مرگ مرحوم پاشايي، خواننده جوان و واكنش مردم و رسانه به آن قابل تحليل است. اين خواننده جوان هواداران و شهرتي داشت كه قطعا به دليل دوره فعاليت كوتاه و تنوع آن به عنوان يك چهره ملي مطرح نبود. اما بعد از انشار خبر مرگ وي هوادارانش از طريق رسانههاي مجازي شامل ،فيس بوك، توئيتر، اينستاگرام، اسام اس، به يك كنش دعوت شدند؛ اداي احترام.
اين كشن چنان فراگير شد كه تقريبا در تمام شهرهاي مهم كشور مراسمي به ياد او به سبكي مدرن و در شان يك هنرمند خواننده جوان برگزار شد؛ از قم و مشهد و شيراز گرفته تا آبادان واهواز و سمنان و يزد و...
قدرت اين اقدام مشترك به گونهاي بود كه رسانهها وادار به توجه به آن شدند. تمامي روزنامهها و حتي سيماي جمهوري اسلامي به آن پرداختند و روزنامههاي اقتصادي كه ماهيتا ارتباطي با اين پديده هنري- اجتماعي ندارند، تيترهاي نخست و مهم خود را به آن اختصاص دادند.
اين كنش و واكنشها يا پاسخها نشانگر آن است كه اگر تا پيش از اين مدام عنوان ميشد كه رسانههاي رسمي و متعارف " افكار ساز" بوده و افكار عمومي را " هدايت " ميكنند، اينبار مردم بودند كه رفتار براي رسانهها خلق كردند و آنها را واداشتند كه به سراغ موضوعي بروند كه احتمالا خيلي از آنها علاقهاي به آن نداشتند.
در جامعهاي كه فرهنگ رسمي چندان شوقي به موسيقي ندارد و اگر هم توجهي نشان دهد خيلي با موسيقي پاپ همسو نيست، جواناني آمدند كه در مراسم سوگ به جاي شيوههاي متعارف و سنتي، شمع روشن كردند، ترانه خواندند و به احترام متوفي دست زدند. آنها در اين فرصت يك سبك جديد در كشور را مستقر كردند.
شايد در شرايط عادي اين نوع كنش اجتماعي منجر به مشاركتي چنين گسترده از سوي رسانهها و تعاملي چنين فروتنانه از سوي نهادهاي متولي فرهنگ و ايجاد نظم نميشد، اما وقتي مردمي مودب با رفتاري محترم تصميم به انجام كاري بگيرند، نميتوان مانع آن شد همچون آب روان كه فروتنانه و بدون فرياد در رود جاري ميشود و سنگهاي پيش رو را فرو ميريزد.