نه اينكه شهرت نداشته باشند، نه. شايد فقط شما و خيليهاي ديگر مثل شما نام آن را نشنيده باشند. وگرنه نامشان در كتابهاي راهنماي گردشگران خارجي ثبتشده و گردشگران خارجي قدمبهقدم و پرسانپرسان خود را به آنها ميرسانند. درست مثل چاه حاجميرزا. كوچهاي باريك با همين نام. از ميدان نقشجهان كه وارد كوچه چاه حاجميرزا ميشويد، اول بايد از چند مغازه بگذريد. بعد به جايي عجيب ميرسيد. دري متفاوت كه تعداد زيادي خمره و گنجههاي قديمي در گوشه و كنار آن قرار گرفته و روي سقفش شاخ حيوانات. يك شهر فرنگ قديمي سفيد و قرمز هم ميان آن همه وسيله عجيب قرار دارد؛ شهر فرنگي كه خيلي از مشتريها با ديدنش هيجانزده ميشوند و ياد كودكيهايشان ميافتند. دالان كه تمام ميشود، مغازههاي قديمي و تعداد زيادي ماكيان را كه در حياط براي خودشان آفتاب گرفتهاند، ميبينيد. دست چپتان همان جاي معروف يعني سراي حاجميرزا قرار دارد. 2 در دارد، از هر كدام كه وارد شويد، ناگهان با دنيايي از قصههاي يك بناي صفوي موزهمانند مواجه ميشويد. راستي، از قبل وقتتان را خالي كنيد، تماشاييهاي چاه حاجميرزا بسيارند و البته حرفهاي پسران حاجميرزا كه نسل به نسل اين بناي عجيب را پابرجا نگهداشتهاند.
خسته خانه
چاه حاجميرزا براي نخستينبار در زمان صفويان ساخته ميشود و نميتوان گفت دست يك نفر بوده بلكه نسل به نسل گشته و مدام ترميم شده تا به امروز رسيده است. آن روزهاي اول، چاه حاجميرزا، «خستهخانه» نام داشته كه مردم براي رفع خستگي به اينجا ميآمدهاند و بعد به مرور زمان به چايخانه و قهوهخانه تغيير يافته است. همين خسته خانه، به «سراي طوطي» نيز شهرت دارد ولي طبق گفته حسين خواجه كل ايران اين محل را با نام «سرايحاجميرزا» ميشناسند.
سالهاست كه مديريت سراي حاجميرزا، برعهده حاجيميرزا، مرد عتيقهدوست و عتيقهشناسي است كه اتفاقا مدتي است گرفتار بيماري شده و حالا پسرانش مشغول نگهداري و رتق و فتق امور سراي طوطي هستند؛ پدران و پسراني كه نسلشان به خواجگان زمان صفويه بازميگردد و به همين جهت فاميلي آنها خواجه است.
احمدي، از مشتريان قديمي اين سرا معتقد است كه آدمها در كار خودشان، به 2 دسته تقسيم ميشوند: چكيده و چسبيده. يك موقع كسي قهوهخانه ميزند ولي حتي بلد نيست كه 2 استكان را در يك دستش بگيرد، اين فرد چسبيده به كارش است ولي گاهي شخصي، كاركشته يك حرفه ميشود. اين كاركشتهها چكيده هستند و حاجي چكيده كار است.
اين روزها تنها چيزي كه جايش در سراي حاجميرزا خالي است، حمايت مسئولين است زيرا مردم و توريستها سراي طوطي را ميشناسند و خواه ناخواه اينجا از سوي مردم حمايت ميشود.
به تماشا بنشينيد
ديدن وسايل سراي حاجميرزا، سهل و ممتنع است. از همان اول كه وارد ميشوي با تعداد بسيار زيادي وسيله و ابزار قديمي مواجه ميشوي. سقف مملو از عكس و آويزهاي مختلف است و ديوارها مملو از وسايلي كه روي آن جا خوش كردهاند. شايد كمبود جا باعث شده تا بعضي وسايل را روي بندهايي ميان زمين و سقف نگهداري كنند و شايد هم جذابيت ديداري بيشتر. اين همان بخش سهلش است. دشوارياش در اين است كه ابتدا گمان ميكنيد همهچيز را ديدهايد ولي كافي است كمي زمان صرف كنيد، بعد متوجه ميشويد كه تعداد زيادي وسيله از چشمتان دور مانده بوده كه بعضي زير ديگري پنهان شدهاند. با كشف آنها، تازه قصه تماشا از نو شروع ميشود.
صاحب امروزي سراي حاج ميرزا عتيقهشناس است، همانگونه كه گذشتگان او. او آنقدر به عتيقه و وسايل قديمي علاقه داشته و البته در اين شغل حرفهاي شده كه از راههاي مختلف در سفر و حضر، دست به جمعآوري عتيقهها زده است. بنابراين خريد هر عتيقه قصه خاص خودش را دارد و اين مجموعه با خون دل جمع شده است. مثل آن چند تاج درويشي كه از سقف آويزان كردهاند. درويشان تاجهاي درويشي را با صرف وقت فراوان كه حتي گاهي به يك سال هم ميكشيده، با سوزن ذره ذره ميدوختهاند.
فروش اين تاجها راهي براي امرار معاش درويشان بوده است. اتفاقا يكي از تاجهاي درويشي سراي حاجميرزا را شخصي به نام هالو قنبر، يكي از دراويش قديمي ايران، دوخته است. عكس هالو قنبر هم پشت چند وسيله ديگر پنهان شده بود. حاجي براي خريد بعضي از اين تاجها به قولي، بيش از 50بار رفته و آمده است.
يا مثل شيرهايي كه در چند طبقه كنار هم قرار گرفتهاند. اين شيرها، از تزيينات علمهاي امامحسين(ع) است. حسن خواجه، يكي از پسران حاجي، حتي ميداند كه اين شيرها در هر مرحله از ساخت زير دست چه كساني رفتهاند! اين شيرها كار حجت زرينچنگ در تهران است كه طلاكوبياش را شخصي به نام شرافت در اصفهان انجام داده.
گنجهها و خمرههاي نزديك در ورودي نيز تك تك خريداري شدهاند تا مردم بيايند و تفاوت زندگي ديروز و امروز را با ديدن همين وسايل بيشتر دريابند. خوب است كه اگر درباره وسيلهاي سؤالي داشتيد، همانجا از كساني كه برايتان چاي ميآورند، بپرسيد زيرا كم كم متوجه ميشويد كه بعضي از وسايل، آن چيزي نيست كه شما فكرش را ميكنيد. مثلا 2 زنگ بزرگ در نزديكي دخل وجود دارد كه شايد در نگاه اول زنگ كليسا بهنظر برسد ولي اينها زنگ كشتي هستند. ديدن تبرزينها و نقوش حكشده بر آنها نيز جذاب است. تبرزين وسايل دراويش بوده است كه خصوصا در سفر از آن استفاده ميكردند.
جايي براي همه
قهوهخانه يا چايخانه حاجميرزا، جايي براي همه هست از مسئولين و بازيگران و هنرمندان و ورزشكاران گرفته تا كاسبان و تاجران و مردم عادي و البته توريستهاي خارجي. هر كدام از اين گروهها كه به چاه حاج ميرزا ميآيند، حرفهايي براي نقل شدن از خود باقي ميگذارند. اما جالبترين حرفها از آن كساني است كه عتيقه ميشناسند يا با معماري آشنا هستند. حسين احمدي، يكي از قديميهاي چاهحاجميرزاست كه زياد در اين محل رفتوآمد ميكند. او برايم ميگويد كه از توريستها نكتههاي زيادي درباره اين بناي كهن آموخته است مثلا يكبار يكي از پروفسورهاي بنام ايتاليا و از كارشناسان فرهنگي يونسكو به چاه
حاج ميرزا ميآيد و برايشان درباره گرهچينيهاي سقف اين بنا صحبت ميكند. احمدي كه دستي در معماري اصفهان دارد و با بناهاي زيادي آشناست، در همين ديدار ياد ميگيرد كه طاقهاي سنتي به 3 دسته تقسيم ميشوند؛ طاقهاي ايواني، ضربي، گنبدي. طاق چاه حاج ميرزا از نوع ضربي است كه از طرف راست چيده ميشود و به طرف ضلع مقابل ميآيد. همين چينش ضربدري، موجب شده تا طاق به نام ضربي مشهور شود. ديگر صحبتهاي آن ديدار اين تجربه را براي احمدي به يادگار گذاشته كه اصطلاحات معماري سنتي زيادي در كشور ما وجود دارد كه كمتر كسي آنها را ميشناسد ولي اين ذرهاي از ضرورت شناخت آنها نميكاهد حتي اگر اين شناخت از كارشناس كشوري بيگانه باشد.
ماجراي ديدار توريستها خوشمزگيهاي خاص خودش را نيز دارد. براي نمونه چندي پيش آنتوني بوردن، سرآشپز، نويسنده، مجري و گردشگر معروف آمريكايي به ايران ميآيد و سري هم به سراي طوطي ميزند. او كه برنامهاي تلويزيوني به نام «آنتوني بوردن: ميهمان ناخوانده» دارد، براي ساخت برنامههايش به نقاط مختلف دنيا سفر ميكند تا غذاهاي بومي آنان را بررسي كند. او آبگوشت ايراني را در همين جا ميخورد و درباره محتويات و نحوه پخت آن سؤالاتي نيز ميپرسد. افراد حاضر در سراي طوطي همه نكات پخت آبگوشت را برايش توضيح ميدهند. شاهدان حاضر در آن ديدار، همگي به اتفاق ميگويند كه بوردن از طعم ديزي بسيار خوشش آمده بود.
نگهداري دقيق براي ماندگاري
حسن خواجه، نسل ششم اين خاندان است كه از كودكي در همين فضا بزرگ شده و به قول خودش با تك تك وسايل سرايطوطي از صبح تا شب زندگي كرده است. در وصف او ميگويند طباخ حرفهاي سنتي است، يعني غذاهاي سنتي همه جاي ايران را با بهترين طعم قديمياش درست ميكند. او هر روز وسايل را تميز ميكند و جابهجا ميكند وتر و خشكشان ميكند و اميدوار است كه نسل بعدي نيز راه او و پدرانش را ادامه دهند.
اتفاقا يكي از نكتههاي پراهميت ماندگاري اين بنا، همين مسئله نگهداري و جابه جايي وسايل است. نگهداري از سكه و قوري قديمي متفاوت از تاج درويشي است. به همين دليل مثلا تاجها را كه از جنس نمد هستند، در كيسه كردهاند تا دود به آن نرسد و بيد نزند و بعضي از ديگر از وسايل را پشت شيشهها محفوظ نگهداشتهاند.
احمدي معتقد است كه همه ما ميتوانيم يك چيزهايي را بهدست بياوريم، حتي شما هم ميتوانيد با يك پول هنگفت جايي شبيه سراي حاج ميرزا درست كنيد ولي مهم نگهداري آن است. از نظر او پسوند «داري» در كلمات مهم است و بيهوده نيست كه ميگويند: زنداري، شوهرداري، خانهداري، كتابداري و... يعني همه اينها را ميشود بهدست آورد ولي مهم حفظ آنهاست.
دوغ و گوشفيل بخوريد و دست از پا خطا نكنيد!
اگر شما جزو كساني هستيد كه چايخانه و قهوهخانه را جايي نامناسب بهحساب ميآوريد، بدانيد كه سراي حاج ميرزا متفاوت از تصورات پيشينتان است. حسن خواجه، پسر حاجي، برايم ميگويد كه كسي در سراي طوطي جرأت بدزباني يا گفتن هر حرف ناجور ديگري را ندارد. هركس كه به سراي حاج ميرزا ميآيد، ميداند كه اينجا جايي متفاوت و البته فرهنگي است. بنابراين هر يك از مشتريان يا مهمانهاي اين سرا، نكتهاي متفاوت از ديگري به گردانندگان سرا ميآموزند كه جمعآوري آنها در كتابهايي بس مفصل ميگنجد.
عتيقه گران است و وسايل سراي حاجميرزا، يكي ازيكي باارزشتر. گرچه مشتريها در سراي حاج ميرزا احساس راحتي ميكنند ولي بايد بدانند كه دوربينهاي مداربسته و افراد حرفهاي شاغل در سرا، حسابي حواسشان به آنها هست. اين افراد هم در كار خود حرفهاي هستند. به شكلي عمل نميكنند كه شما معذب شويد ولي حواسشان به همه وسايل هست! اين نگهبانيها و مراقبتهاي ويژه از سراي حاجميرزا شبانهروزي است.
راستي، اگر ظهر به سراي طوطي رفتيد، آبگوشت آنجا را امتحان كنيد. آبگوشتهاي سراي حاجميرزا را يكجا ميپزند و بعد پرسپرس در كاسههاي چيني ميريزند و به مشتريان ميدهند. اگر هم غذا نخواستيد، چاي بخوريد يا تركيب عجيب دوغ و گوشفيل. تركيب آن طعم شور در ليوان بسيار بزرگ دوغ با شيريني گوشفيلها، بر عجايب سراي حاجميرزا ميافزايد!
حرفهاي زيادي درباره چاه حاجميرزا ماند، شايد اگر حاجي حالش خوب بود و پشت دخل نشسته بود، خيلي از رازهاي سرايش را برايمان بازگو ميكرد.