بگذارید صحبت را با این سوال آغاز کنیم که اصلا روان آشامها چیستند؟ «میشل بلانگر» که خود را یک روان آشام میداند، در کتاب خود با عنوان «خونآشامها از خود میگویند» روان آشامها را چنین تعریف میکند: «فردی که بهطور مرتب نیاز به دریافت انرژی حیاتی از انسانها دارد تا بتواند سلامت فیزیکی، روانی و احساسی خود را تامین کند.»
در سال 2005، در یک نظر سنجی از 1000 نفر در ایالات متحده، کانادا، فرانسه و انگلستان که خود را خونآشام میدانستند، مشخص شد که 17درصد از آنان مدعی هستند خون مینوشند، 31 درصد از آنها ادعای روان بینی دارند و باقی نیز ترکیبی از این دو ویژگی را در خود میبینند.
این تحقیق که توسط سازمان «Suscitatio Enterprises LLC» که شاخهای از «اتحادیه خونآشامهای آتلانتا» است، همچنین متوسط سنی آنها را 28 سال مشخص کرد و و مدعی شد آنها نسبت به غیر خونآشامها بیشتر از بیماریهایی مانند آسم، میگرن و کمخونی رنج میبرند.
بلانگر در زمان نوجوانی مدعی شد که میتواند انرژی دیگران را (مانند روان بینها) حس و دستکاری کند و پس از دریافت این انرژی از افراد، سلامت عمومیاش بهبود پیدا میکند.
او مدعی بود به صورت ناخودآگاه از دیگران انرژی میکشد و آنان نیز در نتیجه این عمل، دچار علائمی مانند تهوع، سرگیجه و خستگی میشوند. بلانگر مدعی است برای سالم ماندن، چارهای جز مکیدن انرژی روانی انسانها ندارد.
البته او میگوید که امروزه، تنها از کسانی انرژی میگیرد که داوطلب این کار باشند. بسیاری دیگر از روان آشامها نیز ماجرای مشابهی را برای شما تعریف خواهند کرد. یکی از این روان آشامها، نویسندهای به نام «کریس استیوسون» است که داستانش را میتوانید در کتاب «خونآشامها از خود میگویند» بخوانید.
استیوسون مدعی است با اینکه میتواند از محیط زیست (مانند درختان، گیاهان و غیره) انرژی بگیرد، اما برای او، انرژی انسانها بسیار سهلالوصولتر و لذتبخشتر از دیگر انواع انرژی است. این نظر در مورد کیفیت انرژی، در میان روان آشامها بسیار متداول است. و هنوز این باور قدیمی را دارد که خون، حامل انرژی حیاتی انسان است.
روان آشام دیگری با نام مستعار «میدنایت چایلد» نیز در نوجوانی چنین ادعایی کرده بود. او در زمان مکش انرژی، از دستها و دهان خود برای تغذیه از انرژی چاکراهای داوطلب خود استفاده میکند تا آن را مانند هوا به درون بدن خود بکشد.
- بیماری یا تهدید؟
در میان افراد جامعه خونآشامها، ادعاهای عجیب بسیار متنوعی در مورد علت این پدیده ادعايي مطرح است. از دید استیوسون، روان آشامی، یک «وضعیت روحی» است که یا در اثر نبود معنویت در فرد ایجاد میشود یا در اثر تخریب کالبدهای روانی او.
او به این وضعیت، عنوان «دیابت معنوی لاعلاج» را اطلاق کرده و مدعی است تنها با استفاده از انسولین معنویت میتوان آن را درمان کرد.
«مادام سدونا» که یک روان آشام جوان بیست و چند ساله است و در دالاس تگزاس زندگی میکند، او این وضعیت را ناشی از تخریبهاله فرد در اثر شوک فیزیکی یا عاطفی یا تجربیاتی مانند «تجربه نزدیک به مرگ» میداند.
بسیاری از کتابهایی که در مورد این ادعا به نگارش درآمدهاند، در حیطه مطالب «عصر جدید» قرار میگیرند. برای مثال، در کتاب «خونآشامهای روانی» نوشته «جو اچ اسلِیت» این پدیده قابل اجتناب و قابل درمان معرفی شده است.
در واقع، اسلیت به این ادعاها به دید یک بیماری فیزیکی، روانی و احساسی نگاه میکند که ممکن است در بین افراد، در مقیاس یک گروه و در درون افراد به وجود آید.
اسلیت ادعای بحثبرانگیزی دارد مبنی بر اینکه تحقیق مفصلی روی «سیستم انرژی بدن انسان» انجام داده است. او میگوید که طی یک حمله خونآشامي معمولی، «یک خونآشام تنها با هدف کسب انرژی از قربانی، به میدان انرژی بدن او وارد میشود» تا در نتیجه «در یک لحظه، موجی ناپایدار از انرژی به سوی روان آشام سرازیر شده و قربانی میزان زیادی انرژی از دست میدهد.»
بر اساس ادعاهای اسلیت، برای اثبات پدیده روانآشامها باید ابتدا با میدان انرژی بدن یاهاله قربانی آشنا بود. به ادعای آنها هاله انسان، تجلی سیستم انرژی درونی بدن است.
اسلیت با استفاده از سیستم عکسبرداری «کرلیان» که به ادعاي بعضي برای عکسبرداری ازهاله انسان کاربرد دارد، ادعا کرد که توانسته نشانهها و علائم یک حمله خونآشامي را در قربانیها پیدا کند.
- اشباح غیر فیزیکی
مدعیان این پدیده میگویند دو نوع یا دسته از روان آشامها وجود دارند. یک دسته از آنان اشباح انگلی هستند که در زمین سرگردانند و دسته دیگر انسانهایی هستند که در برخی موارد توانایی مکیدن انرژی حتی از راه دور و از طریق فرافکنی اثیری را دارند.
کتاب «دفاع شخصی روانی»، توضیحات کاملی در مورد این پدیده ارائه میدهد. به باور او، اشباحی غیرفیزیکی ممکن است عامل چنین تجربیاتی باشند. او در نهایت توضیح میدهد که قربانیان این روان آشامها، برای جبران انرژی از دست رفته خود، ممکن است خود تبدیل به روانآشام شوند. بنابراین به باور او، این پدیده، مانند یک بیماری ویروسی میتواند از فردی به دیگری منتقل شود.
منبع:همشهريدانستنيها