فقط كافي است چشمشان هواي اشك داشته باشد و گريه، دلشان هواي قافله سالار شهيد و پايشان هواي رفتن، آن وقت فرقي نميكند روي كدام نقطه زمين ايستاده باشند، چقدر فاصله باشد بين زبان و مذهب آنها و آدمهاي دوروبرشان، رد پاي عشق را دنبال ميكنند و ميرسند به منبع زلال آرامش؛ هيئت عزاداري امام حسين(ع) كه بدون نشاني و آدرس هم ميتوان به آن رسيد، حتي جايي ساكت و آرام در آن سوي مرزهاي كشورمان؛ در جنوبيترين شهر كشور سوئيس. «هادي ارديني» يكي از اعضاي فعال همين هيئت است؛ دانشجوي جواني كه همراه همسر و دختر 20ماههاش زينب در شهر لوزان زندگي ميكند و پاي ثابت هيئتي است كه علاقه به اهلبيت حرف اول و آخر آن است؛ هيئتي كه آدمهايش مردانه ايستادهاند پاي عقيده و مذهبشان و سبك زندگي ايراني- اسلاميشان را حتي كيلومترها دورتر از وطن عوض نكردهاند.
هادي 29ساله است؛ اهل تهران و ساكن شهر لوزان؛ شهري كوچك در جنوب كشور سوئيس كه در مجاورت درياچه ژنو قرار گرفته و با شهرهاي نام آشناي ديگري مثل ليون فرانسه، ميلان ايتاليا و مونيخ آلمان همسايه است؛ شهري كه بهخاطر داشتن 2 دانشگاه بينالمللي و طراز اولش بين بقيه كشورها شناخته شده و مشهور است؛ دانشگاه پليتكنيك فدرال (EPFL) و دانشگاه علوم انساني و علوم پزشكي لوزان كه مجموعا پذيراي 40هزار دانشجو از مليتهاي مختلف هستند. از اين جمعيت 40هزار نفري، هزار نفر هم ايراني هستند و مسلمان كه از معتبرترين دانشگاههاي كشور مثل شريف و اميركبير و تهران و... راه اين مراكز علمي را در پيش گرفتهاند. هادي در حال حاضر دانشجوي رشته روباتيك دانشگاه EPFL است؛ «دوره درس و مدرسه را در مدارس استعدادهاي درخشان گذراندم و بعد مثل خيلي از بچههاي ديگر وارد دانشگاه شدم و بعدتر براي ادامه تحصيل به اين شهر آمدم.»
جواني كه معتقد است از بچگي سر سفره اهلبيت(ع) بزرگ شده پس عزادارياش براي امام حسين(ع) كيلومترها آن طرفتر از تهران اتفاق عجيبي نيست؛ «بچه كه بودم مثل خيلي از بچههاي ديگر دوست داشتم محرم زودتر از راه برسد و من و همبازيهايم چادر مادرهايمان در يك گوشه دنج از كوچه خيمه عزا به پا كنيم.»
علاقهاي كه او را ميكشانده به تماشاي دستههاي عزاداري، آدمهاي سياهپوشي بودند كه شور حسين(ع) در سر داشتند و داغ حسين (ع) در دل؛ «ميايستادم و اين صفوف منظم را نگاه ميكردم. هميشه دوست داشتم جزو بچههايي باشم كه پيشاپيش دسته حركت ميكنند و طبل ميزنند؛ بچههايي كه صداي ضربههاي آهنگين طبلهايشان هنوز توي گوشم مانده؛ اما هيچوقت زورم به بچههاي بزرگتر دسته نميرسيد و به پرچمداري قناعت ميكردم.»
مزه خوب نذري
هادي از آن روزها خاطره خوب ديگري هم دارد؛ خاطرهاي كه هنوز مزهاش زير زبانش مانده؛ «مادربزرگم نذر حليم داشت هميشه صبح عاشورا حليم ميپخت و پخش ميكرد. داخل حياط خانهاش ديگهاي بزرگ از روز قبل بار ميشدند. همه فاميل و در و همسايه به اين بهانه دور هم جمع ميشدند.» آدمهاي غريبه و آشنايي كه زير سقف خانه مادربزرگ جمع ميشدند و تا قبل از آمادهشدن حليم پاي روضه امام حسين(ع) مينشستند، گريه ميكردند و دلشان كه سبك ميشد به نيت و حاجتي حليم ميخوردند و ميدانستند تا سال ديگر حتما حاجتشان روا شده و آنها هم بايد نذرشان را ادا كنند؛ نذري كه ميتوانست اهداي يك كيلو گندم باشد به حليم مادربزرگ يا نمك يا گوشت؛ «سركوچهاي كه خانه مادربزرگم آنجا بود، حسينيهاي بود كه ظهر عاشورا قيمه نذري ميداد. قيمه را روي آتش هيزم درست ميكردند، حسابي جا ميافتاد و روغن ميانداخت. دستههاي زيادي مهمان اين حسينيه و غذاي نذرياش بودند.»
بعدها وقتي هادي بزرگتر شد پاتوقش در ايام محرم شد هيئتهاي مسجد دانشگاه تهران و كريم آلطه كه توسط بچههاي نخبه جنوب شهر هدايت ميشد؛ «همه دانشجو بوديم، همديگر را ميشناختيم، عزاداري براي امام حسين(ع) يك جا جمعمان ميكرد و به باهم بودنمان هدف ميداد.»
عزاداري در شهري غيرمسلمان
از تهران تا لوزان فاصلهاي نيست وقتي قلبها به عشق اهلبيت(ع) بزنند و چشمها براي اهلبيت(ع) باراني شوند؛ «اسم هيئت محبان اهلبيت(ع) سوئيس وقتي تازه به لوزان آمده بودم به گوشم خورد. شنيده بودم كه در ابتداي كار 8-7نفر دور هم جمع شدهاند و مراسم مذهبي را در كنار هم برگزار ميكنند مثلا مراسم دعاي كميل به نوبت در خانه هر كدامشان تشكيل ميشد. بعدها كه تعداد افراد حاضر در جلسه بيشتر شده بود تعدادي از اتاقهاي داخل دانشگاه را براي مراسم بزرگتري مثل محرم يا شبهاي قدر اجاره ميكردند.»
شهر لوزان البته دو مسجد بزرگ دارد كه يكي از آنها متعلق به تركهاي سني مذهب است و زيرنظر دولت تركيه اداره ميشود و دومي متعلق به برادران سني عرب زبان. بهخاطر همين، ضرورت وجود يك مركز كه سيره اهلبيت(ع) را در اين منطقه معرفي كند نيازي بود كه همه ايرانيهاي شيعه مقيم لوزان حس ميكردند؛ نيازي كه باعث ريشهدواندن هيئت محبين اهلبيت (ع) در سطح شهر شد.
وقتي هادي راه هيئت محبين اهلبيت(ع) را در پيش گرفت يكسالو نيم از شروع فعاليت اين هيئت گذشته بود؛ «فضا طوري بود كه از همه تازهواردها استقبال ميكردند. بعد از مدتي دوستان دانشجو با ديگر برادران شيعه حلقه خوبي را شكل دادند و هيئت محبين اهلبيت شكل رسميتري بهخودش گرفت. الحمدلله امسال از محضر حجتالاسلام والمسلمين غلامرضا قاسميان، مدير حوزه عليمه مشكات و مداحي سيدحجت طباطبايي بهره برديم؛ حدود300الي 400نفر هم در مراسم عزاداري محرم امسال شركت كردند.»
هيئت به سبك ايراني- اسلامي
در و ديوار هيئت محبين اهلبيت(ع) سوئيس، مثل همه هيئتهاي ديگر پوشيده شده از كتيبه و پارچههاي سياه؛ پرچمهايي مزين به اسم سيدالشهدا و حضرت عباس(ع). عزاداران امام حسين(ع) اينجا هم مثل خيلي ازهيئتهاي ديگر در صفوف منظم پاي منبر سخنران مجلس مينشينند و با نوحه خوانيهاي مداحشان گريه ميكنند؛ «هيئت تا به حال با نذورات مردمي اداره شده؛ بخشي از اين نذورات هم مربوط به غذا بوده يعني در ايام محرم و به مناسبتهاي مختلف غذاي نذري كه معمولا خورش قيمه و قورمهسبزي است بين عزاداران پخش شده. درحال حاضر هيئت ما يك فضاي ثابت 60متري را براي مراسمي مثل دعاي كميل كه بهصورت هفتگي در آن برگزار ميشود در اختيار دارد اما براي مراسم بزرگتر سالنهايي را از شهرداري لوزان اجاره ميكنيم كه بسته به پر يا خالي بودن اين مكانها در آن روزهاي خاص، مكان هئيت ميتواند متفاوت باشد.»
هيئت محبين اهلبيت(ع) سوئيس يكي از آن هيئتهايي است كه به همت چند جوان ايراني جايي دورتر از خاك ايران شكل گرفته و حالا به جز دانشجوهاي ايراني مقيم لوزان، شيعيان افغان، عراقي و لبناني ساكن اين شهر و شهرهاي اطراف را نيز دور هم جمع كرده است. شايد از داربست و تكيه و دستههاي بزرگ عزاداري در اين شهر خبري نباشد، در و ديوار شهر هيچوقت در ايام محرم رنگ سياه بهخودش نگيرد اما بچههاي اين هيئت چند سالي است با عزاداريهايشان نام حسين (ع) را در كوچه و خيابانهاي اطراف هيئت به طنين مياندازند و به سبك و سياق هيئتهايي كه در كودكيشان رفته و ديدهاند در را براي ورود همه عزاداران امام حسين (ع) باز ميگذارند؛ براي ورود همه آنهايي كه دل در گرو عشق اهلبيت (ع) دارند.