تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۸۶ - ۰۵:۳۳

لیلا ‌رضایی: امین‌اله رشیدی سازنده و خواننده قطعات بسیاری است که اغلب آنها خاطره‌انگیزند.رشیدی با لحن خاصی که در ساختن قطعات و نیز در شکل خواندن دارد، سبک و سیاق ویژه خود را دارد.

 از او جز آلبوم‌هایی که دارد کتاب‌هایی «از کاشان تا کاناری» و «خاطره‌ها و نغمه‌ها» به چاپ رسیده و «مرزهای بی‌سرانجامی» نیز در دست چاپ است. با او گفت‌وگویی کرده‌ایم که می‌خوانید.

  • در بخت گمشده، توجه به آثار گذشته، بازسازی و بازخوانی آثارتان، مشهود است. چرا به بازسازی و بازخوانی پرداخته‌اید؟

- این آثار، متعلق به سال‌های پیش است. سال‌های قبل که این قطعات را ساختم، فرصت ارائه پیدا نکردم. شما اگر دقت کنید در هیچ یک از کنسرت‌ها کار تازه‌ای نمی‌شنوید که تاثیرگذار باشد. به عنوان مثال، در کنسرت‌های آقای شجریان، آس برنده، قطعه «مرغ سحر» است که 80سال پیش ساخته شده و شعر آن را ملک‌الشعرای بهار سروده است. یا قطعه «ای‌ایران، ای مرز پرگوهر» که 60 سال پیش توسط آقای خالقی ساخته شده است.


وقتی آهنگ جدیدی با توجه به ذائقه مردم ساخته نمی‌شود، همچنان تکرار مکررات می‌شود. به هر حال اینها قطعاتی بودند که پیش از اینها ساخته بودم و چون به مردم و سلیقه آنها نزدیک بود همچنان بعد از سال‌ها، تازگی خود را حفظ کرده بود و خواهد کرد.

  • فکر نمی‌کنید این وظیفه شما و هنرمندان دیگر است که مردم را به شنیدن موسیقی خوب، عادت بدهند؛ تا این که شما به ذائقه آنها نزدیک شوید؟

- اتفاقاً در جایی از آقای شهبازیان خواندم که «ما مردم را به شنیدن موسیقی بد، عادت داده‌ایم» و آقای کامبیز روشن‌روان هم گفته‌اند: «ما همچنان در پله اول به سر می‌بریم»، بنابراین هر چه هست تکرار خام‌دستانه پیشینیان است، باید فکر کرد.

  •  فکر می‌کنید چرا این اتفاق افتاده است؟

- فضای موسیقی ما، سمفونی‌زده شده است، در حالی که ساخت سمفونی کار مشکلی است آن هم به این علت که در بحران آهنگسازی قرارگرفته‌ایم و مدعیان آهنگسازی هم فقط شعار می‌دهند.

  •  برای همین آخرین کارتان «بخت گمشده» را به شکل سمفونی کار نکردید؟

- سمفونی، تحصیلات آکادمیک می‌خواهد که من ندارم. با این همه، سعی کرده‌ام قطعات زیبا و شنیدنی عرضه کنم. مثلا شما در قطعه «دریا» از آلبوم «افسونگر» متوجه می‌شوید که همه تلاشم، انتقال حس با استفاده از علم و تکنیک موسیقی بوده است.

 این قطعه باید در یک گام بین‌المللی ساخته می‌شد، برای همین سل ماژور را انتخاب کردم، چرا که تا آن موقع در ایران، کسی راجع به دریا، آهنگ نساخته بود و تاکنون هم ساخته نشده است، اضافه می‌کنم که این آهنگ (دریا) و امثال آن، مثل «بخت گمشده» قابلیت آن را دارد که با ارکستر سمفونیک‌های بزرگ اجرا شود. در آن زمان یعنی دهه 30 و 40، اوج شکوفایی آثار ماندگار بود، چرا که انضباط بر فضای موسیقی حاکم بود؛ تا انضباط نباشد، کاری پیش نمی‌رود.

  • در تصنیف دهم این آلبوم (غروب عشق) موسیقی با خش‌خش صفحات قدیم شنیده می‌شود. به نظر می‌رسد حتی ضبط آنها نیز، سالهای دور انجام شده است،چرا ضبط جدیدی انجام ندادید؟

- در موسیقی همه چیز براساس روابط اتفاق می‌افتد. از آنجا که من روابط عمومی و امکانات لازم را در این زمان ندارم، موفق نشدم امکان ضبط مجدد را داشته باشم؛ نه برای این آهنگ و نه برای اجرای آهنگ‌های جدید دیگر. وقتی همه چیز طبق معیار و ضوابط پیش نرود و روابط تعیین کننده باشد، وضع موسیقی ما به همین شکلخواهد ماند.

  • فرم خواندن شما در تمامی آثارتان از جمله «بخت گمشده» به نظر قالب‌های خاصی دارد. مطمئنا سنتی کامل نیست و با سنتی‌های معمول هم فاصله دارد. اسم کلاسیک هم نمی‌شود روی آن گذاشت. فکر می‌کنید چه سبکی است؟

- آن زمان که شروع به کار کردم، یکی دو خواننده به این فرم، می‌خواندند. مدتی به دنبال تجدد، تنوع و تازگی بودم ولی این فکر با من بود که کارهایی بر پایه موسیقی ایرانی بسازم و بخوانم که ضمن تازگی، مورد توجه مخاطب، به خصوص نسل جوان نیز قرار گیرد. فکر کردم چطور می‌شود در عمل چنین چیزی را پیاده کرد. برای همین به این نوع از اجرا رسیدم. به نظر من، هنر یعنی خلاقیت نه تکرار کارهای دیگران.

  • می‌خواهید بگویید حتی هنگام شروع کار نیز، از کسی الگو نگرفتید؟

- من حتی معلم آواز هم نداشتم فقط 2سال در هنرستان موسیقی آموزش تئوری موسیقی و سلفژ دیدم. در واقع ما شاگردان غیرمستقیم نسل قبل از خود بودیم.

  • یعنی چه شاگرد غیرمستقیم؟

- ما خودمان به طور غیرمستقیم، دستگاه‌ها را یاد گرفتیم، نسل ما، در دوره‌ای فعالیت می‌کرد که نه از کلاس آواز خبری بود، نه تئوری و سلفژ و ساز و.... خودم به تنهایی به این نتیجه رسیدم که بهتر است به این سبک و سیاق بخوانم و از طرف دیگر، فرم و ساختار فیزیکی حنجره‌ام نیز طوری بود که به این شکل از خواندن رسیدم. در اینجا اضافه می‌کنم که ارزش هر خواننده‌ای در این است که خودش باشد، یک چیز غیر از آنچه که دیگران هستند. اگر کسی در هنر، موسیقی، آواز و.... خودش باشد، هنر کرده است.

  •  در هیچ یک از قطعات، از سمپل، یعنی صداهای کامپیوتری استفاده نکردید، در حالی که سمپل بسیار کم‌هزینه‌تر از ضبط کار به شکل آکوستیک است. چرا؟

- ارزش و اعتبار این قطعات در همین است که به شکل زنده، همه سازها نواخته‌اند. ما بعد از دو– سه جلسه تمرین، همگی با هم شروع به نواختن و ضبط می‌کردیم. به این معنی که خواننده در مقابل و با حضور اعضای ارکستر قطعه موسیقی را اجرا می‌کرد.

  •  از نظر خودتان، بهترین قطعه‌ای که در این آلبوم هست، کدام است؟

- گذشته از «بخت گمشده»، «جام شکسته» است. وقتی این قطعه را می‌شنوم نمی‌توانم از گریه خودداری کنم. شعر زیبای این قطعه را تورج‌نگهبان سروده است.

  •  باز هم به این فکر می‌کنم که اگر این کارها به شکل بهتر و با کیفیت‌تری ضبط مجدد می‌شدند، بسیار شنیدنی‌تر بودند.

- از لحاظ کیفیت ضبط بله، اما با کدام نوازنده‌ها این کار را می‌کردم؟ نوازنده‌هایی که این کارها را اجرا کرده بودند، همگی از دنیا رفته‌اند. کدام نوازنده را بیاورم که ویولنش صدای ویولن یاحقی یا بدیعی و دیگران را بدهد؟ یا کدام یک از اینها می‌تواند کاری مثل کار مرحوم حبیب‌اله بدیعی عرضه کند. این صداها با اجرای جدید محال است.

  •  چه انگیزه‌ای شما را به ادامه کار ترغیب می‌کند؟

- خیلی شوق‌انگیز است که نسل جوان از 10 سال گذشته، نوجوان‌ها و میانسالان و سالمندان، کارهایم را دوست دارند و آنها را می‌پسندند. به اعتقاد من این نسل،صدای گمشده‌ای دارد که در این صداها دنبال آن می‌گردد.