اینکه اعتدال میتواند سنجهي ارزیابی یک رفتار باشد یا اساساً اعتدال مستقل تعریف میشود یا بر اساس همسایگانی چون افراط و تفریط، از جمله سؤالهای تئوریک و معناشناسانهای است که کم به آن نپرداختهاند؛ لکن فرآیند عینیتیافتگی این مفهوم در حوزهي عمل و ملاحظات پیرامون آن، کمتر مورد توجه قرار گرفت است.
در تعریف اعتدال و درک آن، باید به نکتهای ظریف، لکن فوقالعاده تأثیرگذار توجه نمود و آن تفاوت معنایی اعتدال در دو حوزهي عمل و نظر است. بر این اساس، هر حوزه، معنایی خاص و متناسب از معیار اعتدال را به ذهن متبادر میکند؛ موضوعی که البته برای بسیاری از مفاهیم انتزاعی و فرآیند تحقق آن در حوزهي عمل صادق است.
هنگامیکه در عمل و رفتار، دنبال تعادل و اعتدال میگردیم، خودبهخود مصادیق تعیینکنندهتر از مفاهیم میشوند و ملاکها مصداق پیدا میکنند.
معنای عام و فراگیر پرهیز از افراط و تفریط، به افراطگر و تفریطکار تنزل پیدا میکند و این دیالکتیک بین دو حوزهي عمل و نظر ادامه پیدا میکند و هر دو حوزه را نسبت به یکدیگر متأثر مینماید.
در حوزهي عمل، فردی را معتدل گویند که نه اهل زیادهروی باشد و نه سستاراده و کُندرو. نکتهي اساسی همینجاست که اولاً افراط و تفریط خود تبدیل به ملاکی معکوس جهت فهم اعتدال میشوند و ثانیاً معیار حرکت میانه مشخص نیست و فهم اطرافیان (محیط) یک فرد، تعیینکنندهترین نقش را در سنجش اعتدال به عهده میگیرد.
به این ترتیب، جهانشمولی این واژه مخدوش میگردد و ممکن است یک رفتار در یک محیط افراطگری نام گیرد و در جای دیگر، کُندروی؛ چراكه هرکس از روی نقطهای که ایستاده است رفتارها را مقایسه میکند و به تعبیری فهم تعادل در یک رفتار به نوع خودسنجی اطرافیان نسبت به عمل ما بستگی دارد.
نکتهي مشترک در دو ملاحظهي ذکرشده، شناوری میانه یا حد وسط در بین ابتدا و انتهاست. حال میتوان بهراحتی تأثیر متقابل عمل و نظر را در این دور دریافت؛ به این ترتیب که شناوری و بیملاکی اعتدال در حوزهي عمل، راه را برای خودسنجی افراد در باب افراط و تفریط بازمیگذارد و گاه ممکن است همین خودسنجیها، در سطحی از نهادینگی اجتماعی، به تعریف و ثبات مفاهیم نیز بازگردد که این همان دریچهي ورود به دنیای سکولار است.
منبع:همشهري خردنامه