كري در سخنان خود چندين بار به امنيت و خواست صهيونيستها اشاره كرد كه اين اقدام، نشاندهنده آن است كه عقلانيت در ميان سران آمريكا همچنان كامل نشده و آنها منافع آمريكا را قرباني رژيمي جعلي ميكنند كه تهديد اصلي براي جهان ازجمله آمريكاست.
واقعيت اين است كه لابي آيپك و مجامع صهيونيستي در آمريكا نقش گستردهاي در فضاي سياسي ايالات متحده بازي ميكنند كه ازجمله آن خط دادن به مذاكرهكنندگان آمريكايي در مذاكرات هستهاي است. آنچه مشخص است اينكه دولتمردان تلاش دارند همواره بهنظرات لابيهاي صهيونيستي توجه كنند و بعضا در مواردي ازجمله مذاكرات هستهاي با ايران منافع رژيم صهيونيستي را بر منافع ملت خود اولويت دهند. حقيقت اين است كه سياستمداران آمريكا به جاي آنكه به فكر منافع ملت آمريكا باشند، به فكر منافع خود هستند و اين موضوع حتي در مذاكرات هستهاي ايران و 1+5 نيز مشهود و مانع حصول توافق جامع شد. لابيهاي صهيونيستي در ساختار سياسي آمريكا از قدرت بالايي برخوردار بوده و در حوزه مالي و تبليغاتي ميتوانند براي كساني كه با سياستهاي آنان هماهنگ عمل نكنند، مشكل عديده ايجاد كنند. از اينرو ميتوان گفت دولتمردان آمريكايي براساس نوعي عقلانيت و منافع شخصي بهنظرات لابي اسرائيل توجه دارند.
هنر لابي صهيونيستي اين بود كه به نوعي در سطح افكارعمومي آمريكا اين نكته را جا بيندازد كه آمريكا و اسرائيل منافع مشترك دارند. هنگامي كه منافع دو كشور يكي شد، ديگر برتري دادن منافع رژيم صهيونيستي بر منافع آمريكا براي ملت اين كشور ايجاد حساسيت نخواهد كرد. اين در حالي است كه در جمهوري اسلامي ايران در حوزه تأثيرگذاري بر افكارعمومي آمريكا قدمهاي بسيار ابتدايي برداشته شد و ميتوان گفت در حوزه ديپلماسي عمومي خيلي موفق عمل نكردهايم. طبيعي است در اين فضا طرف مقابل آن حوزه را در اختيار خود داشته، تأثيرگذار بوده و نتيجه مورد نظر را هم خواهد گرفت.
از سوي ديگر بايد به اين نكته اشاره كرد كه تأثيرپذيري آمريكاييها از لابي صهيونيست جاي تعجب ندارد. نفوذ لابي صهيونيست در سياستگذاري آمريكا خصوصا در حوزه خاورميانه مشخص است. آنچه جاي تعجب دارد اينكه بهرغم آنكه ميدانيم تحريمهاي ضدايراني مصوبه كنگره آمريكا و كنگره تحت نفوذ گسترده صهيونيستهاست، برخي در داخل كشور همچنان به دولت آمريكا اعتماد ميكنند و وارد پروسهاي شدهاند كه مشخص نيست در حوزه تحريمها چقدر به نفع ايران باشد و چرا در حوزه هستهاي امتيازي داده شد بدون آنكه توازني در امتيازات برقرار باشد. از اين لحاظ اين سؤال مطرح ميشود كه با توجه به ساختارسياسي آمريكا و با علم به نفوذ لابي صهيونيستي، چرا حاضر به تمديد امتيازاتي كه تحتتوافقنامه ژنو به طرف مقابل واگذار شد، شديم.
نبايد از نظر دور داشت كه بعد از تمديد مذاكرات هستهاي، آيپك كه قدرتمندترين لابي اسرائيل در آمريكاست با صدور بيانيهاي صراحتا از كنگره آمريكا خواست تحريمهاي ايران را تشديد كند. اين در حالي است كه اكثريت نمايندگان كنگره آمريكا علاقهمند به تصويب تحريمهاي جديد عليه ايران هستند. در عين حال دولت آمريكا تنها درصورتي ميتواند مصوبه كنگره را وتو كند كه تحريمهاي احتمالي جديد كنگره عليه ايران پايين67رأي از 100رأي به تصويب برسد. در آن صورت هم اين احتمال وجود دارد رئيس جهمور آمريكا نخواهد مصوبه كنگره مبني بر تشديد تحريمهاي ايران را وتو كند.
با تمام اين اوصاف بهنظر ميرسد دستگاه ديپلماسي بعد از تمديد مذاكرات بايد افكار عمومي داخلي را توجيه و اقناع كند؛ به اين معنا كه حتي همه امتيازاتي كه آمريكا در مذاكرات از ايران ميخواهد را بدهيم، ممكن است باز هم با توجه به نفوذ لابي صهيونيستي كنگره در مسير لغو تحريمها عليه ايران سنگاندازي كند. البته اين مسئله مشكل داخلي خود آمريكاست و در صورتي كه آمريكا تعهد لغو تحريمها را در مذاكرات بدهد بايد اين مشكل را حل كند. با اين حال تا امروز كنگره آمريكا كوچكترين نشانهاي مبني بر تمايل به لغو تحريمهاي ايران نشان نداده و تمام نشانهها حاكي از آن است كه كنگره خواستار تشديد تحريمهاست.
بنابراين بهنظر ميرسد بايد دولت و دستگاه ديپلماسي كشور به واقعيتهاي ساختار سياسي آمريكا اذعان كرده و توجه داشته باشد كه لزوما توليد ادبيات توافق قريب الوقوع مثبت نيست. اطلاع مردم از اينكه لزوما توافق نهايي مذاكرات بهمعناي لغو تحريمها نيست، موضوعي است كه بايد از سوي دولت يازدهم شفافسازي شود.
*استاد دانشگاه