماشاگران جای دارد.
او در سال 1955در سن 24سالگی کشته شد. به این اسامی توجه کنید: کلینت ایست وود، استیو مک کوئین ، جین هکمن ، دونالد ساترلند، داستین هافمن ، دنیس هوپر و چند دوجین نام دیگر که با همه آنها آشنایی دارید و فیلمهای قدیم و جدید (احیانا) آنها را دیده اید.
این اسامی همه از لحاظ سن و سال هم دوره ای های «جیمز دین » محسوب می شوند. یعنی کسانی که بین سالهای 1930تا 1935- 36 متولد شده اند.
از این اسامی تنها استیو مک کوئین است که 25سال پیش بر اثر سرطان خون مرحوم شد. بقیه طی دوران بازیگری شان حدود 27یا 28سالگی اسم و رسم دار شدند و تقریبا در 32سالگی یا کمی بیشتر مقامشان تثبیت شده بود. منظور از تثبیت شدن یک بازیگر در تیم هالیوودی ، بازی کردن در نقش اول 3تا 5فیلم است که دارای حداقل 3ستاره بوده باشند.
جیمز دین مانند این هم دوره ای ها اصلا انتظار نکشید تا در چند مرحله سرانجام به تثبیت برسد. او از همان سال اول که از تئاتر برادوی به هالیوود آمد و بعد از فیلمهای «ملوان برحذر» و سرنیزه های استوار (هر 2محصول 1951)درجا ثبت شده بود.
آنگاه طی بازی در 3فیلم شرق بهشت 1955، شورش بی دلیل 1955 و غول 1951(آخرین فیلمش) (که دیگر به صورت روتین نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگری نقش اول مرد گردید) به نوعی دارای سبک و سیاق خاص بازیگری اش گردید؛ روندی که تنها برای «مارلون براندو»ی فقید به دست آمد.
به تعبیری اگرجیمز دین در سال 1955 طی تصادف اتومبیل کشته نمی شد و مسیر بازیگری اش را دنبال می کرد، شاید در بسیاری از فیلمهای مطرح او بود که با توجه به سبک و سیاق خاص بازیگری اش ، بازی می کرد و بر ماندگاری اش می افزود.از بین این گونه فیلمها، بسیاری پدرخوانده را در نظر می آورند.
حضور مارلون براندو و جیمز دین در کنار هم و صد البته ایفای نقش «مایکل کورلئونه» توسط جیمز دین.حرف و حدیث در مورد قدرت و نحوه بازیگری جیمز دین فراوان است و بیش از آن اعتماد کارگردان های والامقام و صاحب اندیشه که گذر زمان نیز بر احترام آنها افزوده است.
در واقع جیمز دین انتخاب اول بسیاری از کارگردانان مولف آن دوران بوده است. به این 3 نام توجه کنید:
الیا کازان (شرق بهشت)، نیکلاس ری (شورش بی دلیل / یاغی بی هدف) و جورج استیونس (غول).
جیمز دین در 23سالگی برای الیاکازان بهترین هنرپیشه مرد بود. نیکلاس ری نیز این گونه در مورد وی نظر داشت.
- 50 سال گذشت
حالا نیم قرن گذشته است. از اعتبار جیمز دین نه تنها کم نشده که به واقع به مثابه یک بازیگر خوشنام و تراز اول هنوز دارای جایگاه والای بازیگری است.
کن 58در این دوره از او تقدیر می نماید و این بخش جنبی مسلما تمام بخشهای جنبی دیگر را تحت الشعاع قرار داده. مروری بر فیلمهای او آن هم 3فیلم کازان ، ری و استیونس همیشه هیجان انگیز بوده و آنها در کن که دیگر جای خودش را دارد.
همچنین در کارنامه بازیگری او، نام فیلمی نیز به چشم می آید به نام : داستان جیمز دین ، محصول سال 1957، این فیلم در واقع هرچند پاره ای اوقات به اشتباه اثر جدیدی به حساب می آید یا این که از این اثر به عنوان فیلمی به مثابه پشت صحنه کارهای سینمایی قبلی او یاد می شود، اما این گونه نیست.
«داستان جیمز دین» که در سال 1957اکران و پخش تلویزیونی گردید یک مستند واقعی بود نه یک اثر سرگرم کننده و پخش تلویزیونی آن باعث شد در یک سال و اندی پس از کشته شدن او، به یکباره فضای ماتم چنان بر خانه های شهروندان ینگه دنیایی سایه افکند که گویی همین روز بوده که جیمز دین فوت کرده است.
یکی دیگر از علل علاقه مندی مردم به «دین» شخصیت تلویزیونی او بود. او از ابتدای ارائه سرویس دهی تلویزیون رنگی که برابر با آغاز به کارش می شد در فیلمهای تلویزیونی ظاهر می شد و این کار را تا آخرین روزهای عمرش ادامه داد.
از این رو شخصیت تلویزیونی اش نیز دارای وزنی همتراز تاثیرگذاری کاراکتر سینمایی او به شمار می آمد.
- یکی جا مانده!
وقتی که فیلم Tickerاز تلویزیون خودمان پخش شد، خوشبختانه مجددا نام و تصویر و نوع بازی «دنیس هوپر» برای بینندگان کم سن و سال دار یادآوری شد.
جوانترها که به هر حال سینمای جهان را دنبال می کنند به احتمال زیاد فیلمهای او را از ایزی رایدر به این طرف حالا یکی یا چند تا در میان دیده اند.
اما چرا یکباره وسط بحث جیمز دین و کن 58و چیزهای دیگر نام دنیس هوپر را به میان آوردم؛ و آن میان تیتر یکی جا مانده به چه معناست؛ ای کاش در کن 58دنیس هوپر حتی شده بود با پس گردنی (شخصیت هوپر کاراکتری عجیب و غریب است.
معلوم نیست چطور با این روحیه و اخلاقیات کاری هنوزکاری دست خودش نداده و سالم و زنده مانده ، هرچند بازیگر توانا و پرکار و کارگردانی خوب است و طرفداران بسیاری نیز دارد) نیز در بخش جنبی یادمان جیمز دین حضور می یافت.
در حقیقت از بین آن چند بازیگری که در ابتدای نوشتار به عنوان هم دوره ای های جیمز دین از آنها نام برده شد تنها همین «دنیس هوپر» سالم و پرکار باقی مانده است. البته تعدادی دیگر نیز ممکن است هنوز باشند اما از هم دوره ای های او که با جیمز دین فیلم مطرح و ماندگار بازی کرده باشند، تنها همین دنیس هوپر باقی مانده است.
جیمز دین و دنیس ، در سال 1955در فیلم شورش بی دلیل (یاغی بی هدف) ساخته نیکلاس ری همبازی شدند؛ فیلمی در ارتباط با رفتار متقابل فرزندان و والدین در دهه50.
جیمز دین در فیلم نقش پسری عصیانگر را بازی می کند. (کاراکتری که الان نیز پس از 50 سال جیمز دین سمبل آن شناخته می شود: جوان عصیانگر) که در خانواده ای آبرومند زندگی می کند اما هیچ کدام از والدین درکش نمی کنند. او در محیط بیرون نیز مرجع و پناه قابل قبولی پیدا نمی کند و سرانجام این عصیانگری بی خطر و بدون موج او به دست ندانم کاری های پلیس های کله خراب منجر به فاجعه می شود.
هوپر در این فیلم در کنار «سال مینه ئو»، ناتالی وود و چند جوان دبیرستانی دیگر حلقه رفتاری بیرون را تشکیل می دهند. فیلم بعدی این دو، غول (جورج استیونس) نام دارد که این بار نیزهوپر در کنار سال مینه ئو و راک هادسن در کنار «دین » به ایفای نقشمیپرداخت.