اگر در ميان جمعيت گشتي بزنيد و با افراد همكلام شويد متوجه خواهيد شد كه عشق به امام سوم شيعيان، آنها را به اينجا كشانده است. سرما براي آنها معنايي ندارد و هر كدام لحظهشماري ميكنند تا ويزاي خود را هر چه زودتر بهدست آورند. كوچهاي كه دفتر زيارتي در آن واقع شده از ازدحام زائران مسدود شده است. به سختي ميشود در ميان جمعيت حركت كرد. وجه اشتراك همه كساني كه امروز صبح خودشان را به اينجا و مقابل دفتر زيارتي رساندهاند، تنها يك چيز است؛ شركت در پيادهروي اربعين حسيني از نجف تا كربلا.
در تلاش براي گرفتن ويزا
چندي پيش روابط عمومي سازمان حج و زيارت در خبري اعلام كرد: «از آنجا كه ظرفيت صدور رواديد عراق براي زائران اربعين حسيني(ع) در سايت ساماندهي زائران اربعين حسيني(ع) تكميل شده است، ثبتنام از متقاضيان زيارت اربعين در اين سامانه تا اطلاع ثانوي ميسر نخواهد بود. اميد است با ايجاد ظرفيت جديد براي صدور رواديد از طريق كنسولگريهاي عراق، زمينه ثبتنام زائران و مشتاقان حضور در راهپيمايي عظيم اربعين در سامانه يادشده فراهم شود. ضمن اينكه مشتاقان زيارت اربعين كه موفق به اخذ رواديد عراق شدهاند، ميتوانند با مراجعه به دفاتر خدمات زيارتي سراسر كشور از خدمات ساماندهي ستاد دائمي اربعين بهرهمند گردند».با وجود قرار گرفتن اين خبر روي تلكسهاي خبري باز هم گروهي هستند كه در تلاش براي رسيدن به پيادهروي نجف تا كربلا هستند. به همين بهانه خودمان را به سفارت عراق، واقع در خيابان وليعصر ميرسانيم اما اينجا پرنده پر نميزند. از سربازي كه در كيوسك نگهباني در حال كشيك دادن است، سراغ زائراني را ميگيريم كه هنوز در تلاش براي گرفتن ويزا به كربلاي معلي هستند. او ميگويد: «اينجا فقط به كارهاي افراد عراقي رسيدگي ميشود و دفتري كه در كوچه نصر واقع شده به زائران ايراني رسيدگي ميكند». او با گفتن اين جمله، كوچه نصر در آن طرف خيابان را نشانمان ميدهد.
از دانمارك تا عراق
شلوغي و ازدحام زائران ايراني آرامش صبحگاهي كوچه را برهمريخته است. عدهاي در حال اعتراض به وضعيت خود هستند و گروهي هم ساكت به ديوارهاي كوچه تكيه دادهاند تا نوبتشان شود. اربعين حسيني نزديك است و اعتراض افراد حاضر در اين كوچه هم بيدليل نيست. همگي آنها دوست دارند از افراد خوشبختي باشند كه به اين زيارت ميرسند. 2دختر چادري نوجوان در گوشهاي آرام ايستاده و به شلوغي كوچه چشم دوختهاند. مرد مسني كه بهنظر ميرسد پدر دخترهاي نوجوان است، كنار آنها ايستاده و با گويشي غليظ و عربي در حال صحبت كردن با تلفن است. به سراغشان ميروم و متوجه ميشوم كه قصد زيارت امام سوم شيعيان، آنها را به اينجا كشانده است.
محمد افروشه، 53سال دارد و ساكن قم است. او 5سالي است كه بهصورت مداوم در پيادهروي اربعين حسيني شركت ميكند. آقاي افروشه برايمان تعريف ميكند كه جزو راندهشدههاي عراق است. او سال 58 و 6ماه قبل از شروع جنگ، پس از اينكه از عراق رانده ميشود براي زندگي به ايران ميآيد. او در سالهاي بعد از راندهشدنش از عراق چندان شانس زيارت حرم امام حسين(ع) را نداشت؛ «ما سالها در ايران زندگي كرديم اما به دلايلي براي ادامه زندگي به دانمارك رفتيم». وقتي آقاي افروشه صاحب 2فرزند به اسامي اسماء و زينب ميشود تصميم ميگيرد بار ديگر به ايران باز گردد؛ «الان 2برادر من و خانوادههايشان در سوئد و دانمارك زندگي ميكنند اما من 6سال پيش كه دخترانم كوچكتر بودند به ايران بازگشتم چون نميخواستم آنها با فرهنگ و اعتقادات غربي بزرگ شوند. براي من خيلي مهم بود كه آنها اعتقاداتشان را حفظ كنند.»
خالههاي زينب و اسماء در عراق زندگي ميكنند و آنها تا به امروز 4بار موفق شدهاند كه در سفرها به پدر و مادرشان ملحق و براي زيارت وارد حرم امام حسين(ع) شوند. اسماء دختر 17سالهاي است كه امسال بهخاطر امتحاناتش نميتواند به اين زيارت برسد. او ميگويد: «هر زيارتگاهي حس و حال خاص مربوط بهخودش را دارد اما زيارت امام حسين(ع) براي همه شيعيان يك حس ديگر دارد. وقتي آنجا ميرويد افراد زيادي را ميبينيد كه از اقليتها و مليتهاي مختلف خودشان را به حرم امام رساندهاند، عدهاي با پاي برهنه طي مسير ميكنند و در اين ميان خود مردم عراق از دل و جان به ميزباني زائران حسيني ميروند. خب همه اينها نشان ميدهد كه خيليها به امام حسين(ع) اعتقاد دارند».
سفر عشق
كساني كه مقابل اين دفتر زيارتي ايستادهاند تا رواديد سفرشان آماده شود و كارهاي اداري مربوط به آن را انجام بدهند، فقط ميتوانند بهصورت گروهي به سفر كربلا بروند؛ از 5 نفر تا 50 نفر، به همينخاطر خيلي از كساني كه در مقابل دفتر زيارتي به صف ايستادهاند بهصورت خانوادگي آمدهاند. فرخندهخانم هم يكي از همين افراد است. او به همراه همسر و چند نفر از اقوام ديگر عازم سفر كربلا هستند.
دل توي دل فرخندهخانم نيست و تا صدور و آماده شدن ويزاي سفرش بيتابي ميكند. اين سفر، دومين سفر او به حرم حسيني است؛ «اولين بار هم در اربعين به اين سفر رفتم. ما از نجف تا كربلا پياده رفتيم كه اين يكي از زيباترين و لذتبخشترين سفرهاي زندگيام محسوب ميشود. امسال هم ميخواهيم پياده برويم. وقتي شما به بينالحرمين ميرسيد ديگر يادتان ميرود كه در ايران خانه يا بچه داريد. اين سفر، سفر عشق است و به هيچ زباني نميشود حس و حال آن را توصيف كرد.»
فرخنده خانم برايمان تعريف ميكند كه در مسير سهروزهاي كه زائران از نجف تا كربلا پياده ميروند، همه نوع وسايل پذيرايي وجود دارد. خود عراقيها در خانههايشان را براي زائران امام حسين(ع) باز ميگذارند، آنها نذري ميدهند و حتي اگر جاي خواب نداشته باشيد چادرهايي در راه وجود دارد كه شما ميتوانيد شب را در آنجا سپري كنيد. خودشان به زائران پتو ميدهند و همه اينها نشانه عشق به امام حسين(ع) است. در غيراين صورت چه چيز ميتواند باعث اين اتحاد و همدلي بين مردم شود.»
اين خانم مسن، جمعيت مقابل خود را نشانمان ميدهد و در ادامه ميگويد: «اين جمعيت را نگاه كنيد! اين مردم بيجهت در اين سرما وقت نگذاشتهاند. خيلي از آنها از مسيرهاي دور آمدهاند و از صبح خيلي زود و در اين سرما در صف ايستادهاند تا نوبتشان شود. دليل اين ازدحام هيچچيز نيست جز عشق و ارادت به امام سوم شيعيان. شايد باورتان نشود، با وجود اينكه اين دومين سفر من به كربلاي معلي است اما انگار بار اولي است كه عازم اين سفرم. به همان اندازه هيجان دارم و لحظهشماري ميكنم تا با پاي پياده خودم را به كربلا برسانم».
سلامتيام معجزه بود
هر چقدر كه به ساعات ظهر نزديك ميشويم، صف مربوط به زائران هم طولانيتر و شلوغتر ميشود. در صف زائران از هر سن و سالي به چشم ميخورد؛ پير، جوان، زن و مرد. خيلي از آنها بار چندمي است كه راهي اين سفر شدهاند. خيلي از آنها به قول خودشان جواب گرفتهاند. شايد شما هم جزو آن دسته از افرادي باشيد كه به معجزه اعتقادي ندارند اما زهرا حجازي دليل رهايي از بيمارياش را لطف خاندان اهلبيت و اين اتفاق را معجزه ميداند. او بار سومي است كه براي رفتن به كربلاي معلي اقدام كرده؛ «بار اول قرار بود به زيارت خانه خدا بروم اما خيلي اتفاقي به اين سفر دعوت شدم. مسجد محلمان براي كربلا ثبتنام ميكرد و من هم مداركم را تحويل آنها دادم.» به گفته خانم حجازي بار اولي كه او به سفر رفت، به سختي از مرز مهران عبور كردند؛ «جالب است بدانيد كه در همان سال تيراندازي هم زياد بود اما من نميترسيدم. وقتي به حرم آقا رسيديم بغض سنگيني راه گلويم را بست. به ياد حضرت زينب (س) نشستم و گريه كردم. درد سختي است. هيچ خواهري نميتواند داغ برادرش را ببيند. قربان خانم حضرت زينب (س) بروم كه همه جگرگوشههايش را مقابل چشمانش به شهادت رساندند.»
او زخم برجسته روي بينياش را نشانمان ميدهد و ميگويد: «من دچار بيماري سرطان پوست شده بودم. درست همان سالي بود كه ميخواستم به سفر سوريه بروم. بيماري باعث شده بود كه به اين سفر زيارتي كه آرزويش را داشتم نرسم. خيلي گريه كردم و غصه ميخوردم اما يك شب خواب خانمي را ديدم كه دست بچهاي را گرفته بود.
آن خانم و بچه روي تختهسنگي نشستند. چهره خانمي كه در خواب ديدم مشخص نبود. از من پرسيد: چرا ناراحتي و من به او گفتم سرطان پوست گرفتهام و بهخاطر بيماريام از زيارت بازماندهام. شايد باورتان نشود اما آن زن انگشتش را نزديك صورتم آورد و چيزي شبيه به تودهاي ريشهدار را از صورتم بيرون كشيد. گفت تو خوب شدي نگران نباش».
خانم حجازي از خواب ميپرد. عرق روي پيشانياش نشسته بود و ضربان قلبش تندتر از هميشه ميزد. به فرزندانش گفت من خوب شدهام اما آنها باورشان نميشد؛ «وقتي نتايج آزمايشها را به دكتر معالجم نشان دادم او گفت به لطف خدا اثرات بيماري ديگر در شما ديده نميشود و شما بهبود پيدا كردهايد. هيچكس باورش نميشد اما اين لطف و كرامت خاندان اهلبيت است كه شامل حال من شد و تا زندهام، اگر قسمت شود به اين سفر خواهم رفت.»
معجزه خدا را ديدم
«ما هرچه داريم از لطف و عنايت اهلبيت داريم. من سلامتيام را مديون توجه آقا و خاندانش هستم. من معجزه را با همه وجودم احساس كردم.» اين حرفها را ناهيد كناري ميزند. خانم 47سالهاي كه به سرطان سينه دچار شده بود و زماني كه دكترها جوابش كرده بودند، شفا پيدا كرد. او هم معتقد است كه جواب گرفته و اگر خدا بخواهد هيچ اتفاقي براي كسي رخ نخواهد داد؛ نخستين محرمي كه آنجا بودم، دلم پر بود. قبل از سفر، هر شب پيادهروي زائران را از تلويزيون ميديدم و ميگفتم خوش به سعادتشان. اما اين سعادت نصيب من هم شد. هر كس با دلش به اين زيارت ميآيد.» او حالا 3-2سالي ميشود كه از ماجراي بيمارياش ميگذرد و بهبود پيدا كرده است؛ «من هر چه دارم از لطف امام حسين(ع) و خاندانش دارم. اين سفر يك سفر معمولي نيست؛ سفر مهرباني است؛ سفري كه شما در آن درس اخلاق ميگيريد و سعي ميكنيد تا رسيدن به كربلا هواي همه را داشته باشيد. اين سفر پر از تجربههاي تازه است.»
ميزبان خوب ما
شال سبزرنگي به رنگ سبز سيدي، به دور گردنش پيچيده. موهاي سپيدش نشان از سن و سال بالاي او دارد. از سرماي هوا پوست دستهايش خشكي زده اما هنوز گوشهاي از صف ايستاده و براي اينكه نوبتش بشود لحظهشماري ميكند. سيدمحمدرضا حسيني ايزدي 61 سال از زندگياش ميگذرد. اين بار دومي است كه راهي اين سفر شده. جالب اينكه نخستين سفرش همين ارديبهشتماه امسال بوده و به فاصله كمي دوباره قصد سفر كرده و بار سفر بسته است.
ميگويد 5سال به هر دري زد و نشد كه از زائران اين سفر باشد اما با دعاي خير پدر خدابيامرز و مادرش بالاخره قسمت آن را پيدا كرد كه به پيادهروي اربعين برسد. خودش ميگويد: «اگر اذن خداوند نباشد من نميتوانم به خانه دخترم بروم چه برسد به زيارت امام حسين(ع). دخترم، خدا نخواهد برگي از درخت زمين نميافتد و امروز خدا خواسته كه من در اين صف ايستادهام». آقاسيد وقتي از نخستين سفرش تعريف ميكند بغض راه گلويش را ميبندد. ميگويد: «3روز از آقا، عباس(ع) اجازه خواستم تا به حرم آقا وارد شوم. فقط اشك ميريختم و اجازه ورود ميخواستم».
پيرمرد گريه ميكند. دستمالي از جيبش در ميآورد و اشكهايش را پاك ميكند. زائراني كه اطراف او در صف ايستادهاند با حرفهاي پيرمرد به فكر فرو ميروند و آنها هم بغض ميكنند؛ «وقتي بعد از 3روز وارد حرم آقايم شدم، زانو زدم. گفتم آقا جان ما آلودهايم، گناه داريم، ما را به واسطه پاكي نفست شفاعتمان كن.»
پيرمرد باز گريه امانش را ميبرد. با اشكهاي او ديگران در صف زير لب ذكر ميگويند و آه ميكشند؛ «دخترم دلم ميخواست يكماه صفر را در خدمت آقا باشم اما شرايط ماليام به من اجازه نميدهد. آقا طلبيد كه بعد از نخستين سفرم، دوباره راهي كربلا هستم چون قلب من 20درصد فعال است و شايد سال بعد از لحاظ جسمي قادر به اين سفر نباشم، شايد هم اصلا نباشم بهخاطر همين خوشحالم كه توفيق اين سفر را براي بار ديگر پيدا كردهام.»
به گفته آقاسيد اين سفر، سفر دل است و پاكي روح؛ «ميزبان ما آنقدر خوب است كه عنايتش شامل همه كساني ميشود كه به پابوسش ميروند. در اين سفر روحتان تلطيف ميشود و آنقدر آرام و سبك ميشويد كه اين حس را شايد در هيچ سفري تجربه نكرده باشيد.»
چهل بار به كربلا رفتهام
در جمع زائران حسيني كه قدم ميزنيد افراد زيادي را پيدا ميكنيد كه هر كدام قصه مربوط بهخودشان را دارند؛ آدمهايي با قصههاي متفاوت كه همگيشان امروز به يك عشق راهشان بههم گره خورده است؛ مثل مردي كه از مشهد آمده و پول كافي براي خرج هزينههاي بيمارياش ندارد اما نميتواند از پابوسي امام حسين(ع) در اربعين حسيني بگذرد.
مردي كه معتقد است مشكل پايش با نذري كه براي آقا كرد برطرف شد و حالا دارد براي تشكر به زيارتش ميرود يا نه، مثل پسر جواني كه با ديدن كليپ اربعين در موبايل يكي از دوستانش عاشق حسين(ع) شد و حالا يكي از همان كساني است كه در صف ايستاده و دل توي دلش نيست تا زودتر عازم اين سفر شود.
ميگويد: «فقط دلم ميخواهد چشمهايم را ببندم و باز كنم و ببينم در حرم امام حسين(ع) هستم. نه بهخاطر جبر و نه بهخاطر جو اينجا هستم. امروز با دلم آمدهام». اما در جمع هواداران حسيني مرد سادهپوشي هم هست كه دستمال سياهي به سر بسته و آرام صف طولاني را نظاره ميكند. شايد ميخواهد بداند كه چه زماني نوبتش ميشود.
او چهلمين باري است كه ميخواهدعازم سفر سرزمين عشق شود. ماجراي نخستين سفرش جالب است و در اينباره ميگويد: «يك پيكان داشتم كه بهخاطر رفتن به كربلا آن را فروختم و عازم سفر شدم. آن موقع مثل امروز شلوغ نبود و بعد از سفرم هم هزينه خريد ماشين ديگري به دستم رسيد. آقا كرامتش شامل حال من هم شده. آقا درياي محبت است».
او در اين 40بار رفتوآمد به كربلا، دوستان عراقي زيادي هم پيدا كرده و ميگويد: «از بابت جا خيالم راحت است. آنقدر با دوستان عراقيام رابطه خوبي دارم كه آنها خودشان به من اصرار ميكنند كه به عراق بروم و آنها هم كه به ايران ميآيند من ميزبانشان ميشوم». مرد مسن ميگويد: «تا جايي كه خداوند به من عمر بدهد به زيارت حرم مطهر اباعبداللهالحسين خواهم رفت و از طرف همه نايبالزياره خواهم بود».
سفر ايمني داشته باشيد
در هر سفري چه زيارتي و چه سياحتي، مسافران اقلام ضروري و خاصي را با خود به همراه ميبرند اما در سفر زيارتي مثل سفر به كربلاي معلي آن هم در ايام اربعين با توجه به تجربيات زائران قديمي كه اين مسير را چندبار تكرار كردهاند، بهنظرمان رسيد كه توصيههاي خاصي را در قالب تجربه زائران ديگر در اختيارتان قرار دهيم:
1- سعي كنيد بار سنگين با خودتان به همراه نداشته باشيد، اگر قصد داريد مسير 75كيلومتري نجف تا كربلا را كه 3روز طول ميكشد پياده برويد. بار سنگين هم شما را خسته ميكند و هم برنامه سفرتان را براي بهموقع رسيدن به مقصد به هم ميريزد.
2- در اين ايام ،مسير نجف تا كربلا به مركبها (تقريبا همان ايستگاههاي صلواتي خودمان) مجهز شده و خيلي از زائران ميدانند كه نذورات در آنجا به وفور پيدا ميشود؛ اما بهتر است شما براي مواقع ضروري مبلغي پول به همراه داشته باشيد.
3- كيسه خواب و داشتن يك دست لباس گرم در اين سفر ضروري است و حتما براي مسير يك ظرف آب كوچك به همراه داشته باشيد و در مواقع تشنگي خودتان را از اين طريق سيراب كنيد تا اينكه تا رسيدن به نخستين ايستگاه آب سالم و نوشيدني تشنگيتان برطرف شود.
4- داشتن خشكبار مثل كشمش و خرماي خشك خوب است و رفع گرسنگي خواهد كرد. ضمن اينكه به همراه داشتن چند ورق قرص با توجه به خط قرمزهاي موجود، در مواقعي كه خداي ناكرده دچار بيماري سرماخوردگي يا سردرد و... شديد، گزينه خوبي است.
5- با توجه به شايعاتي كه در مورد ناامن بودن و خطرات احتمالي در مسير وجود دارد، بد نيست كه به هر كسي در مسير اعتماد نكنيد و سعي كنيد از چادرها و اتاقهايي استفاده كنيد كه قابل اطمينان هستند.
6- بهصورت گروهي در مسير حركت كنيد و در مكانهايي كه اقامت ميكنيد، بهصورت گروهي حضور پيدا كنيد تا در مواقع ضروري به يكديگر كمك كنيد.
اهميت پيادهروي اربعين حسيني
در ميان جمع حاضر در مقابل دفتر زيارتي، طلبه جواني ايستاده كه قصد دارد براي پنجمين بار به زيارت امام حسين(ع) برود. او 28سال دارد و به گفته خودش نخستين بار در سال 81 راهي كربلاي معلي شده است؛ «من بچه آبادان هستم. يادم هست سال دومي كه نظام بعثي سقوط كرد از طريق شط اروندرود با قايق، خودمان را از آبادان به بصره و از آنجا هم به عراق رسانديم.» آن زمان طلبه جوان تنها 17سال داشت اما علاقهاي كه به امام سوم شيعيان داشت باعث شد تا او فقط به شنيدههايش تكيه نكند و خودش از نزديك به زيارت حرم مطهر امام حسين(ع) برود. به گفته سيداحمد، سفر اول سفر عشق بود اما سفرهاي بعدي او علاوه بر عشق، با معرفت همراه بود؛ «به تعداد زيارتهايي كه انسان ميرود، معرفتش هم نسبت به امامحسين(ع) بيشتر ميشود، به همينخاطر اگر خداوند 100سال به من عمر بدهد هر سال را اگر آقا بطلبد به زيارت ايشان خواهم رفت.»
براي طلبه جوان، همه سفرهايي كه به سرزمين عشق داشته با خاطرات زيبايي همراه بوده؛ خاطرات همدلي مردمي كه به عشق امام حسين(ع) از جان و دل وقت و انرژي خود را در اين روزها صرف ميزباني از مهمانان آقا اباعبدالله الحسين(ع) ميكردند؛ «آن سال اولي كه ما به سفر رفتيم، زمان زيادي در مسير بوديم. به هر حال چند روز در مسير از نجف تا كربلا پيادهروي كرديم تا به حرم مطهر امام شيعيان برسيم. بعد از زيارت دنبال جا بوديم اما بهخاطر ازدحام زائران، همه مسافرخانهها و هتلها پر شده بود. ديگر نزديكهاي غروب بود و همگيمان خسته بوديم. من و دوستانم نوبتي دنبال جا ميرفتيم تا اينكه نااميد در گوشهاي كز كرديم. همانجا من در دلم از حضرت عباس(ع) خواستم كه كمكمان كند تا در شهر غريب بيسرپناه نمانيم. باورتان نميشود، چند دقيقه بعد يكي از دوستانم كه دنبال مكاني براي استراحت رفته بود با خوشحالي به طرفمان آمد و گفت كه يكي از آشنايان قديميشان را بهطور اتفاقي پيدا كرده و او از ما دعوت كرده تا شب را در خانه آن مرد سپري كنيم».
سيداحمد موسوي به واسطه سفرهايي كه به كربلا داشته ميگويد كه معمولا زائران سفر خود را از نجف شروع ميكنند؛ جايي كه امام اول شيعيان را ميتوانند در اين شهر زيارت كنند اما اين تازه شروع سفر زيارتي آنها محسوب ميشود چراكه كربلا مقصد بعدي زائران اهلبيت(ع) است براي زيارت امام حسين(ع). وقتي زائران يك دل سير حرم مطهر امام را زيارت كردند به سمت كاظمين و بغداد راهي ميشوند تا امام كاظم و امام جواد(ع) را هم زيارت كنند؛ سيداحمد اهميت پيادهروي معروف اربعين از نجف تا كربلا را به اين جهت مهم ميداند كه 40روز پس از واقعه عاشورا، خاندان اهلبيت(ع) بار ديگر به كربلا بازگشتند؛ «در واقع پيادهروي مردم بهخصوص با پاي پياده، همراهي با مصيبتي است كه خاندان اهلبيت(ع) و زنان و فرزندان آنها متحمل شدند. مردم و زائران دوست دارند با اين روش و سختيدادن بهخود، خود را در اين غم سهيم بدانند.» به گفته طلبه جوان هر قدمي كه زائران در اين مسير برميدارند تا به زيارت امام سوم شيعيان بروند هزاران گناه آنها پاك ميشود.