پدرخوانده محصول 1972 چنان جایگاه رفیعی از لحاظ ماهیت، محتوا و فرم و فضا نسبت به دو دنباله بعدی خود دارد که ممکن است حتی قابل محاسبه نباشد. با این حال، از منظرهای مختلف این روایت خلاق «ماریو یوزو» و فرانسیس فورد کاپولا قابل بررسیهای عمیق است .
این آثار در ردیف فیلمهای ناب قرار دارند. بسیاری از تماشاگران حتی دیالوگ این فیلمها را از حفظ هستند و با صحنهها و سکانسهای مختلف آن چنان همذاتپنداری کردهاند که گویی سالهاست زندگی بدون یادآوری آن نماها برایشان غیرممکن میشد.
بررسي نوع و سبك و شيوه بازيگري آل پاچينو و رابرت دنيرو از موارد جذاب پدرخواندههااست. مقایسه نحوه بازیگری این دو در پدرخوانده 2، شباهت و تفاوتهای تكنيك بازیگریشان و این که سیر تکاملی بازیگری این دو؛ حال که هر دو به سنین پیری رسیدهاند دارای چه آیتمها و المنتهایی شده، خود میتواند بهانهای برای یک نوشتار فنی و موشکافانه باشد.
در فیلم پدرخوانده 2 محصول 1974 ، هم آل پاچینو و هم رابرت دنيرو کاراکترهاي محوری هستند. در آن زمان هر دو بازیگر نقشهای اصلی یعنی آل و رابرت هنرپیشگانی شناخته شده بودند. البته به تعبیری اعتبار پاچینو به دلیل فیلمهای خوب و خوشنامی که نسبت به دنیرو بازی کرده بود، بیشتر بود. با این امتیاز منحصر به فرد که او در نقش مایکل در قسمت اول این فیلم نیز حضوری سنگین داشت .
آل پاچینو قبل از حضور در فیلم پدرخوانده1سابقه بازی در 2فیلم را داشت: "من، ناتالی" محصول 1969 و "وحشت در نیدل پارک" محصول 1971.آثاري كه هر چند بلند آوازه نبودند، اما پاچینو در آنها درخشیده بود. پس از پدرخوانده 1 در 1972 ، تا بازی در قسمت دوم این فیلم در دو سال بعد آل پاچینو در 2فیلم مهم ، تاثیرگذار و بسیار خوش ساخت بازی کرد.
فیلم "مترسک" در سال 1973 و "سرپیکو" نیز در اواخر همان سال نوع بازی احساسی و گفتار و دیالوگ گویی پاچینو چنان با استقبال تماشاگران و منتقدان روبه رو شد که براي حضور در پدرخوانده 2؛ او يك سروگردن از بقيه بيشتر درخشش داشت. درباره رابرت دنیرو وضع بسيار متفاوت بود.
رابرت دنیرو در قسمت اول پدرخوانده حضور نداشت .او تا سال 1974 که با کاپولا همکاری کرد و از 1965 تا آن تاریخ در 9فیلم سینمایی بازی کرده بود و پدرخوانده 2دهمین فیلم دنیرو به شمار میآمد. پر کاری دنیرو از همان دوران جوانیاش بسیار محسوس بود. به نحوی که حتی در حال حاضر نیز دنیرو یکی از پرکارترین بازیگران سینمای جهان محسوب میشود و پاچینو نیز که از اول گزیده کار بود و با احتیاط نقش قبول می کرد، تاکنون همان روال را ادامه داده است .
پس عمده تفاوت آل پاچینو و رابرت دنیرو تا قبل از بازی در پدرخوانده 2شهرت بیشتر پاچینو و پرکاری بیشتر دنیرو بود. ضمن این که آل در مدرسه معتبر «اکتورز استودیو» تحصیل کرده و الفبای بازیگری را در تئاتر آموخته بود و حتی میشود گفت بسیار دیر به سینما آمد (آل پاچینو در 29سالگی در 1969 اولین فیلم سینماییاش را بازی کرد) اما بسیار معتبر حضور یافت و ادامه داد.
از طرفی دنیرو بسیار زود پایش به سینما باز شد. او که 3سال از پاچینو جوانتر است (آل پاچینو متولد 1940 و رابرت دنیرو متولد 1943 است) در 22سالگی اولین فیلم سینماییاش ( 3اتاق در مانهاتان 1965) را بازی کرد. ضمن این که کارنامه سینمایی او هر چند تا سال 1974 با 9فیلم بیشتر از پاچینوی 5فیلمی بود؛ لیکن فیلمهای او در حد و اندازه اعتبار آل نبودند و در مقولهای دیگر دنیرو بازیگری را در مدرسه هنری «استلا آدلر» فرا گرفت که از لحاظ آموزشی زمین تا آسمان با اکتورز استودیو که پاچینو با موفقیت تحصیل در آن را به پایان رسانید، تفاوت داشت.
با این حال ، زحمات طاقت فرسا برای رسیدن به فرم مناسب برای دنیرو لحاظ شد و او نیز مردانه تن به تمام تمرینها داد و پدرخوانده 2کلید خورد و اکران شد . زمانی که پاچینو 34ساله و دنیرو 31ساله بود.
آْل پاچینو در نقش مایکل کورلیونه در قسمت دوم فیلم مسوولیت خطیری دارد که بسیار مهمتر از سازکارهای پدرش در قسمت اول است . در آن قسمت خانواده دون کورلیونه در اوج عظمت و اقتدار قرار میگیرد و با ظهور مایکل جوان بر مسند قدرت سالها ترکتازی و یکه تازی نصیب خانواده میشود؛ اما در قسمت دوم کم کم این امپراتوری با بحرانهایی روبه رو میگردد.
برای همین است که نوع بازیگری آل در قسمت دوم کمی پیچیدهتر از قسمت اول است . او در پدرخوانده 1 نزد پدر(مارلون براندو) و تحت هدایتهای او معنای مافیا، قدرت، جذب ،کارکرد پول و الفبای آدمکشی را فرا میگیرد وباز هم قبل از مرگ پدر آزمایش خود را پس میدهد و از سوی او نمره قبولی میگیرد؛ اما در پدر خوانده 2نه از دون کورلیونه پدر خبری هست، نه از اقتدار و صلابت بی رقیباش.
پس آل باید بازی خاص زیرپوستی بهره گرفته از یک نوع فیزیک حرکتی و معنا شناختیای را ایفا میکرد که به هر نوع ممکن؛ آن شرایط بحرانی و شک و تردیدش نسبت به هر چیز را به بهترین شکل و شیوهای بیان کند.
از این رو، پاچینو حتی در حرکات دستان و پلکهایش میفهماند که بشدت دچار تردید است. او با وجود صلابت ظاهری، نوعی امواج زیرپوستی بازیگریاش و فیزیک حرکتی منتج از آن را به منصه ظهور میرساند که تواما انگارههای اقتدار و زوال را معنا کند.
اودر میان رفتارشناختی انگارههای پیرامونش احتیاج به مبنا و مرجع دارد؛ اما او یک پدرخوانده جوان و مقتدر معرفی شده؛ پس خودش باید ماسکی غیرقابل رویت بر چهره؛ روح و قلب و دل و روانش بزند تا آنچه را که باید در این مقام انجام دهد، به واقعیت و عینیت نزدیک کند.
تیپیکال وي در گزینش این نوع رفتار شناختیها از خود و از خانواده و از افراد تحت امرش در هر نما و صحنه و سکانسی باید به صورت دینامیک و سلسله وار ادامه مییافت تا هیچ نوع بی حسی و عدم تمرکزی به وجود نیاید و تماشاگر را غافلگیر نکند. از این رو، روند بازیگری پاچینو و پیوستگی و استمرار وی در ایفای نقش مایکل کورلیونه در پدرخوانده 2واقعا کاری پر از رنج و زحمت بوده است و او پاداش خود را با استقبال از فیلم ، به واقعیت دریافت نمود.
رابرت دنیرو نیز همپای آل پاچینو در پدرخوانده 2، مجبور بود بازی خاصی را ارائه کند؛ هر چند او در قسمت اول نبود و به نظر میرسد بازی او باید آسانتر پیگیری شود؛ اما باید توجه داشت دنیرو در حقیقت باید نقش براندوی اسطورهای را بازی میکرد.
از ابتدا نیز فرانسیس فورد کاپولا به سراغ مارلون براندو رفت ؛ ولی عجز و لایهها و گریه و زاریهایش فایدهای و سودی نداشت. در حقیقت قسمت دوم برای براندو نوشته شده بود و حالا او هرگز به بازی کردن راضی نمیشد. از این رو رسالتی عظیم در نحوه بازی گرفتن از رابرت دنیرو در نقش دون کورلیونه جوان برای فرانسیس فورد کاپولا به وجود آمد. و نتيجه اما راضي كننده به نظر ميرسد.
Roger Ebert