علاقهمندان به سینمای هرتسوگ او را یک "مستندساز" تمام عيار ميدانند تا يك فيلمساز عادي. آثار او در ژانر درام اجتماعي و همچنين بازيگرياش در سينماي آلمان و سينماي آمريكا نيز براي او يك پرونده جداگانه و پربار ساخته است. با اينهمه علاقه او به سينماي مستند با افزايش سن او نيز رشد بيشتري به خود ميگيرد.
در اين رابطه حتي هرتسوگ درباره اثر مهمی مانند "فیتز کرالدو" اذعان میکند: داستان همان تقابل انسان با طبیعت است، بالا بردن کشتی از بدنه یک کوهپایه و رساندنش به آن سو مگر چیزی جز مبارزه بشر و تقابلش با طبیعت است و سرانجام همزيستي با آن است....
از آغاز هزاره سوم، هرتسوگ که 10 فیلم به کارنامهاش اضافه کرده، باز هم دستمایه اولیه کارش یا تماما به سینمای مستند برمی گشته و یا این که وامگیرنده این نوع خاص از سینما بوده است. اما جدا از علاقهمندی هرتسوگ به این نوع سینما، او در 72سالگی و در سال 2007 براي توليد اولین فیلم انگليسي زبانش نيز؛ بازهم مضامين سينماي مستند را در"نجات در سپيدهدم" گنجانيد.
مورد دیگر به قهرمان فیلم برمیگردد. "دیتر دانگلر" خلبان نیروی هوایی آلماني الاصل. او که در سال 2001 درگذشت دوستی بسیار عمیقی با هرتسوگ داشت و سرگذشت افسانهوارش بارها هرتسوگ را غلغلک داده بود تا فیلمی درباره گریز وي از زندان لائوس بسازد.
این بار هرتسوگ داستان و روايت زندگي دوست دیرینش را در قالب یک فیلم سینمایی با عنوان «نجات در سپیده دم» ساخت. فيلمي كه در سيستم هاليوودي ساخته شد اما با قواعد استاد مستند ساز!
هرتسوگ در معناشناختي آثار مستند و داستاني اش با بهترین زمینهچینی بيننده را وارد دنیایی مینماید که در نهایت همه انگارهها به همان کاراکتر فاقد هویت میرسند و درجا به او هویت فراموش شده را هدیه مینماید (معمای کاسپار هاوزرمحصول 1974را به یاد بیاورید.)
تقابل در فیلمهای مستند وي نيز داراي انگاره هاي ويژه فلسفي هستند، آنچه که مبارزه انسان و طبیعت نامیده میشود به معنای واقعی کلمه تقابل از نوع زد و خورد مرگبار نیست، چنانكه در اينگونه فیلمهایش؛ انسان در این چالشها؛ گاه با طبیعت در حین مبارزه؛ به آن نوع از تعامل دست میزند که سبب نجاتش نیز باشد.
در فیلم "نجات در سپیده دم" او شخصيت دانكلر را از سينماي مستند وارد فيلم داستاني كرده اما نتيجه يكي است. پیش از این؛ وي در مستندی (محصول 1997) زندگی سراسر هیجان این خلبان را به تصویر کشیده بود. شاید این قضیه به نوع داستان برنگردد اما جدا از دوستی او با دانگلر آنچه که وی انجام می دهد همانی است که هرتسوگ سالیان سال است که به عنوان جهان بینیاش ارائه کرد. باز هم تقابل و تعامل انسان با طبیعت با یک چاشنی در رفتارشناختی آدمها.
در فیلم او طبیعت، هم ميتواندیک دشمن باشد و هم فرشته نجات! دانكلر كه هواپيمايش در جنگ ويتنام سقوط كرده از زنداني شدن رها شده اما وسط يك طبيعت بكر گرفتار گرفتار آمده است.
هرتسوگ در اين باره ميگويد: "...اينجا بازهم يك زندان ديگر داريم؟ باید از آن محيط ناشناس تك و تنها بگذری.اینجا یک جنگل تو در تو داریم که شاید انسان تنها مخلوقی باشد که نتواند در آن با شرایط ویژه دانگلر به عنوان یک خلبان فراری ، سازگاری یابد. از دیگر سو همین طبیعت ناسازگار با تواناییهای بسیار تاثیرگذارش در نابود کردن دانگلر؛ گاهی فرشته نجاتش هم هست.تغذیه او از جنگل و استتار 2امتیاز نهایی هستندکه طبيعت به دانگلر داده است. در اینجا اما نقش تقابل انسان با طبیعت (شاید هم در یک دورنمای ظریف و فلسفی) به ورطهای دیگر به لحاظ درجه اقتدار در نیستی و نیست کردن میافتد چرا که دیگر دشمن انسان، در این جنگل خودش است..."
هرتسوگ فیلمنامهای به زبان غیر آلمانی ندارد! این جمله را بارها خودش در گفتگوهایش تکرار کرده یا کسانی که درباره آن مطلب نوشتند به اين ويژگي يا تعصب اذعان کردهاند. سناریوی فیلم "نجات در سپيدهدم" به زبان انگلیسی است و خود هرتسوگ نیز آن را نوشته، چرا که در صورت ارائه شدن آن به زبان آلمانی محال بود آن را به خود وی برای برگردان انگلیسی بدهند. خودش با ویراستاریهای اطرافیان زبدهاش سناریو را به انگلیسی نوشت و فیلمی باز هم متعلق به کارگردان ساخت.