هنوز در حسرت از دست دادنش است. نه فقط بهعنوان یک پدر بلکه متفکری که به تعبیر او به رایگان در اختیار حوزه و دانشگاه قرار گرفته بود اما قدرش را ندانستند.
حجتالاسلام علی جعفری در لابهلای حرفهایش بارها تاکید میکند بلکه برای این پای گفتوگو آمده تا آنهایی که میخواهند از مشی زندگی متفکری به نام علامه محمدتقی جعفری الگو بگیرند تا نه مثل او بلکه بهتر از او شوند درباره ابن سینای زمان خودشان بیشتر بدانند.
به هر حال نوشتن درباره علامه محمدتقی جعفری سخت است؛ بهخصوص آنجا که با مبانی فکری، اعتقادی و اندیشهای او که ابعاد مختلفی داشته بیگانه باشید. آنچه در این گفتوگو میخوانید نه همه آن چیزی است که میشود درباره علامه و سالهای زندگیاش فهمید و دانست بلکه تنها گوشه کوچکی است از وسعت این دریای بیکران که به تعبیر بزرگان بسیاری ناشناخته باقی مانده. توضیح: فرزند علامه جعفری به اصرار همشهری «آیه» حاضر به مصاحبه شد اما اجازه عکاسی از خود را به ما نداد.
اگر اجازه دهید گفتوگویمان را درباره دوران کودکی مرحوم علامه جعفری و بستر خانوادگی که در آن رشد کردند و تربیت شدند آغاز کنیم.
قبل از اینکه پاسخ شما را بدهم باید نکتهای را برای مخاطبان شما توضیح دهم که هیچگاه نباید فکر کنیم این بزرگان تافته جدا بافته و جدا از بقیه مردم هستند. خداوند متعال استعداد و هوش را به تمام افراد بشر عنایت کرده و این ما هستیم که از این قابلیتها و تواناییها استفاده میکنیم. امثال علامه محمدتقی جعفری سعی کردند از این قابلیتها استفاده کردند .
در این گفتوگو سعیام بر این است که بگویم ایشان چگونه از این قابلیتها استفاده کردند و به این جایگاه رسیدند. بنابراین قرار نیست تعریف و تمجیدی بشود. چون قطعا روح ایشان هم مایل به این کار نیست. دوران کودکی علامه مانند خیلی از کودکان دیگر سپری شده و خود ایشان بارها در این خصوص صحبت کردهاند.
میگفتند بازیهای کودکانه میکردیم ولی در عین حال اهمیت به درس برایم مهمتر از بازی با بچهها در کوچه بود. مادر ایشان سیده بزرگوار و فاضلهای از سادات تبریز و فرزند آقا میرزا ربیع حکیم بودند که در ۳۲ سالگی از دنیا رفتند. علامه میگفتند مادرشان اولین بار قرآن را به ایشان و دیگر بچهها در منزل یاد داد و خیلی دغدغه داشت که بچهها قرآن را یاد بگیرند.
حتی میگفتند ما برای مسافرت به مشهد که میرفتیم مادرم داخل اتوبوس بچههای کوچک را دور خود جمع میکرد و برایمان آیاتی از قرآن میخواند و معنی میکرد. مرحوم علامه همیشه از مادرشان بسیار تعریف میکردند که نسبت به تربیت و علمآموزی فرزندانش توجه خاصی داشته. پدرشان به نام حاج کریم جعفری نانوا بود که من هم ایشان را دیده بودم و انسان بسیار شریفی بود. خودش میگفت من بدون وضو دست به خمیر نان نمیزدم.
گویا وضعیت مالی خانواده مرحوم علامه چندان خوب نبوده. هیچوقت ایشان از سختیهای دوران کودکی برای شما تعریف میکردند؟
بله، وضعیت معاش آن زمان به گونهای بوده که مرد خانه برای گذران زندگی اقتصادی خانواده باید خیلی کار میکرد. خانواده آنها هم پرجمعیت بود؛ چهار برادر و سه خواهر. علامه میگفتند بعضی اوقات پدرم کار پیدا نمیکرد و وضعیت نانوایی در تبریز با مشکلاتی مواجه میشد و او مجبور میشد برای پیدا کردن کار به خارج از تبریز برود.
نکتهای که در مورد پدر علامه بیش از همه مشهود بوده، صداقت ایشان است و این ویژگی به فرزندانشان هم منتقل شده. عموها و عمههای من هم همینگونه هستند. این نقل از بزرگان تبریز در مورد پدر علامه وجود دارد که از ایشان دروغی شنیده نشده و نماز قضا هم نداشته و بسیار به نماز اول وقت مقید بوده است.
دوران تحصیل مرحوم علامه چگونه طی شده؟
کلاس اول را به مدرسهای به نام اعتماد میروند و همان سال اول مدیر مدرسه متوجه میشود که این دانشآموز نسبت به بقیه بچهها بیشتر کار کرده و برای سال تحصیلی بعد به او میگوید شما بروید کلاس سوم بنشینید. گویا در همان ایام، بخشنامهای به مدرسه میآید که همه باید یونیفرم بپوشند. از آنجا که پدر ایشان تمکن مالی نداشته و نمیتوانسته این لباس را برای علامه و برادرشان تهیه کند، برای همین آنها دیگر به مدرسه نمیروند و نمیتوانند ادامه تحصیل دهند و مجبور میشوند کار کنند.
علامه تعریف میکردند مدتی کار کردیم تا اینکه ظاهرا یک شب در خواب حرف میزدم و پدرم صدای مرا شنید و صبح پرسید دیشب در خواب چه میگفتی؟ گفتم نمیدانم. پدرشان گفته بود تو داشتی درباره علمآموزی صحبت میکردی و شعری میخواندی که مضمونش حسرت خوردن درباره اینکه نتوانستی ادامه تحصیل بدهی بود.
پدرش میگوید شما دو نفر باید هر جور شده برگردید مدرسه و ادامه تحصیل دهید و من کارم را زیاد میکنم تا شما بتوانید درستان را ادامه دهید. مدیر مدرسه که متوجه این مشکل میشود، میگوید اینها بچههای بااستعدادی هستند و حیف است که مدرسه نیایند.
ما خودمان یونیفرم را به آنها میدهیم. اسم آن مدیرآقای جواد اقتصادخواه بود که مرحوم علامه تا پایان عمرشان از ایشان به نیکی یاد میکردند. نه بابت این کار بلکه میگفتند انسان بسیار بااخلاق و به تمام معنا مدیر بود و دغدغه تعلیم و تربیت بچهها را داشت و برای آن وقت میگذاشت.
منبع: همشهري آيه