عرفات ديگر جاي ماندن نيست و مسير را بايد ادامه داد؛ نور عرفات خود را دل زائران جا ميكند و رنگ آسمان و زمين به تيرگي ميگرايد، حدود سه ميليون زائر كشورهاي مختلف، دسته دسته با عرفات خداحافظي ميكنند و دل در گروي جستجويي بينظير براي دريافت بيشتر از اين مناسك و البته با دلهرهاي تكرار نشدني براي مشاهده صحنههاي ديده نشده، سر به سرزمين شعور و آگاهي (مشعرالحرام) مينهند.
زائران ايراني هم كاروان كاروان، با انوبوس يا به دلخواه خود با پاي پياده، به سوي مشعر حركت ميكنند. هر كارواني نقطهاي از مشعر را براي وقوف انتخاب كرده تا حداكثر بر روي زيراندازي ساده، شبي پر رمز و راز را بدون سرپناه بر خاكهاي مشعر را تا طلوع آفتاب بگذرانند.
سر كردن شب مشعر، حسي برزخي و زماني بينابيني را برايت تداعي ميكند، بخصوص وقتي بداني پاك از خوان عرفات عبور كردهاي و ساعاتي ديگر وارد سرزميني ميشوي كه عشق و آرزو و در هم آمیختن احساس و عقل شايستهاش شده است، دائم در فكر بهره بيشتر و راندن خسران از اين لحظاتي تا اعمالت بهترين شود.
هر زائري به طريقي نقطه نقطه مشاعر مقدسه را درك ميكند و ياد و خاطره منحصر به فردي از آنها دارد. درك مشعر از زبان زائري كه از کاروان و همسفران جدا شده و پس از چند روز با جمع بودن، مجبور است شب را تا طلوع آفتاب تنها سپري كند، وقتي خواندني ميشود كه او در پايان وقوف در مشعر و در آستانه منا از پرورگارش ميخواهد كه احوال برزخش را مثال همچو شبی قرار دهند.
وقتي حدود يك ساعت جستجو براي پيدا كردن هم كاروانيها گذشته و حتي از يافتن محل استقرار زائران ايراني هم منصرف شدم، وقوف شبانه در مشعر را در میان حجاج آفریقایی آغاز كردم؛ اولش سخت اما به طرزی به خواب رفتم که وقت صبح، صحنهاي ديگر را در اطراف يافته و جمعیت دهها یا شاید صدها برابر شده که هر کدام به یک سو میروند ... خدا را شکر ميكنم که در آن غربت، به خواب آرامش رفتم ... با خود گفتم «ای کاش احوال برزخم را مثال همچو شبی قرار دهند ...»
پس از وقوف در عرفات و مشعر، به سرزمين آرزوها و سرزمین عشق رسیدهایم. آستانه منا؛ زائران فاصله چند كيلومتري تا منا را با ازدحام جمعيت طي ميكنند و در ميانه راه است كه زائر خشنود از شب آرام مشعر، دوستان خود را مييابد ...؛ صداي پاي عيد ميآيد؛ عيد سر سپردگي و بندگي و عيد بر آمدن انساني نو از خاكسترهاي خويشتن خويش؛ عيد برآمدن روزي نو و انساني نو ...
دکتر حشمتالله قنبری همدانی، از اساتيد علوم معارفي كه از كارگزاران حج هم است در مسير با زائران خوش و بش ميكند و زائراني كه اهل عرفان و برگيري توشه معرفتي از اين سرزمين و مناسكاند او را تنها نميگذراند. درباره اعمال و بايدهاي منا ميپرسند، دكتر قنبري درباره منا به هر زائري نكتهاي را ميگويد كه در طول راه با همراهي كردن او جمع نكتهها را ثبت كردهام.
* ميگويد شبهای منا، شبهای آرزوهاست و حاجی باید در منا با آرزو و با آرمان باشد.
* بر اساس معتبرترین روایات اسلامی، امر ظهور موعود آخر الزمان (عج) که محقق میشود، ایشان به دیوار کعبه تکیه میدهند لذا رکن انتظار هم همین جاست و در گذر زمان دست عدهای از سربازان خود را میگیرند و به سرزمین منا میآورند تا جامع آرزوها را در منا داشته باشند.
* خاصیت منا، زمینگیر نمودن آدمی برای شکستن استکبارش است. حاجی در منا عیب مردم را میبخشد، دستش دست کرامت و عفو و دستگیری کردن است. منا محل در هم آمیختن احساس و عقل است و حاجی در این سرزمین، لطافت و نرمش پیدا میکند.
* وظیفه حاجی در منا و قبل از ورود پیدا کردن به حرم برای انجام اعمال طواف زیارت اين است كه باید در منا، جامعیت آرمانخواهی را برای همه آنها که بر گردنت حق دارند از جمله مادر، پدر، همسر و خودت بخواهی. آرزو و آرمان همسر حاجی باید در منا تحقق پیدا کند که وقتی مردش بازگشت، بگویند در منا او را حاجتروا کرده است.
در طول بيتوته در منا، چه قبل از سنگ زدن اول (رمی جمره عقبه) و حلق، و چه پس از حاجي شدن، مرتب به آرزوي جامعي فكر ميكنم كه شايسته است حاجي در منا داشته باشد؛ ظاهرسازي چرا ...؛ يكسال از روزهاي مناي حج من گذشته و هنوز آرزوي جامعام را پيدا نكردهام.
حاجي، در آستانه منا از خدايت بخواه كه آرزوي جامع را در سر و دلت بيندازد؛ سنگت را به نفس بزن كه اگر در جمرات، سنگ به سنگ زني، به خودت كمانه ميكند ...؛ حاجي، جرعههاي معرفت نوش جانت ...