فقط دلم میخواهد بعد از اینکه دستم از این جهان کوتاه شد، پشت سرم فحش و ناله و نفرین نباشد. هی نیایند بگویند این هم گندش را درآورد یا وقتمان را بابت دنبال کردن این زهرماری تلف کردیم.
الان چهار جد من در گور دارند به خودشان میلرزند و 24ساعته فحش میخورند. راستش ما داربیها حالمان از عدالت و مساوات به هم میخورد، اما چه کنیم که آخرش ما را به همین سمت پیش میبرند. آقا نکنید این کارها را، بگذارید لااقل یک خاطره خوش از ما باقی بماند.
روزگاری بود که وقتی قرار بود به دنیا بیایم، از صبح اول وقت چند ده هزار نفر میآمدند دورم را میگرفتند و هوایم را داشتند. حتی مورد داشتیم موقع زایمان، تا روی دکل و چند سانتیمتری زمین هم آدم نشسته بود.
اما حالا چند صباحی است که تا دم تولد زیاد کسی دنبالم نمیآید. یعنی یک عده هستند اما بندههای خدا چون از راه دور آمدهاند کلا جایی را ندارند و خیلیهایشان تمام طول مدت چرت میزنند.
بعد هم که پایتختنشینان عادت کردهاند چند دقیقه مانده به بازی به استادیوم برسند. اصلا بعضیها هم هستند که نیم ساعت بعد از تولد میآیند و حتی در طبقه پایین ورزشگاه جا گیر میآورند!
یعنی اگر این قضیه را10 یا 20سال پیش برای کسی تعریف میکردی، یک ربع میخندید و طوری نگاهت میکرد که انگار خل شدهای، ولی حالا اینطوری شده است دیگر، چه کنیم.
اگر شما هم جزو آن کسانی هستید که میتوانید بیایید دو ساعت با هم صفا کنیم، لطف کنید و بیایید. حال و احوال این روزهای من شده است مثل حیاط یک مدرسه سه شیفته، وسط سه ماه تعطیلی تابستان.آقا ما عادت نداریم به این خلوتی لعنتی.
این دفعه قرار است من شاهد دعوای بین دو مربی پرادعا باشم که اولین بار است در چنین مسابقهای روبهروی هم میایستند. هر دویشان میگویند تا به حال این بازی را نباختهاند و همین مساله من را نگرانتر میکند.
راستش معلوم است که این دوستان اول دلشان میخواهد یکی یک اتوبوس جلوی دروازه خودشان پارک کنند و بعد اگر پیش آمد هرازگاهی با پیک موتوری سركي به دروازه حریف بكشند. دفاعش را اینها میکنند، فحشاش را من میخورم! یعنی راستش این مربیها اولش طوری ادعا میکنند که خود من هم گول میخورم.
مثلا همین حمید درخشان گفته «در داربی سورپرایز دارم» خب برادر من اگر تو سورپرایز داشتی، جلوی گسترش فولاد و نفت مسجد سلیمان رو میکردی آنطوری آبروریزی نشود، یا مثلا قلعهنویی گفته تهاجمی بازی میکنیم. یکی نیست بگوید استاد شما در همین ورزشگاه آزادی با استقلال صنعتی هم نتوانستی تهاجمی بازی کنی و 90دقیقه داشتی زیر توپ میزدی، حالا در این بازی به این مهمی میخواهی چه کنی؟
تازه یک چیز دیگر هم هست. من هر بار باید شاهد کلی «منم منم» کردن از طرف بازیکنان باشم. مثلا قبل از چهار تا داربی قبلی که همهاش صفر صفر شده و محض رضای خدا یک گل آفساید هم نداشته، پنجاه نفر گفته بودند: «یک گل کنار گذاشتهام.» من فکر میکنم این دوستان گلها را کنار میگذارند، اما روز بازی یادشان نمیآید کجا گذاشتهاند و همینطوری همه بازیها هیچ هیچ میشود!
الان هادي نوروزي گفته گل ميزنم و چهار را نشان ميدهم، پيام صادقيان هم گفته يا گل ميزنم يا پاس گل ميدهم اينها را كه ميشنوم ياد خلعتبري ميافتم كه قبل از داربي اولش گفته بود: «سر پنج دقيقه به استقلال گل ميزنم» و آن پنج دقيقه هرگز به سر نرسيد.
رفقا، شما را به خدا كمي از تعارف كم كنيد و بر مبلغ بيافزاييد. اين انگشتهاي چهار و شش كه به هم نشان ميدهيد من را بيشتر از هر چيز ديگري عصباني ميكند. آخر شما كه قرار است 90دقيقه زير توپ بزنيد و آخرش بعد از گرفتن يك صفرصفر ناقابل لبخند ژكوند تحويل ملت بدهيد، ديگر چرا اينقدر براي هم كري ميخوانيد؟
ما داربيها الان همهمان داريم به داربي69 معروف به «آي بدو، آي بدو» غبطه ميخوريم، يا داربي74 با آن ايمون زايد جادويياش هي دارد براي ما پشت چشم نازك ميكند.
اگر از دستتان برميآيد يك كاري بكنيد كه ما هم سري بين سرها دربياوريم و از فردا بتوانيم وسط داربيها، خودي نشان بدهيم. يك كاري كنيد از اين به بعد اسم داربي79 هم كه آمد، ملت احترام بگذارند يا حداقل لعن و نفرينمان نكنند. باور كنيد راه دوري نميرود. اصلا هر گلي زديد به سر خودتان زديد. اين بازي را ببريد، يك عمر نانش را بخوريد. پيشنهاد بدي است؟
منبع:همشهري تماشاگر