دکتر اصغر محمدی فاضل، معاون سابق محیط طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست نسبت به موافقت سازمان حفاظت محیط‌زیست با اجرای طرح گردشگری در آشوراده واکنش نشان داد.


او در فضاي مجازي نوشت:همانند همه علاقه‌مندان به محيط‌زيست كشورم، گله مند هستم كه چطور ممكن است امضاي سازمان محيط‌زيست پاي اين توافق باشد؟ تعارف را كنار بگذاريم، تجربه نشان داده است كه هرگاه در طبيعت ايران فقط اندازه يك ميخ ناقابل روي ديوار كه كتي به آن آويزان شود مجوز دهيد، كم كم ادعاي مالكيت مي‌كنند! كم نداريم رستوران‌ها و تعميرگاه‌ها و فروشگاه‌هاي بين جاده‌اي و حاشيه مناطق حفاظت شده كه از يك پيت حلبي خالي روغن و خيارشور شروع كردند و الان سرقفلي ميلياردي دارند.

با اين سازوكار توسعه و اين سازمان نحيف محيط‌زيست، شك ندارم كه اين اتفاق براي آشوراده و مناطق مشابه هم رخ مي‌دهد. اول روي كاغذ يك طرح جزئي است كه تأييديه ارزيابي اثرات توسعه را هم مي‌گيرد، با برج پرنده‌نگري و مسير دوچرخه سواري و يك رستوران نُقلي شروع مي‌شود و كم‌كم تله‌كابين و قايق موتوري و محل اقامت كاركنان و خانه سازماني پرسنل و متل و هتل و مونوريل و شهربازي و ديوار مرگ و رالي خودروهاي دوديفرانسيل هيبريدي دوستدار محيط‌زيست! بعد اين محيط‌زيست است كه براي وارد شدن به آشوراده بايد اجازه بگيرد. اما فارغ از علاقه و تعصب محيط‌زيستي، هنوز نگرانم از اينكه همه مثل هم فكر مي‌كنيم. يك نگاه به مطبوعات و سايت‌ها و زبان و قلم فعالان محيط‌زيست نشان مي‌دهد اين روزها همه در مقابل رئيس سازمان حفاظت محيط‌زيست به صف ايستاده‌ايم. او را در اين اتفاق مقصر مي‌دانيم و از كنار ماجرا عبور مي‌كنيم.

درك شرايط يك كشور هنوز زخمي از يك جنگ طولاني و تحريم زده خيلي پيچيده نيست. توليد نفت كم شده و قيمتش روزبه‌روز آب مي‌رود. دولت اصرار دارد (شايد چاره‌اي جز اين ندارد) كه از اتكا به نفت كم كند و روي ظرفيت‌هاي ديگر كشور سرمايه‌گذاري كند و گردشگري را به‌عنوان يك هدف انتخاب كرده است. ممكن است ما از اين هدفگيري خوشحال نشويم اما واقعيت اين است كه خود ما اصرار داريم كه ايران كشور «چهارفصل» است با مزاياي طبيعي بي‌نظير و به جاي تخريب عرصه بايد از ظرفيت‌هاي طبيعي به‌خصوص« طبيعت گردي» آن استفاده كرد، توسعه داد و اجازه داد نه فقط مردم كشورمان بلكه همه دنيا زيبايي‌هاي آن را ببينند.

حالا نتيجه اين اصرار ما در نشاني‌دادن اين همه حسن‌و جمال، موجب جلب خواستگار شده و از قضا يكي هم مي‌شود آشوراده. كساني پيدا مي‌شوند با طرح و نقشه و عدد و رقم و ارز و ريال، ثابت مي‌كنند كه آشوراده يك چاه نفت است كه اگر در اختيار گردشگري قرار بگيرد سودش براي كشور بيشتر از آن است كه مثل گنج دراختيار سازمان محيط‌زيست بماند.

حالا كداميك از ما توان متقاعدكردن تصميم‌گيران ارشد كشور را دارد؟ چرا هنوز بعد از اين همه سال نتوانسته‌ايم با فعالان و نهادهاي بخش گردشگري به يك زبان و شناخت مشترك برسيم؟ به زبان ساده بايد اعتراف كرد هنوز نتوانسته‌ايم نشان دهيم كه ارزش گنجينه‌هاي زيست‌محيطي را نمي‌شود با عدد و رقم اثبات كرد. نمي‌شود يك زيست‌بوم تخريب شده را مثل روز نخست احيا كرد و خيلي نمي‌شودهاي ديگر... .

مي دانم به غرور و مدرك تحصيلي خيلي از دوستانم كه موهايمان را با هم در محيط‌زيست سفيد كرده‌ايم برمي‌خورد، اما بايد قبول كنيم كه ما هنوز نتوانسته‌ايم مفاهيم بسيار ساده محيط‌زيست را به طيف بانفوذ كه قدرت را در دست دارند منتقل كنيم. توانسته ايم؟