این مطلب را از شفقنا برایتان انتخاب کردهایم:
در خصوص موضوع عکس در شبکههای اجتماعی من چیزی برای گفتن ندارم و این چیزها به من مربوط نمیشود.» این واکنش لوک دولاهای عکاس فرانسوی در قبال این پدیدهی جدید است. اين واکنشی است که ناراحتی این عکاس را به خوبی نشان میدهد. البته او تنها نیست. همچنان که انتشار انواع متفاوت عکس در اینترنت ادامه مییابد، شکلی از خودشیفتگی و تایید دوطرفهای نیز که در این شبکه در حال افزایش است، موجب نارضایتی و ناراحتی عکاسان حرفهای شده است.
اصطلاحات انگلیسی follower، like، hashtag، troll و... بارها توسط آنها نقد شده است. اما، عاملی دیگر نیز در ناراحتی آنها تاثیر دارد. شبکههای اجتماعی صحنهی نمایشی جدید را ارایه میکنند که دیگر آنها استادان و کارگردانان انحصاری آن نیستند.
لورانس اَلَر، تحلیلگر اجتماعی، در این باره میگوید: «عکاسان حرفهای ترجیح میدهند آثارشان در محیطی بسته و در حضور خودیها تفسیر شود. همانند قرنهای هجده و نوزده که تازه اولین نمایشگاههای عمومی در حال رواج بود. در آن زمان هنرمندان رسمی بازدیدکنندگان را همانند بازیگرانی بیقابلیت در نظر میگرفتند.
شبکههای اجتماعی صحنهنمایشی جدید و وسیع را ساختهاند که از عضوهای زیادی تشکیل شده است. این دیگر فراتر از یک صحنهنمایش بلکه میدان مبارزهای است که ارتباط با تماشاچی در آن به طور کل بازتعریف شده و همه آثار یک فرد را در معرض دید و قضاوت دیگران قرار میدهد.»
در میان کسانی که تنها به خاطر اینترنت و بی واسطه گالریها، جشنوارهها و تبلیغات معروف شدند، شاید تئو گوسلین از همه شناختهشدهتر باشد. او با انتشار عکسهایی بر روی یک وبلاگ و بعد از آن فیسبوک کارش را آغاز کرد، بدون آن که به دنبال جاهطلبی خاصی باشد. عکسهای او تصاویری ساده از او و دوستانش با موضوعات سفر، عشق و دوستی هستند.
آزادی و جوانی موضوع اصلی این عکسهاست که از طرفی توجه فراوان کاربران اینترنت و از طرف دیگر حسادت عکاسان مشهور را برانگیخته است: نزدیک صدهزار طرفدار در فیسبوک؛ یک کتاب پرفروش؛ یک ویژهنامه در مجله مشهور فیشِی؛ و ظرفیتی خوب برای تاثیر بر تعداد زیادی از افراد، یعنی همان چیزی که برندهای معروف به دنبال آن هست. این قراردادها در زمینهی تبلیغات یا مد همه بدون حضور و شرکت در مراسم و مجالس حرفهای عکاسی به دست آمدند.
آیا این ستارگان جدید میتوانند در برابر کهنه کاران این رشته خودنمایی کنند؟ در حال حاضر تنها سه یا چهار «اینستاگرامر» هستند که میتوان به عنوان عکاس به آنها نگاه کرد. کسانی مانند جِی.بی. کورتز که حداقل پانزده هزار طرفدار دارند. اما هرچه یک کار یا یک قرارداد حرفهایتر میشود، شرکتهای تبلیغاتی یا مد ترجیح میدهند با کسانی کار کنند که طرفدارانی میلیونی داشته باشند.
مسالهی مهم دیگری که بیشتر توسط عکاسان سنتی پرسیده میشود، وضعیت حق تکثیر آثارشان در شبکههای اجتماعی است. اگر یک هوادار از نظردادن و اشتراکگذاری تصویری فراتر رود و آن را به نام خودش و بدون ذکر صاحب اصلی منتشر کند، آن وقت وضعیت حق تکثیر چه میشود؟ سرقت ادبی، برای کسی که دست به این کار میزند، کار چندان مشکلی نیست و در برابر این سارقان، عکاسان قدرت زیادی ندارند. بنا به نظر عکاسان حرفهای و از جمله ماریآن فریفال رییس جامعهی نویسندگان و هنرمندان حوزهی تصویر، قوانین حقوقی یک شبکهی اجتماعی هیچ مسوولیتی در قبال حقوق پدیدآورندگان را نمیپذیرد و این کاربر است که باید این موضوع را رعایت کند. اما به خوبی میدانیم که انتظار داشتن از میلیونها کاربر برای رعایت حقوق پدیدآورنده، ماموریتی غیرممکن است.
نگاه بنجامین چسترتون بنیانگذار داکرابیت، پایگاهی تخصصی برای ارایهی خدمات آنلاین در زمینهی عکاسی، نگاهی فلسفی است: «در یک سوپرمارکت محصولات به صورت آزاد ارایه میشوند و مشتری باید انتخاب کند و امکان سرقت هم وجود دارد. در اینترنت هم وضعیت مشابهی داریم. این مساله بخشی از بازی است.»
این طرز فکری است که بنجامین ژیرِت، عکاس خبری نیز با آن موافق است: «شاید هم چند نفر سعی کنند یکی از ۱۴۰ هزار عکسی را که گرفتم بدون اجازه منتشر کنند. مگر چه اتفاقی میافتد؟» ظاهرا هیچ چیز باعث نمیشود تا این جوان ۲۸ ساله علیه اینستاگرام موضع بگیرد، بلکه او این پدیده را انقلابی در زمینهی عکاسی میداند. «این مهم ترین اتفاقی است که در سالهای اخیر در حرفهی عکاسی اتفاق افتاده است. پیامد آن لااقل در عکاسی خبری این است که از این پس نه به دنبال عکسهایی دست اول ولی عجیب و بی معنا، که باید به دنبال داستان گویی، بالا بردن ارزش خبر و عمق دادن به معنا باشیم.»
عکاسانی دیگر هم هستند که با شبکههای اجتماعی رابطهی خوبی دارند. در طول سه سال گذشته، ویلفرد استیو تمام قراردادهایش را از طریق فیسبوک به دست آورده است. او با خنده میگوید: «اوایل، با کسانی کار میکردم که خیلی خوب میشناختمشان، اما حالا با کسانی که تا پیش از این اصلا نمیشناختمشان.» بنیانگذار پایگاه آنلاین تریبگراملب، سهورین بورله نیز به طور واضح میگوید که « چه کهنه کار باشیم چه تازه کار، بدون کمک گرفتن از شبکههای اجتماعی نمیتوانیم به موفقیت برسیم.»
- میدان عمل وسیع تر
در آمریکا، عکاسان در مجموع دید بهتری نسبت به این قضیه دارند. مایکل کریستوفر براون، عکاس آژانس خبری مگنوم در این رابطه میگوید: «اینها هم ابزارهایی هستند برای تهیه و انتشار تصاویر. حتی شاید برای من ابزار اصلی باشند، چون که میدان عمل وسیعتر و قابلیتهای بیشتری دارند.» این عکاس شاید از معدود عکاسان خبری حرفهای باشد که با تلفن همراهش عکسبرداری میکند. عکسهایی که او در طول روز میگیرد و هر روز در اینستاگرام حساب مجله تایم منتشر میکند، پالایش و تعدادی از آنها در نسخه کاغذی روز بعد مجله منتشر میشود. او میگوید: «تلفن همراه، کاربردیتر است. میتوان آن را در جیب گذاشت و حمل کرد و حتی میتوان در ساختمانهایی که ورود دوربینهای حرفهای ممنوع است، از آن استفاده کرد.»
انعطاف پذیری این امکانات، حتی نظر استفان شور، پیشتاز عکاسی رنگی در سالهای هفتاد میلادی را نیز به خود جلب کرده است. در طول شش ماه گذشته، او تقریبا به صورت روزانه عکسهایی را بر روی حساب خود منتشر کرده و الان بیش از ۵۳ هزار طرفدار دارد. او میگوید: «من بعضی از قابلیتهای جدید را به تازگی کشف کردهام. قابلیتهایی که به شما اجازه میدهند تا زیر هر تصویر شرح کوتاه و سریعی بنویسید که بیشتر به اشعار هایکو شباهت دارد. من با رضایت از اینها استفاده میکنم چون هیچ پیچیدگی در کار با آنها وجود ندارد. همچنین از آنها به عنوان ابزاری ارتباطی نیز میتوان استفاده کرد که اجازه میدهد با دیگران وارد گفتگو شد، آثارشان را دید و صداهایی بسیار خاص را شنید.»
- فراتر از قواعد
قوانین بسته، معمولا محدودیتهای فنی، اخلاقی و در اکثر اوقات سیاسی خودشان را دارند. از حق نگذریم، نظر استفان شور درست است: صداهای خاصی را می توان از طریق شبکه های اجتماعی شنید. عدهای از عکاسان به حساسیتی فراتر از قواعد رسیدهاند. رودی روی، عکاسی که گاهی اوقات عکسهایی از جامعه فقیر برونکس منتشر میکند، میگوید: «دید غالب جامعه به سیاهپوستان این است که آنها یا در کار موسیقی هستند یا ورزش، ولی من به کمک شبکههای اجتماعی توانستم ترکیبی از شعرها و عکسهایم را منتشر کنم و به همه دنیا نشان دهم.» عکاس آماتور جوان دیگری نیز مانند رودی روی در دنیا مشهور شده است. برندون استنتون، گرداننده صفحهHumans of New York که در کنار هر عکس توضیحی نسبتا طولانی نیز مینویسد و هم اکنون صفحهاش بیش از ده و نیم میلیون طرفدار دارد.
حتی هنرمندان مفهومینیز نتوانستهاند جاذبه شبکههای اجتماعی را نادیده بگیرند. ریچارد پرینس در همین پاییز عکسهای منتخبش که قبلا در اینستاگرام منتشر کرده بود را در یک گالری در نیویورک به نمایش گذاشت و با استقبال بینظیری روبه رو شد. عکاس آلمانی رودولف بونوی نیز که عکسهایش را در تامبلر منتشر کرده است، در کمال تعجب متوجه شد که یکی از عکسهای مربوط به سال ۱۹۷۳ بیش از صدهزار مرتبه توسط کاربران به اشتراک گذاشته شده است.
این عکاس میگوید: «تعامل کاربران بسیار برایم جالب بود و مرا یاد دهه شصت انداخت که مردم از تماشاگرانی منفعل به بازدیدکنندگانی که می توانستند بر کارهای هنری اثر بگذارند، تبدیل شده بودند.» از نظر او شبکههای اجتماعی سازوکار فروش عکس و در کل آثار هنری را کاملا دستخوش تغییر خواهند کرد: «درگذشته دختران و پسران جوان عکسهای مورد علاقه شان مانند حیوانات، بازیگران و قهرمانهای ورزشی را خریده و بر دیوار اتاقشان نصب میکردند. باید ببینیم در عصری که این عکسها را به راحتی میتوانند در اینترنت پیدا کنند، چه ویژگیها و جذابیتهایی باید وجود داشته باشد تا آنها را به خریدشان متمایل کند.»