اگر به اين محله آشنا نبوده و اصطلاحا بچه جواديه نباشيد، پيدا كردن اين محل برايتان شديدا سخت ميشود. آنقدر كه مجبوريد 2 ساعت با ماشين شخصيتان كل منطقه را دور بزنيد تا راهي به داخل پيدا كنيد. آخر سر هم بدون اينكه راهي پيدا كرده باشيد، ماشينتان را در حاشيه بزرگراه پارك ميكنيد و ميرويد تا فقط خود كارگاه را ببيند. اينجا كلينيك حرفهآموزي و اشتغال زنان است؛ جايي كه براي زنان سرپرست خانوار شغل ايجاد ميكند تا آنها هم سري باشند ميان سرهاي ديگر.
خورشيد داغ تابستان، وسط آسمان است. سوله با تمام ابهتش، در حاشيه پارك خودنمايي ميكند. فضا آنقدر ساكت است كه انگار راه را اشتباه آمدهايد. همان نزديكي و در لابهلاي درختان تشنه از آفتاب داغ، باغباني با كلاه بزرگ حصيرياش در حال آبياري است. 2 در بزرگ آهني با فاصله ۱۰ قدم از هم دور اين ساختمان نوساز را احاطه كردهاند. اگر از شيشهها داخل را نگاه كني، فضاي داخل به انباري ميماند كه انگار مواداوليه يا محصولات يك كارخانه يا كارگاه توليدي را در خود جاي داده و اين نخستين شكي است كه به سراغت ميآيد كه آيا درست آمدهاي يا نه. اما همينكه داخل ميشوي و كارگران مشغول كار و دستگاههاي بزرگ صنعتي را ميبيني تازه ميفهمي راه را درست آمدهاي.
براي اداره يك مركز با اين هيبت، كمي جوان به نظر ميرسد؛۳۰ ساله است و فوق ليسانس مديريت دارد؛ ۵ سال است ازدواج كرده؛ با همسرش همكار است و ميگويد در همه كارها با هم مشاركت داريم. مصداق يك روح در 2 بدن هستند. فرشته زرگران، مديريت اين مركز را برعهده دارد؛ كسي كه با رويي خوش و سيمايي بشاش تمام كارهايش را انجام ميدهد. ميگويد: «متأسفانه بهخاطر تغييراتي كه داشتيم هنوز نتوانستهايم به يك برنامه منسجم برسيم و من از ساعت ۸ صبح تا ۹ شب اينجا هستم! تقريبا وقتي براي كارهاي شخصي ندارم». تمام وقتش را براي مركز گذاشته و آنقدر مهربان و صبور است كه همه كارگرها دوستش دارند.
داستان شروع ميشود
داخل ساختمان خيلي ساده است؛ فقط يك فضاي باز بزرگ براي دستگاههاي غولپيكر و چند اتاق كوچك كه يكي انباري است و ديگري آشپزخانه و يكي اتاق استراحت. دفتركار مدير هم طبقه بالاست تا از همان جا، همهچيز را زيرنظر داشته باشد. همه در كارگاه مشغول كار هستند. يكي پشت چرخ است، يكي پشت دستگاه پرس، يكي گان ميسازد و يكي بستهبندي ميكند. فضا بوي مطبوعي دارد طوري كه معلوم است ساختمان نوساز است و تازه كارها شروع شده؛ «داستان راهاندازي اينجا برميگردد به ۱۰ سال پيش كه كارآفريني براي بچههاي ناشنوا را شروع كرديم. مجموعهاي راه انداخته بوديم كه در ادامه آن دانشگاه هم براي بچههاي ناشنوا تاسيس شد. بنا به دلايلي آن مركز تعطيل شد. بعد از آن كارگاهي در مركز مراقبتهاي شهرزيبا داشتيم كه در آنجا مشغول كار بوديم. حدود 4-3 سال پيش، مسئولان برنامه بازديدي از آن محل ترتيب دادند تا نحوه كارش را ببيند.
وقتي از مجموعه بازديد كردند خيلي از كار خوششان آمد. همان سالها، طرحي در دادستاني مطرح بود كه براي خانمهاي سرپرست خانوار، كارآفريني كنند. اكثر اين افراد خانمهاي بيسرپرست يا بدسرپرست هستند و يا همسر مهجور دارند و مجبورند خــودشان كــار كنند. بعد از بازديد و حمــايتهـاي سـرپـرست ناحيه ۲۵ دادســـــراي تهران، تصميم گرفته شد اين طرح آغاز شود و آن را به ما واگذار كردند.» اينها توضيحات زرگران درباره راهاندازي مركز كارآفريني است. در همان مركز ناشنوايان با همسرآيندهاش آشنا ميشود و با هم ازدواج ميكنند. خلاصه اينكه بعد از ارائه طرح، دست بهكار ميشوند تا براي كار جديد محلي جور كنند؛ «بعد از آن چند فضا براي شروع كار به ما معرفي شد. يكي از محلهاي پيشنهادي، بوستان ولايت بود. بعد از بازديد از فضا، طرح بازسازياش را داديم. اينجا تقريبا انباري مخروبه بود ولي بعد از اينكه قرار شد ما اينجا مستقر شويم، بازسازي انجام شد و نزديك به ۱۰ماه است كه مشغول بهكار هستيم.» محل كارگاه را شهرداري تهران در اختيار زرگران قرار داده اما مشكلي كه دارد اين است كه بسيار از مركز شهر دور است؛ يعني براي رسيدن به بوستان ولايت بايد مسير زيادي پيموده شود اما به گفته زرگران گويا اين مشكل در حال رفع شدن است؛ «قرار بود اين طرح بهخاطر بعد مسافت، در 4 نقطه تهران اجرا شود. چند جاي ديگر هم به ما پيشنهاد شده كه وقتي آماده شود حتما شروع بهكار ميكنيم.»
كارگران مشغول كار ميشوند
«تقريبا 2سال طول كشيد تا اين مركز آماده شود. قرار بود طرح طور ديگري باشد ولي بعدا تغيير كرد و به شكل فعلياش درآمد.» اما خانمهاي سرپرست خانواري كه قرار است در اين كلينيك بهعنوان كارگر مشغول بهكار شوند از كجا معرفي ميشوند؟ «سرپرستي دادسراي ناحيه ۲۵ كه خانمهاي سرپرست خانوار در آنجا پرونده دارند، افراد را به ما معرفي ميكنند. خانمها به اين مركز مراجعه و سرپرست خانواربودنشان را اعلام ميكنند. تا قبل از اينكه كاري پيدا كنند، اين مركز كمك هزينهاي را به افراد ميداد ولي از وقتي اين مركز راهاندازي شده اين خانمها به اينجا معرفي ميشوند تا بتوانند كار كنند و خرج زندگيشان را در بياورند.» ساختمان مركز آنقدر بزرگ نيست كه بخواهد تعداد زيادي كارگر را در خود جا دهد. ضمن اينكه تعداد زنان سرپرست خانوار هم آنقدر كم نيست كه همهشان در اين مكان جا شوند؛ «اين فضا پايلوت اوليه است و هنوز براي اجراي اين طرح كافي نيست. ما طرحي را مطرح كرديم كه اينجا بشود پايگاه پشتيباني، بعد كار را آماده كنيم و به خانهها بفرستيم. وسايل و مواداوليه را در اختيار خانمها قرار ميدهيم تا در منزل و در كنار بچههايشان كار كنند. خيلي از خانمهايي كه ميخواستند بيايند و اينجا كار كنند هم مشكل مسافت داشتند و هم مشكل مراقبت از بچهها؛ چون كسي نبود از بچههايشان مراقبت كند؛ براي همين طرح كار در منزل را به خانمها پيشنهاد كرديم.» به گفته زرگران تعداد خانمهايي كه از طريق كار در منزل با اين مركز همكاري ميكنند ۱۵ نفر است. ۱۰نفر هم بهصورت حضوري در كارگاه حضور دارند كه روي همرفته ۲۵نفر زيرنظر اين مركز در حال فعاليت هستند. شايد فكر كنيد اين تعداد آنقدر كم است كه ميشود از آن چشمپوشي كرد اما وقتي متوجه شويد داستان اين تعداد كم چيست، نظرتان عوض شود؛«100 پرونده دارم كه خود من چندبار با تك تكشان تماس گرفتهام براي اينكه فقط بيايند و دوره آزمايشي را بگذرانند. گاهي حتي در دوره آموزشي هم تخفيف قائل ميشديم و اگر ميديديم كسي خيلي استعداد خوبي دارد سريع به او وسايل ميداديم تا در خانه كارش را شروع كند اما خيلي از اين افراد بهدليل دوري مسير و تنها ماندن بچههايشان در خانه، اصلا حاضر نميشدند بيايند. حتي به بعضيهايشان كه ميگفتند هزينه رفتوآمد را نميتوانيم بپردازيم، پول داديم تا به اينجا بيايند ولي با اينكه اين پول پرداخت شد، آنها نيامدند! يعني حتي حاضر بوديم هزينههاي رفتوآمدشان را بپردازيم ولي نيامدند.» پس عجيب نيست كه فقط ۲۵ نفر در اين مركز كار ميكنند. البته به گفته زرگران اين تعداد در آيندهاي نزديك بيشتر هم خواهد شد. قبل از اينكه كار را شروع كنند بازار كار محصولاتشان را بررسي كردهاند و الان به خوبي در حال كار كردن هستند. آنقدر براي كارش مايه ميگذارد كه گاهي خودش سفارش مشتريها را به آنها ميرساند.
اگر زن كاري به مركز بيا
فرض كنيد شما زن سرپرست خانواري هستيد كه ميخواهيد كار كنيد و فكر ميكنيد اين كلينيك بهترين گزينه براي كار كردن شماست. براي اينكه در اين مركز شروع بهكار كنيد اول بايد به دادسراي ناحيه ۲۵ برويد كه در منطقه ۶ قرار دارد و مدركي ارائه كنيد كه سرپرست خانوار بودن شما را تأييد كند. آنجا هم براي شما تشكيل پرونده ميدهند و بعد معرفي ميشويد به كلينيك؛ «وقتي افراد به اينجا ميآيند همينكه يك معرفينامه از ناحيه ۲۵ داشته باشند براي ما كافي است. آنجا خودشان به سابقه افراد رسيدگي ميكنند.» پس فيلتر خاصي هم براي پذيرش وجود ندارد. قبل از اينكه كار را شروع كنيد بايد ۳۱ روز كاري، دوره آموزشي را طي كنيد و آماده كار شويد. اگر بعد مسافت برايتان مشكلي نيست و ميتوانيد در ساعتهاي كاري در مركز حضور داشته باشيد، كه هيچ، اما اگر نميتوانيد از خانه خارج شويد و بايد به بچههايتان برسيد و در عينحال بايد خرج زندگي را هم جور كنيد، ميتوانيد وسايل و مواداوليه را بگيريد و كار را در خانه انجام دهيد. اما حضور در مركز مزاياي ديگري چون روزمزدي و بيمه دارد. كار در منزل باعث ميشود به ازاي هركاري كه آماده ميكنيد پول دريافت كنيد. اما فعاليت اين مركز شامل چه مواردي ميشود؛ «كار ما دوخت و بستهبندي لوازم يكبار مصرف بهداشتي و آرايشي است؛ مثل گان، ملحفههاي كشدار، كلاه بيمار، كلاه جراح، كاور كفش و چيزهاي ديگر كه لوازم بيمارستاني هستند و براي آرايشگاهها هم لوازم تهيه ميكنيم؛ مثل هد و پيشبند اصلاح، گان آرايشي و... . اين محصولات بازار خيلي خوبي دارد. بازار يكبار مصرف خيلي خوب در حال جا افتادن است. در تمام بيمارستانها مصرف دارد و آرايشگاهها هم موظف هستند از لوازم يكبار مصرف استفاده كنند.» درآمدتان هم خوب خواهد شد؛ «حداقل درآمدي كه خانمها دارند درآمد وزارت كار است. البته باز هم بستگي به سرعت عمل خودشان دارد. ما با خانمهايي كه در منزل كار ميكنند بهصورت تعداد كاري حساب ميكنيم؛ يعني به تعداد كارهايي كه به ما تحويل ميدهند برايشان پول واريز ميكنيم. خانمهايي كه در خود كارگاه مشغول بهكار ميشوند به محض اينكه قراردادشان بسته شد، حتما بيمه ميشوند. علاوه بر اينها، خانمها ميتوانند براي محصولاتمان بازاريابي هم بكنند كه درآمدشان بيشتر از وزارت كار ميشود. بازاريابيها معمولا در آرايشگاهها انجام ميشود.»
ميخواستم نان بازوي خودم را بخورم
مريم ۴۲ سال دارد ولي آنقدر چهرهاش تكيده است كه بيش از سنش بهنظر ميرسد. به گفته خودش ۱۰ سال است از همسرش جدا و سرپرست 2فرزندش شده. پسرش دانشجوست و دخترش مدرسه ميرود. از طرف بنياد شهيد به اين مركز معرفي شده. دوست دارد نان بازوي خودش را بخورد، براي همين حسابي دنبال كار ميگشته! ميگويد: «دوست داشتم حتما بيمه شوم تا آيندهام تأمين باشد». با او درباره شرايطش در كارگاه صحبت كرديم.
- چند وقت است اينجا مشغول به كاريد؟
5 ماه است.
- راضي هستيد؟
كار سختي نيست، دوستش دارم. ضمن اينكه بيمه اينجا خيلي برايم مهم است. من نهايتا تا۱۰ سال ديگر بتوانم كار كنم، بيشتر از آن توان ندارم. ميخواهم آينده خودم را با بيمه تضمين كنم.
- چطور به اينجا معرفي شديد؟
از طرف بنياد شهيد معرفي شدم. چون من از همسرم جدا شدم و بچهها با من زندگي ميكنند هميشه دنبال كار مناسب بودم. وقتي از طرف بنياد شهيد به خانه ما آمدند براي بازديد، من از آنها درخواست كار كردم. ميخواستم كاري داشته باشم كه بيمه شوم. در اين چندسالي هم كه كار ميكردم هيچ بيمهاي برايم رد نميشد. هرچقدر هم كه سن بالا ميرود يك سري مشكلات هم براي آدم پيش ميآيد؛ براي همين خيلي دوست داشتم بيمه شوم. اوايل تيرماه بود كه براي نفقه بچهها به بنياد مراجعه كردم. همان موقع اين كارگاه را به من معرفي كردند. كلا اگر كاري داشته باشم كه نان بازوي خودم را بخورم، دنبال هيچچيز ديگري نميروم. در تمام اين سالها كار كردم تا پسرم ليسانس بگيرد دخترم هم دارد درس ميخواند.
- سرپرست خانواده، شما هستيد؟
بله.
- چند سال است كار ميكنيد؟
حدود ۱۰ سال است تنهايم و خودم كار ميكنم. هركاري هم بوده انجام دادهام؛ مثل منشيگري مطب، بسته بندي لباس، كار در منزل و خيلي كارهاي ديگر. كلا از نظر كار كردن مشكلي نداشتم. ۶ سال در مطب كار ميكردم. ۵ سال است در منزل كار بسته بندي انجام ميدهم. فروشندگي هم كردهام. حتي در آموزشگاه رانندگي هم بودم، برنامهنويسي هم ميكردم.
- كارهاي مختلفي كردهايد! تحصيلاتتان چيست؟
ديپلم اقتصاد دارم ولي فوريتهاي پزشكي هم خواندم و تزريقات هم در منزل ميكنم. اگر كسي هم در محله بخواهد براي تزريق به بيمار به منزلش بروم، قبول ميكنم.
- بچهها هم كار ميكنند؟
دخترم هفتهاي 3روز از يك بچه پرستاري ميكند. پسرم هم وقتي از دانشگاه برميگردد كار ميكند. همه كار ميكنيم تا بتوانيم زندگي را بچرخانيم!
- چندتا بچه داريد؟
يك دختر و پسر دارم. پسرم ۲۲ سال دارد و دانشجوي مديريت بازرگاني چالوس بود كه ترم پيش درسش تمام شد. دخترم هم ۱۶ ساله است كه در بسته بندي لباس در منزل خيلي كمكم ميكند. 7سال است كه در منزل يك خانم مهندس كار ميكنم كه هفتهاي يكبار كارهاي خانهاش را انجام ميدهم. هيچ عاري از كار ندارم. ولي روز اولي كه به اين كارگاه آمدم آنقدر خسته شدم كه شب از درد گريه ميكردم!
- غير از اينجا جاي ديگري هم مشغول بهكار هستيد؟
نه. البته قبل از اينكه به كارگاه بيايم، مشغول بودم ولي تمام هم و غمام را براي اينجا گذاشتم چون ميخواستم خوب كار كنم.
- اخلاق خانم زرگران را دوست داريد؟
بله. خانم مهرباني است و حسابي هواي همه را دارد.