دختر جوان مدتها بود كه بهدنبال كار ميگشت. كار هر روزش شده بود ورق زدن آگهيهاي تبليغاتي تا اينكه يك روز چشمش به آگهي استخدام در يك دفتر حقوقي افتاد. با شماره روي آگهي تماس گرفت و مرد جواني گوشي را برداشت. آن مرد مشخصات دختر جوان را پرسيد و شرايط كار را برايش توضيح داد و بعد از اينكه هر دو بر سر شرايط كار توافق كردند به دختر جوان گفت:
شما استخدام هستي و همين الان ميتواني به آدرسي كه ميگويم بيايي تا با هم براي خريد لباس فرم منشي به مانتوفروشي برويم. دختر جوان هيجانزده به محل قرار رفت غافل از اينكه همه اين ماجرا ترفندي براي سرقت اموالش است.
او ميگويد: با آن مرد به مانتوفروشي رفتيم. او ميگفت كه محل كارم يك محيط رسمي و اداري است و بايد از نظر ظاهري، كاملا مرتب باشم. مانتويي را كه مناسب بود انتخاب كردم و خواستم به اتاق پرو بروم كه آن مرد از من خواست كيف و وسايلم را به او بدهم.
من هم كيفدستيام را كه داخلش پول نقد، گوشي تلفن همراه، مقداري طلا و همه مدارك شناساييام بود به او دادم اما وقتي برگشتم نه از آن مرد خبري بود و نه از وسايلم. با شكايت دختر جوان مأموران راهي مغازه مانتوفروشي شدند و تصويري از مرد سارق بهدست آورند. قاضي پرونده از كساني كه وي را ميشناسند خواسته است اطلاعات خود را از طريق شماره تماس 21865649در اختيار كارآگاهان قرار دهند.