هشت آذر، سالگَرد صعود دراماتیک ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه است. هفدهسال قبل در بعدازظهر شنبهای پاییزی، تیمی که تا دقیقهی هفتاد و یک، دو بر صفر عقب بود، ناگهان به بازی برگشت و دو گل زد و در برابر چشمان مبهوت میلیونها استرالیایی و ایرانی، بعد از بیستسال به جام جهانی صعود کرد.
والدیر ویرا سرمربی برزیلی تیم ملی که با آن بازی به قهرمان ملی ایرانیها تبدیل شد، به درخواست داستان، تجربهاش را از آن اتفاق روایت کرده است.
زیاد پرسیدهاند که آن روز چه حسی داشتم. باور کن نمیتوانم توصیف کنم. همهچیز را ثانیهبهثانیه و لحظهبهلحظه بهخاطر میآورم، ولی حسم را نمیتوانم بگویم.
چیزی که بهیقین میدانم، و میستایم و میپرستم، عکسهایی است که یادم میآورند پیروزی ما برای مردممان اتفاق خیلی خوبی بوده. این کلاژ را خودم با بریدهی روزنامههای ایران درست کردم. به چهرهی آدمها نگاه کن.
به زبان بیزبانی دارند میگویند که بهترین روز عمرشان است. این عکسها، جامهای افتخار مناند. این عکسها همچنان روزهای مرا بهتر میکنند.
کدامشان بیشتر در ذهنم مانده؟ سوال خوبی است اما سخت میشود جوابش داد. ما دوروز بعد از بازی به ایران رسیدیم و بنابراین من هیچکدام از این آدمها را به چشم خودم ندیدم.
هرچند وقتی هواپیما بین راه در دُبی توقف کرد، چهرهی شادمان ایرانیها به همان زیبایی بود. در تهران من و همسرم اریکا به چندین مهمانی دعوت شدیم. چندهزار نفر هم در هتل به دیدنمان آمدند، خوشحالیشان را دوباره و دوباره با ما جشن گرفتند و چهرههایشان را به کلاژ خاطرههای من اضافه کردند. کدامشان بیشتر در ذهنم مانده؟ جواب دادنش برایم خیلی سخت است. شاید نباید یکی را جدا کنم. شاید نمیخواهم یکی را جدا کنم. شاید ترجیح میدهم آنها را یک ملت شادمان ببینم.
همان روزها جایی گفتم از اینکه مثل بقیه ایرانی نیستم، افسوس میخورم. میدانی، در تمام این تصاویر، در تمام خاطرات آن پیروزی، تنها کسی که بیرون میایستد ـ غمگنانه ـ منام.
منبع:همشهري داستان