سعید فائقی . رییس پیشین سازمان تربیتبدنی در روزنامه شرق با تيتر« مرهم حقپخش» نوشت:
چرا رویکردهای مدیریتی ما آنگاه که علاقه، ذایقه و خواست مردم در میان است، اهمیتی به خواست عمومی نمیدهند و گاهی براساس لجبازی تصمیم میگیرند تا بهاصطلاح روی هم را کم کنند. تازهترین مورد از این جنس تصمیمگیریها، چالش «حقپخش» صداوسیما و فدراسیون فوتبال بود که در نتیجه آن، فوتبالدوستان برای دوهفته از تماشای مسابقات دلخواه خود محروم شدند. از یکطرف فدراسیون فوتبال با توجه به اساسنامه خود که به تصویب هیات محترم دولت رسیده و درعینحال برگرفته از قانون مجلس است، فدراسیونها را موسسات عمومی غیردولتی قلمداد کرده و باز برپایه همین اساسنامه، فدراسیون مکلف است مصوبات فیفا را رعایت کند و چون «حقپخش» تلویزیونی را از آن خود میداند؛ پیگیر دفاع از حقوق خویش میشود. از طرف دیگر، صداوسیمای جمهوریاسلامی در بودجه سالانه خود پرداخت «حقپخش» را لحاظ نکرده است و به همین دلیل نمیتواند، مبلغ درخواستی فدراسیون فوتبال را بپردازد. البته این موضوع سالهاست که لاینحل باقی مانده اما اینبار قرعهفال؛ به دولت تدبیروامید اصابت کرد، دولتی که رویکردی مردمی دارد و به صراحت از احترامبهحقوق مردم و حقوق شهروندی سخن میگوید. دولت؛ در وضعیتی قرار دارد که نظارهگر چالش «جامجم» و فدراسیون است و شاهد ناروایی که به هواداران فوتبال روا میشود؛ مردمی که با چشم خود میبینند برای پخش فوتبالهای خارجی که در بعضی موارد تبلیغات مسموم «برند»های جهانسرمایهداری را در بطن خود دارند، مبالغ کلانی پرداخت میشود اما برای پخش فوتبال داخلی که تبلیغات «برند»های ملی را در کنار زمین خود دارد، این همه جنجال بهپا میشود و باوجود تاکید بر اقتصاد مقاومتی و حمایت از تولید داخلی، «برند»های داخلی از فرصت عرضه و تبلیغ در کنار زمین جا میمانند.
قبول داشته باشیم که شرکت مجری تبلیغات دور زمین فوتبال؛ حق دارد شکایت کند؛ زیرا ناخواسته، از عمل به تعهدات خود در قبال تولیدکنندگان داخلی، محروم شده است. خوشبختانه، راهحل، بسیار ساده است و قانونگذار برای اینگونه موارد پیشبینی لازم را کرده است:
الف - همه سازمانها و نهادها و ارگانها که بودجه دولتی دارند، از ردیفی تحت عنوان «پیشبینینشده» برخوردارند و میتوانند با تامین مبلغ پرداخت از این محل، به فوریت مساله را حل کنند.
ب - صداوسیمای جمهوری اسلامی میتواند در چارچوب پاسخ مثبت به مطالبات هواداران فوتبال، از مجلس محترم درخواست ترمیم بودجه کند و در متمم بودجه 93 ردیفی برای این امر منظور کند مسلما مجلس محترم این درخواست را تصویب خواهد کرد.
ج - این روزها؛ ایام تدوین بودجه سال 94 است و باز صداوسیما میتواند برای سال آینده هم پیشبینی «اعتبار» کند و هم بودجه مورد نیاز سال 93 را تحت عنوان «رد دین» در سال 94 لحاظ کند و طی نامهای به فدراسیون فوتبال اطلاع دهد که برای حل مشکل در سال 94 چارهجویی کرده است.
نکته اینجاست که اگر راهحل قانونی و پایداری برای حل مشکل «حقپخش» پیدا نشود؛ به تدریج از جام باشگاههای آسیا، جام ملتهای آسیا، جامهای جهانی و المپیک محروم خواهیم شد و تحت فشار «فیفا » قرار خواهیم گرفت. افزایش ناچیز حداکثر 30درصدی که برای ختم غائله اعلام شده نیز چارهساز نیست و در حکم مرهم است، زیرا چنین مبالغی، امتیازی برای ایران در فدراسیون آسیا و «فیفا» محسوب نخواهد شد. مبالغی که «جام جم» برای افزایش پذیرفته، فقط گامی برای آغاز است و باید گامهای تکمیلی با هدف تقویت بودجه فدراسیون فوتبال، توسط صداوسیما، مجلس و دولت برداشته شود.
اشغال سفارت امريكا؛ تثبيت قدرت منطقهيي ايران
نصرتالله تاجيك در روزنامه اعتماد آورد:
من قبلا هم نوشتهام كه اشغال سفارت امريكا در سال 1358 در دوران جنگ سرد بين امريكا و شوروي شروع نقشپذيري ايران در معادلات جهاني در رقابت بين دو ابرقدرت و مقدمه تثبيت قدرت منطقهيي ايران بود. در اين راستا پيام اصلي دانشجويان پيرو خط امام و خمير مايه حركت اشغال اين سفارت، محاكمه و نشان دادن عملكرد ناصحيح و ضعيف سياست خارجي امريكا و نحوه تعامل اين كشور در صحنه جهاني و توزيع قدرت و پذيرش قدرتهاي واقعي منطقهيي بود. اما فضاي طرح موضوع سالگرد اشغال سفارت امريكا در فضاي كنوني كشور كه از جهت اجتماعي مردم در حال و هواي عزاداري مصايب و رشادتهاي امام سوم شيعيان سالار شهيدان كه نمونه اعلاي مبارزه ضد ظلم و حاكم جور است و از جهت سياسي نيز مذاكرات ايران و امريكا روبه خوشبيني سرانجام يافتن گذاشته، همچون هواي سرد پاييزي كمي سردتر از آن است كه بتواند دين مطلب را ادا كند! ولي اتفاقا اگر به پديدهيي كه دانشجويان پيرو خط امام در 13 آبان ماه سال 1358 خلق كردند كه از سوي رهبر فقيد انقلاب، نام انقلاب دوم لقب گرفت و انقلاب را بيمه كرد از همين زاويه ظلمستيزي و با ديدي تاريخي نگريست ، اين واقعه براي تنظيم روابط ايران و امريكا كاملا قابل نظريهپردازي است، به شرطي كه چند نكته زير را مدنظر داشته باشيم:
1- من همواره نوشتهام كه بايد بين آنچه هدف دانشجويان بود با آنچه در عمل اتفاق افتاد فرق گذاشت. مقصر طولاني شدن آن نيز در درجه اول دولت امريكا و در درجه بعدي ضعف دولت موقت بود.اين اقدام دانشجويان صرفا قرار بود به مدتي محدود و فقط براي جلب افكار عمومي مردم جهان و امريكا نسبت به عملكرد سياست خارجي امريكا در منطقه و جهان سوم منحصر شود اما با عنادورزي امريكا نسبت به ايران و كشاكش بين دو كشور اين حركت به ترسيم نقشه راه براي مبارزات ضد امريكايي ساير ملتها تبديل شد كه خود عاملي براي كينهتوزي بيشتر امريكا عليه ايران شد كه متاسفانه تا امروز نيز ادامه دارد.
2- اصل حسن نيت در روابط بينالملل يكي از اصول مبنايي است و از امريكا نيز كه خود را مبادي آداب ديپلماتيك و كشوري ميداند كه قاعدتا بايد به چنين اصولي احترام بگذارد نيز انتظار ميرفت به روحيه تفاهم و همكاري در صحنه بينالمللي احترام بگذارد و عملا انقلاب و نظام نوپاي ايران را به رسميت بشناسد. اما توجه به توطئههاي گوناگون مناطق مختلف ايران كه بعضا نيز منشا خارجي داشت، روند قدرتگيري امريكا به عنوان يك كشور منزوي در قرن 19 تا حضور سلطهگرانه در نظام بينالملل كه نيازمند جنگ سرد، سير روابط بينالملل در نظام دو قطبي و يارگيريها، پيدا كردن ماهيت امپرياليستي و كينهتوزي امريكا عليه كشورهاي مستقل و توطئه و كودتا عليه آنها، سوابق استعماري، استثماري و سلطهگرانه امريكا در ايران و توطئه و سرنگوني حكومت ملي مرحوم مصدق ايجاب ميكرد انقلاب در برابر اقدامات امريكا و هرگونه دخالت خارجي در ايران بيمه شود.
با توجه به دو نكته فوق براي دانشجويان ايراني كه در نوك پيكان مبارزه با رژيم شاه قرار داشتند و مهمترين و تاثيرگذارترين نيروي مبارز از قشر نخبه و طبقه متوسط برخاسته بودند جاي هيچگونه شكي وجود نداشت كه سفارت امريكا در ايران به عنوان ژاندارم منطقه و يكي از دو ستون اصلي سياست خارجي و دفاعي امريكا در منطقه نه تنها صرفا به امور ديپلماتيك مشغول نيست بلكه شواهدي نيز در دخالتهاي اين سفارت در مسائل داخلي ايران و انقلاب ديده شده بود. اين حركت دفاعي ميتوانست با منفعل ساختن امريكا هم پيام اصلي آنها به مردم دنيا را در مورد عملكرد امريكا در قبال مردم و انقلاب و نظام نوپايشان را برساند و هم به بيمه انقلاب بپردازد.
براي بررسي اثرات حركت مذكور بر تحول در ماهيت و ساختار قدرت نظام دو?قطبي بايد نگاهي به مجموعه شرايط داخلي و بينالمللي شكلگيري و پيروزي انقلاب اسلامي و سير روابط بينالملل داشته باشيم. دخالت امريكا با همكاري انگليس در سرنگوني دولت ملي مرحوم مصدق كه ميتوانست پروسه تداوم و تكميل سير تطور اجتماعي ايران را كه از نهضت مشروطيت داراي يكي از قديميترين جنبشهاي آزاديخواهي مردمي با تمام مشخصات آن در خاورميانه بود به سر منزل مقصود برساند، به تاخير انداخت. اين دخالت با سركوب نيروهاي آزاديخواه و مسلمان بدون وابستگي به قدرت ديگر نظام دو قطبي و حاكميت مجدد رژيم پهلوي باعث تداوم 25 سال ديگر شاه بر مقدرات مملكت و ايفاي نقش ژاندارمي در منطقه و هدر دادن امكانات مادي و معنوي مملكت شد. اين سابقه عملكرد بد امريكا در حمايت مطلق از رژيم پهلوي و استفاده از سفارت اين كشور در ايجاد بلواي 28مرداد سال 1332 و بازگرداندن شاه به حكومت هيچگاه از اذهان مردم، نخبگان جامعه و مخصوصا مبارزين پاك نشد.
به دنبال ورود شاه به امريكا، عدم پاسخ امريكا به درخواست ايران، برآورد غلط از وضعيت نيروهاي داخلي ايران و با توجه به حساسيت افكار عمومي نسبت به نقش مرموزانه امريكا در به شكست كشاندن نهضتهاي مردمي اين سرنوشت مقدر براي دانشجويان مسلمان بود كه در يك حركت سريع و انقلابي انظار و افكار عمومي ايران و جهان را به سمت حركتهاي موذيگرانه امريكا متوجه كنند تا اين كشور نتواند بار ديگر نهضت آزاديخواهي ضد استبدادي - استثماري مردم ايران را سركوب يا منحرف كند.
متاسفانه به دلايل و انگيزههاي گوناگون چه در طرف امريكا و چه ايراني اين امكان تاكنون فراهم نشده است كه با موشكافي علمي و مخصوصا در محافل دانشگاهي و به دور از غرضورزيهاي سياسي و با ديدي علمي و دانشگاهي و اصوليتر، اهداف واقعي اين حركت و دلايلي كه باعث به وجود آمدن چنين وضعيتي شد را كشف و از طريق آن روابط سياسي و نقطه مطلوب خواستهها و انتظارت دو طرف از يكديگر را شفافتر بيان كرد بدون آنكه امريكا به ورطه نفي نيت و اثرات بازيگري بينالمللي ايران و ايران نيز در موضع نفي جايگاه امريكا در جهان بيفتند. تحولات جهاني و منطقهيي، سير روابط بينالمللي در سالهاي اخير، اصل اساسي حاكم بر آن و وضعيت سيستم نظام بينالمللي، موقعيت داخلي و خارجي دو كشور در منطقه و جهان همه ايجاب ميكند طرفين بيشتر به اين امر اهتمام داشته باشند و اين الگوي علمي و رفتاري را در مذاكرات عمان در هفته آينده در برابر يكديگر مدنظر داشته باشند.
باید هم از عاشورا بترسند
حسین شمسیان در سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:
«سلام ما را به امام برسانید و بگویید که ما عاشورایی جنگیدیم. احمد، حسین و محمد پریدند. خیلی از بچهها شهید شدند. برای ما دعا کنید. شارژ بیسیم داره تموم میشه...» این آخرین مکالمه فرمانده پاکباز گردان حنظله با سردار شهید ابراهیم همت بود. مکالمهای که بیش از گفتوگوی دو فرمانده نظامی از رازی پنهان و گوهری نهان در بین ملت و رزمندگان ما حکایت میکند. آن راز پنهان که دشمنان ما سالهاست در پی کشف آنند و البته هرگز راه به وادی آن نخواهند برد، «فرهنگ عاشورا» است. فرهنگی که پیامبر(ص)، امیرالمومنین(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) مقدمات آن را فراهم کردند و امامان پس از امام حسین(ع) به ترویج و تبلیغ آن کمر همت بستند و آن را «الگو» و «اسوه» همه آزادیخواهان معرفی کردند. درباره عاشورا که دیروز در سراسر ایران اسلامی شاهد دلدادگی مردم به عاشوراآفرینان و بیعت برای ادامه راه آنها بودند، گفتنی است؛
1- عاشورا، صرفا یک واقعه تاریخی نیست که عصر روز دهم محرم به پایان برسد. عاشورا فرهنگی است که با گذشت هزار و سیصد و هفتاد و سه سال از رخداد آن، روز به روز زندهتر و پویاتر میشود و برخلاف ظاهر آن که به شهادت امام حسین(ع) و یارانش و اسارت اهل بیت و خاندانش انجامید، از دل آن شکوفههای پیروزی نمایان شد و در اندک زمان، نهال تناوری شد که دودمان ظلم و ظالم را بر باد داد این فرهنگ پویا، نه تنها در زمان خود، که تاکنون و تا قیامت، الهامبخش مظلومان تاریخ است و به آنها درس جهاد، ایستادگی، نترسیدن از مرگ و فداکاری در راه عقیده میدهد و در این موضوع فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان هم وجود ندارد و تعظیم بزرگانی غیرمسلمان به درس الهامبخش عاشورا و مکتب امام حسین(ع)، گواه این مدعاست.
2- اگر بپذیریم که عاشورا یک فرهنگ است نه یک قطعه تاریخی مطلق، نباید تردید کرد که از سوی مغرضان، معاندان و کینهتوزان، در معرض تحریف و دستاندازی است و تاریخ به ما نشان میدهد که تلاشهای زیادی در این راه صورت پذیرفته است. فراموش نکنیم که این تلاشها، چیزی بجز سعی و کوششی است که از سوی حکام ظالم برای جدایی مردم از امام حسین(ع) و فراموش کردن آن رخداد عظیم است. در این تلاشها، به ظاهر نهضت امام حسین(ع) نفی و انکار نمیشود، جلوی زیارت و اقامه عزا هم گرفته نمیشود اما تلاش میشود تا کارکرد اصلی انسانساز آن خنثی و بیاثر شود و از آن پوستهای بیحاصل و حداکثر مراسمی بیمحتوا و بیثمر باقی بماند.
3- دو انگیزه مهم و اساسی، عامل تلاش برای تحریف این رخداد عظیم الهی است. نخست ضدیت و عناد با اصل فرهنگ عاشورا که نماد آن حاکمان جائر و ظالم در طول تاریخ بوده و هستند. کسانی که بیم آن دارند عاشورای الهامبخش، تودههای مردم مظلوم را بر علیه ظلم و جور آنها بشوراند و پادشاهیشان را براندازد. این دسته وقتی نمیتوانند عاشورا را به طور کلی از صحنه زندگی و باور مردم حذف کنند، میکوشند آن رویداد عظیم را در حد یک سوگواره بدون محتوا تقلیل دهند تا خطری برای آنها نداشته باشد.
اما انگیزه دوم- که این روزها بیشتر دیده میشود- توجیه رفتار و اعمال خلاف موازین یک قوم یا گروه است. در این روش، تحریفگران به خوبی میدانند حرکات و رفتارشان کمترین نسبتی با آن قیام الهی ندارد و به جای تلاش برای اصلاح و تعالی خود و پشت کردن به منافع زودگذر دنیا، سعی در مصادره و تفسیر آن قیام نورانی میکنند! سخنانی را به امام حسین(ع) نسبت میدهند که ساحت مقدس حضرتش از آن بری است! دلایلی را برای قیام و حرکت حضرت بیان میکنند که صرفا و منحصرا به درد همان لحظه تاریخی میخورد و عملا در هیچ برهه دیگری از تاریخ کاربرد و فایدهای ندارد! و در نتیجه میکوشند عاشورا را به حرکتی یکبار مصرف تبدیل کنند که دیگر عصر و وقت آن گذشته و کسی نباید به فکر تکرار و احیای آن باشد! این تحریف البته با ظاهری تعظیمگر به ساحت شهیدان کربلا و سید و سالار آنان انجام میشود تا حساسیتی را برنیانگیزد!
4- تاریخ نشان داده آنان که به ساحت مقدس معصومین اسائه ادب کردهاند، همه و همه مصداق آیه دهم سوره روم هستند که میفرماید؛ «فرجام کار کسانی که اعمال بد و ناشایست مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند» و چون چنیناند، منشأ فکری مشترکی برای آنها میتوان در نظر گرفت و در نتیجه میبینیم که تحریفها در طول تاریخ یکسان بوده و فقط ادبیات آن تفاوت کرده است. برخی از مهمترین تحریفهای دشمنان فرهنگ متعالی و الهی عاشورا را میتوان اینگونه برشمرد:
الف: ادعای عاشقانه بودن حرکت امام حسین(ع) با هدف نفی عاقلانه بودن آن! و این در حالی است که «عشق» مبنای عاقلانه دارد و بدون درک عاقلانه جاذبههای معشوق، عشق واقعی به آن بیمفهوم و نشدنی است.
ب: برخی نیز اصرار داشتهاند قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام را به عنوان یک «الگوی» غیرقابل تکرار معرفی کنند که تاریخ مصرف آن منحصر به همان زمان وقوع بوده است. در این دیدگاه به تصریح و گاه به تلویح قیام عاشورا بیرون از دایره «عقل»! ارزیابی میشود! و البته برای آن که این جسارت به ساحت مقدس سیدالشهدا(ع) آشکار نباشد، پوشش به ظاهر محترمانه «عشق» را بر آن میگذارند! گویی عاشقان همه بیرون از دایره عقل حرکت میکنند! القاکنندگان این دیدگاه، برای اثبات نظر انحرافی خود به روش امامان معصوم(ع) بعد از امام حسین علیه السلام استناد میکنند و روش و منش آن بزرگواران را اجتناب از قیام و به تعبیر عوامانه خود که نشانه ناآشنایی آنان با مفهوم «عقل» است، عاقلانه! معرفی میکنند!
تحریفگران در حالی این ادعا را مطرح میکنند که ائمه پس از امام حسین(ع) یکی پس از دیگری به گواهی مسلمات و محکمات تاریخی تنها و تنها بدین علت روشی جز روش عاشورایی سیدالشهدا(ع) را انتخاب کردند که یار و یاوری چون 72 تن اصحاب فداکار آن حضرت نداشتند و اگر داشتند، لحظهای در قیام و خروج بر حاکمان ظالم تردید نمیکردند. به عنوان نمونه میتوان به روایت مشهور و صحیحی درباره حضرت امام صادق(ع) استناد کرد آنگاه که «یکی از محبین آن حضرت با ادعای اینکه نیمی از مردم و حتی بیشتر از آن، یار فداکار و منتظر فرمان قیام هستند، به آن حضرت برای برپایی نهضتی عظیم اصرار کرد. حضرت در پاسخ وی تاکید فرمودند که بیش از 16 یا 17 یار پا به رکاب برای قیام ندارند.
امامانی که سالیان طولانی عمر پربرکتشان را در زندان خلفای ظالم گذراندند چه موقع فرصت و امکان قیام داشتند که آن را رد کرده و خانهنشینی و عافیت را انتخاب کردهاند!؟ و اگر حرف مدعیان درست باشد، چرا تمام امامان معصوم پس از امام حسین(ع) بیاستثنا به شهادت رسیدند!؟ آیا میتوان پذیرفت که آنها زندگی در سایه حاکم غاصب ظالم را پذیرفتهاند، اما باز هم شهید شدهاند؟! پاسخ این دروغ ننگین را امام حسین(ع) در بیانی رسا و بلیغ به بلندای تاریخ بیان داشتهاند. آنجا که میفرمایند: «مثلی لا ابایع مثل یزید یعنی کسی همچون من و هرگز با کسی همچون یزید بیعت نمیکند.»
ج: نوع دیگری از این تحریفها، تخفیف و کوچک شمردن این فرهنگ رهاییبخش و حیاتآفرین به فرهنگی برای تخدیر جامعه و خالی کردن آن از روح حماسی و نجاتبخشی آن است. با آنکه قیام عاشورا، قله بلندمرتبه و رفیع شجاعت، نترسیدن، تسلیم نشدن و سازشناپذیری در برابر ظالمان و کافران است و پرچم بلندمرتبه و رفیع عزت نفس و رادمردی و پایمردی در راه عقیده و آرمان است. تحریفگران با همه وجود کوشیدهاند آن را از این محتوای عظیم و نجاتبخش خالی کنند. آنها با تأسی و تمسک مزورانه به فضلیت بینظیر و بیبدیل گریه و بکاء بر سیدالشهدا(ع) ناجوانمردانه میکوشند این فضیلت را تنها ثمر آن قیام دانسته و روح آزادیخواهی و نجاتبخشی را از آن بگیرند! اما چون جرات انکار صریح آن را ندارند، مزورانه وجه حماسی و سیاسی عاشورا را به مصلح و محیالدین اعصار، امام راحل عظیمالشأن منصوب میکنند و ادعا میکنند این امام خمینی(ره) بود که وجه حماسی به واقعه عاشورا بخشید و از آن برای پیشبرد انقلاب بهره برد! آنها حتی امام(ره) را هم توبه کرده از انتخاب آن راه معرفی میکنند و مدعی میشوند که او، اوایل عارفی مبارزهجو بود اما در اواخر عمرش، همچون امامان معصوم پس از سیدالشهدا(ع)، راه عقلانیت در پیش گرفت و تفقه را بر عرفان ترجیح داد!
این ادعا در حالی است که رهنمودها و نسخههای حضرت امام(ره) در واپسین ماههای حیات طیبه ایشان پاسخ دندانشکنی به اینگونه تحریفهای دشمنپسند است.
حضرت امام در پیام تاریخی و الهی خود در موضوع پذیرش قطعنامه 598، بر ضرورت جهاد همیشگی با دشمنان اسلام و استمرار خط کورناشدنی عاشورای حسینی تاکید میفرمایند؛ «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی، رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است... من به صراحت اعلام میکنم جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان، در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت دعوت نکند...» چه کسی میتواند ادعا کند این سخنان که تنها یازده ماه پیش از عروج آسمانی امام راحل بیان شده، علامت تغییر مشی و مرام آن عزیز سفر کرده است!؟
و در خاتمه باید یادآور شد که آنچه دشمنان خارجی و جریانات منحرف و آلوده داخلی را به تحریف قیام عاشورا وادار کرده و میکند، نقش عظیم وگسترده آن در جهان کنونی است که همه جا عرصه را بر دیکتاتورهای دستنشانده و قدرتهای استکباری تنگ کرده است.
امر به معروف و نهي از منكرو چالشهاي پيش رو
سيدباقر پيشنمازي در روزنامه رسالت آورد:
از شگفتيهاي بينظير محرم، خيزش خود جوش عموم مردم براي قرار گرفتن در مدار حضرت اباعبدالله عليه السلام است كه محتشم در شعر معروف خود، به زيبايي آن را توصيف كرده است، مشعل فروزاني كه منشاء بصيرت، عبرت و مقاومت بسياري از مسلمانان شد. زور مداران نيرنگ باز اموي، عباسي و بعثي، وهابي و آمريكايي كه خاموش كردن آن را خارج از توان خود يافتند، تلاش كردند آن را كمرنگ كنند و از اهداف عميق فرهنگي، اجتماعي و سياسي و تربيتي تهي سازند.
اما بسيار بودند افراد بصيري كه براي ابراز مودت به آن حضرت به تعظيم شعائر محرم و حضور در مجالس عزاداري بسنده نكردند و در عصر خود با مقاومت در برابر تهديد و زندان و شكنجه طاغوت زندگيشان را حسيني ترسيم كردند و آنگاه كه پرچم انقلاب اسلامي برافراشته شد با حضور در همه عرصههاي خطر، تا پاي جان به دفاع از آن پرداختند و براي تحقق مواضع، افكار و آرمانهاي امام (ع) و فلسفه قيام عاشورا كه فرمودند: الا ترون ان الحق لايعمل به و ان الباطل لايتناهي عنه... آيا نميبينيد كه به حق عمل نميشود؟ و از باطل نهي نميگردد...؟! همه تلاششان را بكار گرفتند تا شايد بتوانند جامعه خود را آنگونه كه امام (ع) ميپسندند، بنا سازند. حضرت به بيان ديگري دليل قيام خود را امر به معروف و نهي از منكر و حركت در مسير پيامبراكرم (ص) و اميرالمومنين (ع) ميفرمايند.(1)آنگونه كه در آيه 104 سوره آلعمران امر شده است بايد گروهي پيشگام شوند و مردم را به خير و سپس به كارهاي شناخته شده فرا بخوانند و از كارهاي ناشناخته بازدارند، اينها همان رستگاران واقعي هستند.اگر در مجالس ماه محرم اضافه بر عزاداري و اظهار مودت به معارف قرآن و عترت ، به فلسفه قيام حضرت اباعبدالله الحسين (ع) توجه شود و راههاي تحقق آرمانهاي آن حضرت و اصلاح سبك زندگي (2) تبيين گردد به بيراهه نرفتهايم.
دانش و تجربه و عقل بشري، و قبل از آن تعاليم آسماني و راهنمايي پيامبران مويد اقدامات پيشگيرانه براي حفظ سلامت روحاني و جسماني انسانها است تا گرفتار آسيبها و بيماريها نشوند و آرامش و امنيت را از دست ندهند.
در بسياري از كشورها اينگونه است كه از سرمايهگذاريهاي پيشگيرانه در نظام تعليم و تربيت و تقويت حفاظت اجتماعي دريغ ميكنند اما حاضرند چند برابر آن را براي توسعه پليس و زندانها و مقابله با اعتياد و قاچاق مواد مخدر و فساد و فحشا و كنترل و دستگيري و نگهداري مجرمان و مراقبت خانوادههاي سرپرست از دست داده و"بزهكارپرور" و توسعه مراكز درماني و خدمات مشاوره به آسيبديدگان فرهنگي، اجتماعي و رسيدگي به ميليونها پرونده دعاوي در محاكم قضائي، هزينه كنند و در عين حال شاهد عدم توقف آن باشند.
در كشور ما با استفاده از آموزههاي اسلامي و بهرهگيري از فلسفه قيام حضرت اباعبداللهالحسين (ع) و نهضت عاشورا و براي تحقق وظيفه خطير دعوت به خير و امر به معروف و نهي از منكر، از سالها قبل تلاشهاي خيرخواهانهاي صورت گرفته است اما قوام و دوام و سامانيافتگي اين تلاشها نيازمند «قانون» است تا ضمن تعريف ماهوي، به بيان حدود و كيفيت و شرايط اجرا بپردازد.
وضع قانون جامع و شفاف موجب ارائه تعريف واحد از موضوع و تقسيم وظايف بين مردم و دولت و نهادهاي مردمي و قواي سهگانه و وحدت رويه انتظامي و قضائي و تعريف نظام ارزيابي و نظارتي ميگردد و زمينه اقبال عمومي و مشاركت همگاني را نيز فراهم ميآورد. در اين صورت نه تنها دغدغهاي براي برخورد سليقهاي با اين موضوع پيش نخواهد آمد كه همين قانون اگر به درستي اجرا شود موجب احساس امنيت و آرامش خواهد گرديد و سلامت اجتماعي و كاهش آسيبها و جرائم را به دنبال خواهد آورد و هزينههاي سرسامآور مقابله و نگهداشت مجرمان و "همسانپروري"آنان در زندان را كاهش خواهد داد و با بسياري از آسيبها مثل از هم پاشيدگي خانوادهها و آمار روز افزون طلاق مقابله خواهد كرد.
اقدام براي درخواست قانونگذاري در مورد امر به معروف و نهي از منكر به دليل ضرورت تعريف ساز و كار اجرا بعهده قوه مجريه است و در سالهاي گذشته بارها از دولت درخواست گرديد كه لايحه آن را تهيه و به مجلس ارائه نمايد. با توجه به تصريح اصل هشتم قانون اساسي در مورد تعيين شرايط، حدود و كيفيت اجرا توسط «قانون» و تاخير غيرموجه قوه مجريه در 35 سال گذشته، مجلس شوراي اسلامي ناگزير گرديد با همكاري ستاد احياء، مبادرت به تهيه طرح در اين زمينه نمايد. اين تقدّم شايسته تقدير است و مجلس محترم را در فهرست گروه پيشگام قرار ميدهد كه در آيه شريفه 104 سوره آلعمران به آن تاكيد شده است و اين اقدام در آستانه ماه محرم و هفته امر به معروف و نهي از منكر الهامبخش بخش تاسي به سيره حضرت اباعبداللهالحسين (ع) در اهتمام به حفاظت و بهداشت اجتماعي و فرهنگي از طريق اين فريضه اسلامي است. چقدر پسنديده بود مبادرت به اين «عمل صالح» از سوي قوه مجريه آغاز ميشد و حضور «روحاني» دولت نيز در جامعه احساس ميگرديد.
محمل تراشي براي فتنه انگيزي و دامن زدن به ناامني از سوي بدخواهان اين ملت و نسبت دادن آن به نيروهاي مومن و فريضه امر به معروف و نهي از منكر و فرستادن آتش تهيه براي «بحرانسازي» از سوي رسانههايي مثل بيبيسي و العربيه و وي اواي(كه با حمايت بيدريغ خود از جنايتكار بزرگ تهاجم به غزه و جلادان كودككش آنان در سوريه و عراق، رسوايي و بدنامي خود را به اوج رساندند) از روشهاي كهنه و نخنمايي است كه نميتواند موجب فريب ملتي رشيد گردد و نه تنها رجال «حقوقدان» كه افراد عادي هم هيزمي براي آتش آنان تدارك نخواهند كرد.
اكنون كه مجلس شوراي اسلامي پيشگام تهيه و تصويب اين قانون شده است و مراحلي از كار را نيز پيش برده است، شايسته است حداكثر بهرهگيري از ملاحظات و تجارب دستگاههاي ذيربط خصوصا قوه قضائيه و مجريه و نيروي انتظامي و نهادهاي فعال مردمي به عمل آيد.
اين طرح كه در سه بخش مهم، وظايف مردم نسبت به مردم، مردم نسبت به دولت و دولت نسبت به مردم در دست بررسي است، نبايد به معناي كاهش جنبه همگاني اجراي اين فريضه تلقي شود. اينگونه نيست كه عدهاي آمر و عدهاي مامور باشند. همه مسئوليت دارند به فرموده پيامبر اكرم (ص): كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته (همه شما سرپرست و مسئول هستيد و درباره زيردستان نيز مورد سئوال واقع ميشويد.)
ازمسائلي که تاثيرفوق العاده اي درهمکاري ومشارکت عموم مردم دارد،"نحوه نگرش"به موضوع است.واقعيت اين است که درگذشته رسانه هاي مخالف ومعاند درتبليغات سلبي خودنسبت به اين فريضه و بزرگنمايي اشكالات احتمالي در عرصه اقدام، يا نسبت دادن مسائل نادرست، بسيار گستردهتر از تبليغ ايجابي نهادها و رسانههاي موافق، ظاهر شدند.
از اقداماتي كه براي همراهي افكار عمومي نسبت به اين موضوع لازم است صورت پذيرد، تبيين آن و رفع برخي ابهامها و شبهات است. بعنوان نمونه: انحصار منكر به يكي دو موضوع و غفلت از مصاديق ديگري كه
چه بسا مهمتر و داراي تاثير اجتماعي بيشتر است و ترجيح نهي از منكر بر امر به معروف و دعوت به خير، و مغايرت در رفتار وگفتارو سبك زندگي برخي دولتمردان وعدم رعايت عدالت، زمينه بيرغبتي در مشاركت عمومي را فراهم ميسازد.
چه اشكالي دارد در رويکرد جديد، امر به معروف و نهي از منكر از دولت و مديران دولتي آغاز شود آنجا كه اقدام شايستهاي از جمله برخي از قانونها معطل ماندهاند و هنوز در مورد آنها اقدام نشده است! مثل قانون تسهيل ازدواج جوانان مصوب سال 84 مجلس شوراي اسلامي كه دولت قبلي و دولت فعلي آييننامه آن را تصويب نكرده و همچنان آن را مسكوت گذاشتهاند!( و لذا عوامل ديگري در جهت «تسهيل طلاق»! فعال گرديده است!).
يا مثل استدعا از مردم براي انصراف از دريافت يارانهها با اعلام جدي بودن حذف يارانه همه افراد متمكن و بكارگيري همه ظرفيتها براي جلب اعتماد مردم، از رجال ارجمند حوزههاي علميه تا هزينه نادرست اعتماد مردم به رسانه ملي و سپس ادامه دادن پرداخت يارانه به افراد متمكني كه انصراف ندادند! و مجازات كساني كه با صداقت دست نياز دولت را كه به سويشان دراز شده بود فشردند وحذف يارانه آنها! ومنصرف کردن آنان ازرفتارمجددصادقانه بادولت !
ادعاي "اعتدال" از يكسو و سپردن برخي مناصب به افراد موثر فتنه 88 از سوي ديگر و.... ازمصاديق نيازدولت به امر به معروف و نهي ازمنکراست.
مجلس شوراي اسلامي در تنظيم قانون جديد، كاركرد ستادها و نهادهاي متصدي ساماندهي اجراي اين فريضه و علل ناكارآمدي آنان را درهمگاني كردن موضوع مورد ارزيابي و تحليل قرار دهد تا بتواند انگيزهسازي براي مشاركت فراگير رانيز تدبير نمايد.از جمله آن، ضرورت حمايت انتظامي و قضائي از آمران به معروف و ناهيان از منكر و تعريف سازمان و مرجع مشخص براي توليت اين فريضه الهي و اهتمام براي ارتقاء آگاهيهاي عمومي در اين زمينه و ارائه آموزشهاي لازم و حتي خدمات مشاوره حقوقي و قضائي رايگان است.
براساس همين قانون شرايطي فراهم شودتا قوهقضائيه با تعريف شعب ويژه و آموزش قضات، حضوروظهوري جديتر و موثرتر از گذشته ارائه نمايد. در گذشته وظايف قاضي و محتسب و داروغه تفكيك شده بود و هركدام وظيفه خود را انجام ميدادند. در تفكيك وظايف آنان ملاحظاتي وجود داشت كه قابل تامل و بهرهگيري است.
از عوامل موثر در همراهي افكار عمومي و همكاري و مشاركت همگاني،ضرورت معروف باقي ماندن معروفها و منكر باقيماندن منكرها است. آنچه كه تكليف شده است امر به معروف و نهي از منكر است نه امر به واجب و نهي از حرام. يعني اگر مسئلهاي در نگرش مردم مذموم بود نهي از آن كار دشواري نيست و اگر پسنديده و پذيرفته بود امر به آن سخت نيست و امر به معروف و نهي از منكر در شرايطي مطلوب و هموار، صورت ميگيرد.
اما اگر در اثر غفلت، به تدريج برخي معروفها منكر و منكرها معروف تلقي شدند آيا شرايط براي امر به معروف و نهي از منكر آماده است يا اول بايد جهاد ديگري صورت گيرد وفهم اجتماعي و ماهيت مسائل يكسان گردد؟
وقتي اكثر رسانههاي ما زنان مجرم و معتاد و آدمكش را با چادر و مقنعه مشكي نشان ميدادند و آقايان مجرم و جنايتكار و زورگير و آدمكش نيز در هيئت افراد مذهبي به تصوير كشيده ميشوند آيا ديگر چنين پوشش و چنين هيئتي معروف تلقي ميشود كه بتوان به آن امر كرد؟!
همين مجلات وقتي در كنار دكههاي مطبوعاتي ميايستي و به روي جلد آنها نگاه ميكني، با شخصيتپردازي و درشتنماييها و "الگوسازيهاي معكوس" خود سبك زندگي غيرايراني و غيراسلامي را ترويج مي کنند، آن يكي نمادهاي معروف را منكر، و اين يكي نمادهاي منكر را معروف قلمداد ميكند و وزارت "فرهنگ" و "ارشاد" هم وقتي مساعدت مالي ميكند سهم بيشتري براي آنها كنار ميگذارد چون محل مصرف سعه صدر را هم درست در «محدوده مرزباني فرهنگي» به صواب ميداند! مانندمحدوده اي که درواقعه"اُحُد"هم مورد تسامح واقع گرديد! وشدآنچه شد!
يا در آن فيلم و اين سريال، ناديده گرفتن حريمها و عاديسازي اختلاط هاي غيرضروري و نگاههاي ممنوع، ارزشگذاري معكوس ميشوند... اينها نمونههايي كوچك از تغافلها و تجاهلهايي هستند كه معروفها را منكر و منكرها را معروف قلمداد ميكنند!
توجه به ملاحظات آغازآيه 104سوره آل عمران مبني برتقدم دعوت به خيروفعال شدن گروه پيشگام دراجراي اين فريضه نيز بسترمناسبي رابراي همراهي افکارعمومي ومشارکت فراگيرفراهم مي نمايد. براساس روايات اگرفراخوان عملي صورت گيردومردم شايستگي هاي رفتاري وپايبندبودن آنهابه ارزشهاي اخلاقي وديني وعمل به خيرراببينندبيشتراقبال مي کنندضمن اينکه دوام درعمل به خيرموجب فاصله گرفتن ازشرومنکرمي گرددوعملاکاربردنهي ازمنکررا به حداقل مي رساند.(3)
قانون جديد مي تواندملاحظات مربوط به همراهي افکارعمومي را به عنوان مقدمه لازم براي اجراي فريضتين مورد محاسبه قرار داده وبراي آن چارهانديشي كند.
بديهي است همه اين ناهمواريها را خداوند متعال ميتواند به ارادهاي و اشارهاي هموار سازد اما اينها را پيش روي مدعيان مودت و محبت به خود و اولياي خود قرار داده است تا صداقت آنها را در ادعاهايشان
بيازمايد (4). و لذا به اين مسئله به عنوان يك جهاد بزرگ فرهنگي اجتماعي و زمينه عبور افتخارآميز از آزمونهاي پيش رو مينگريم.
اگر براي تحقق آرمان حضرت اباعبداللهالحسين (ع) در جهت احياء و فراگير نمودن اين فريضه توفيق يابيم ميتوانيم مدعي «قدم صدق»ي باشيم كه در زيارت عاشورا، دو بار ثبات قدم در آن را از خداوند مسئلت ميكنيم.
ضرورت ساماندهي مؤسسات اعتباري
روزنامه جمهوري اسلامي نيز در ستون سرمقاله خود نوشت:
اعلام فهرست مؤسسات اعتباري مورد تأييد بانك مركزي براي چندمين بار طي سالهاي اخير موضوع اين مؤسسات و شيوه برخورد بانك مركزي با آنها را در كانون توجه قرار داده است.
بانك مركزي از اواسط دولت دهم، ساماندهي شرايط بازار غيرمتشكل پولي را در دستور كار خود قرار داد. اين تصميم ازآن رو به يكي از اولويتهاي نهاد ناظر پولي تبديل شده بود كه در آن مقطع زماني بالغ بر يازده هزار تعاوني اعتبار آزاد بدون كمترين نظارت و فارغ از هر قاعدهاي در كشور فعاليت ميكردند. اين تعداد عجيب تعاونيهاي اعتبار آزاد كه تنها با اخذ يك مجوز ساده از وزارت تعاون و دريافت تأييديه اداره اماكن نيروي انتظامي خود را قانوني و رسمي ميدانستند، بالغ بر چندين هزار ميليارد تومان از نقدينگي وقت كشور را در اختيار داشتند آن هم درحالي كه بانك مركزي به عنوان مسئول حفظ ارزش پول ملي هيچگونه اشراف و دسترسي به اين مقدار نقدينگي و شيوه چرخش آن نداشت.
اين دليل و مجموعهاي از دلائل ديگر باعث شد بانك مركزي ساماندهي اين تعاونيها را در دستور كار خود قرار دهد. با شروع اقدامات بانك مركزي مشخص شد تعدادي از اين تعاونيها و مؤسسات اعتباري از حمايت برخي از اشخاص حقيقي و حقوقي خاص برخوردارند و حتي در برخي موارد پاي مسئولان دولتي و نمايندگان وقت مجلس شوراي اسلامي هم به صورت غيرمستقيم در ميان است. همين انتسابات و ارتباطات، ساماندهي را با دستاندازيهاي فراواني مواجه كرد. اين مشكلات اكنون نيز، كه تقريباً تمامي اين مؤسسات تعيين تكليف شدهاند و تنها چند مؤسسه اعتباري همچنان در گيرودار دريافت مجوز مؤسسه اعتباري مورد تأييد بانك مركزي هستند، كم و بيش وجود دارد.
بانك مركزي طي دو سال اخير بارها نسبت به عدم تمكين اين مؤسسات به قواعد و استانداردهاي قانوني لازم و تعيين شده هشدار داده و از مردم هم خواسته است تا در اين مؤسسات سپردهگذاري نكنند.
با اين حال، اين مؤسسات به كار خود ادامه ميدهند و جامعه هم چندان توجهي به هشدارها نميكند. نكته تأسف بارتر اين است كه اين مؤسسات هر بار كه نامشان در ميان فهرست مؤسسات مورد تأييد بانك مركزي به چشم نميخورد، نرخ سود سپردههاي خود را بالاتر ميبرند و با شرايطي آسانتر و البته پرريسكتر نسبت به پرداخت تسهيلات اقدام ميكنند! بانك مركزي هم در قبال اين رفتار قانون شكنانه، عكس العمل روشني نشان نميدهد. ادامه چنين رفت و برگشتهايي البته چند پيامد منفي به دنبال دارد؛ از جمله اينكه هيمنه و اقتدار نهاد ناظر پولي كشور دچار خدشه ميشود مسئولان بانك مركزي به ويژه در دولت يازدهم بارها تأكيد كردهاند كه براي پرهيز از ايجاد تنش و اضطراب در جامعه، اقدامات خود را براي برخورد با اين چند مؤسسه علني نميكنند ولي پيگيريهاي لازم را نيز انجام ميدهند. اگرچه اين دغدغه بانك مركزي هم در خور تقدير است ولي بايد به اين مهم نيز توجه داشت كه ادامه فعاليت اين قبيل مؤسسات پس از تذكرات و هشدارهاي مكرر بانك مركزي، در نگاه مردم به انفعال و عدم قاطعيت بانك مركزي تعبير ميشود.
از اين رو به نظر ميرسد مسئولان كشور اعم از مديران بانك مركزي و ساير مسئولان بايد در عين حفظ آرامش فضاي حاكم بر اقتصاد كشور، مجموعه اقدامات و روشهايي را براي تعيين تكليف نهايي اين مؤسسات در دستور قرار دهند تا بيش از اين شاهد ادامه فعاليت اين نهادها نباشيم.