بحث اینقدرها هم جدی نیست! فقط بايد بداني كجا و كدام مسئله را جدي بگيري. نه اينكه بيتفاوتي خوب باشد، اما جديگرفتن بيش از اندازه هم براي خودش دردسرهايي دارد.
مثلاً اگر بهيك موضوع بيش از اندازهي خودش بها بدهي، ممكن است دچار نگرانی، عصبانيت و اضطراب شوي. بهخصوص زماني كه با مشكلي جدي روبهرو ميشوي و آن را خيلي جدي ميگيري، ديگر حلكردنش تبديل به يك معماي پيچيده ميشود. در واقع ميگويند حلکردن مشکلات با جدیشدن بیشتر، مانند درستکردن کامپیوتر با چکش است، هرچه بیشتر سعی کنید، مشکل بدتر میشود و همهچيز برعكس.
* * *
نظر باربد 14 ساله را در اينباره ميپرسيم كه ميگويد وقتي يك مسئلهي رياضي را زيادي جدي ميگيرد، هول ميشود و به سختي آن را حل ميكند.
مارال 16 ساله هم دوستانش را زيادي جدي ميگيرد، اگر دوستش با مارال بداخلاقي كند بيش از اندازه نگران و دلخور ميشود. براي همين در رابطه با دوستانش معمولاً دچار مشكل است.
اميرعلي15 ساله، فوتبال را زياد جدي گرفته و وقتي تيم مورد علاقهاش ميبازد از خواب و خوراك ميافتد.
تو چه مسئلهاي را جدي ميگيري؟ مسئلهاي كه واقعاً اهميت دارد يا مسئلهاي كه در واقع مهم نيست و ميتوان با آرامش از كنارش رد شد؟
* * *
منظور ما بيتفاوتي نيست؛ اشتباه نگيريد، اما ميگويند رفتار غيرجدي در بسياري از موارد باعث ميشود تصوير كاملي از مشكلات داشته باشيم و البته اين كار به ما انرژي لازم براي حلكردن مشكلات را ميدهد.
* * *
براي اينكه از جدي گرفتن قضايا راحت شويد چند راه وجود دارد، مثل اين كه قبل از گرفتن هر تصميمي و قبل از غصهخوردن، كمي به آخر ماجرا فكر كنيد و توجه داشته باشيد كه زمان، تسكيندهندهي خوبي است.
يا ميتوانيد در ذهن خود، آن مشكل را تا حد امكان بزرگ كنيد و بعد رهايش كنيد تا به كوچكي آن پي ببريد.
يا اصلاً فکر کنید در همهي جنبههای مشکل شکست خوردهاید و حالا زمان دوبارهاي براي حلكردن آن مشكل به شما داده شده و اينبار مي خواهيد زياد قضيه را جدي نگيريد و به اندازهي خودش برايش وقت بگذاريد؛ موفق باشيد.