مشکل سکونت افراد جامعه در یک سرپناه مناسب، از دیر باز در جوامع مختلف مورد توجه دولت و مردم بوده است. با توجه به قیمت بالای مسکن و عدم توانایی برخی از اقشار جامعه برای خرید مسکن آزاد، دولت نهم و دهم برای حل این معضل «مسکن مهر» را راه اندازی کرد که این طرح با نقص ها و انتقاداتی روبه رو شد.
در دولت یازدهم دکتر آخوندی وزیر راه و شهرسازی «مسکن اجتماعی» را پیشنهاد داد که برای حمایت از دو دهک پایین جامعه برنامه ریزی شده است به گونه ای که دولت مردم را در ساخت مسکن برای اقشار کم درآمد سهیم می کند. پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی به منظور بررسی طرح مسکن اجتماعی با دکتر سعید معیدفر مشاور اجتماعی وزیر راه و شهرسازی گفتوگویی انجام داده است:
- جناب آقای دکتر معیدفر به نظر جنابعالی دغدغه اصلی آقای دکتر آخوندی برای مطرح کردن طرح «مسکن اجتماعی» چه بوده است؟
دغدغه اصلی جناب دکتر آخوندی تامین مسکن برای افراد فاقد مسکن است که استطاعت لازم برای خرید مسکن را ندارند و دیگر این که برای حل این معضل چه باید کرد؟ برای حل مشکل افراد نیازمند راه حل های مختلفی وجود دارد یکی از راه حل ها که ساده ترین راه حل ها است این است که دولت با سرمایه خود برای افراد کم درآمد مسکن بسازد و تحویل آن ها دهد. این مساله تا حدودی در مسکن مهر اجرایی شده است البته مسکن مهر بدون سرمایهگذاری و مشارکت مادی مردم امکانپذیر نبود.
اما راه حل بعدی این است که با کمک خود مردم مسکن در اختیار آنها قرار دهیم. درست است که دو دهک پایین جامعه مردم استطاعت مالی برای خرید مسکن ندارند اما حداقل می توانند درباره نوع مسکنی که قرار است در آن زندگی کنند اظهار نظر کنند و به دنبال مسکنی باشند که با نیازها و روحیات آن ها سازگار باشد، به عبارت دیگر در این نوع مسکن نباید تنها مردم را در ابعاد اقتصادی سهیم کرد البته در جهت تامین منابع مالی مردم هم میتواند مشارکت داشته باشند اما مشارکت اساسی باید در ابعاد اجتماعی و فرهنگی باشد به گونه ای که باید از آغاز پروژه مردم را سهیم کرد تا مسکنی که برای مردم ساخته میشود مطلوب این گروه از جامعه باشد و با توجه به شرایط خاص این گروه از جامعه بتواند مشکلات آنها را حل کند و این گونه نباشد که طراحی نشدن این نوع مسکن بر اساس اقلیم و شرایط جغرافیایی مشکلی بر مشکلات این گروه بیافزاید.
این قشر از جامعه افرادی با روحیات و فرهنگ منحصر به فرد خود هستند که اگر قرار باشد که همه شرایط برای این گروه را دولت فراهم کند به طور قطع اتفاق اجتماعی خوبی رخ نخواهد داد، مسکن اجتماعی ممکن است منجر شود تا گروهی از اقشار کم در آمد صاحب مسکن شوند اما ممکن است مسکن تهیه شده با روحیات، ذوقیات و ویژگی های اجتماعی این افراد دارای تناقض باشد و مشکلاتی را به وجود آورد.
یک الگو برای ساخت چنین مسکنهایی این است که مسکنی که برای این قشر از جامعه ساخته می شود باید سازگار با روحیات این قشر باشد. الگوی دیگر این است که اساساً دولت به تنهایی نمی تواند مشکل مسکن افراد جامعه را برطرف کند بلکه باید با تسهیل گری این قشر از جامعه را به سمت تغییر وضع خودشان سوق دهد به این معنا که این گروه هم فعالیت از خود نشان دهند و به متقاضیانی جدی تبدیل شوند که با تشکیل جمعیت ها و تشکل های گوناگون برای تغییر وضعیت اجتماعی و اقتصادی خود تلاش می کنند و در عین حال دولت با تقاضای این جمعیت های مردم نهاد از فعالیتهای آنها حمایت می کند و امکانات کامل تری را در اختیار آنها قرار می دهد و مشکلات و موانع پیش روی را برمی دارد تا مسکن به دست خود این اقشار مطابق با نیازهای آنان و در فضای مورد علاقه این گروه ساخته شود. استمداد از جامعه با برجسته کردن نیاز افراد نیازمند به تامین مسکن در واقع نوعی فعالیت مدنی است که میتواند به اقدامات انسان دوستانه مبدل شود که این اقدامات تنها به بخش مالی آن معطوف نمیشود بلکه میتوان از قابلیت های فردی و شخصیتی افراد نیز استفاده کرد.
مشارکت مردم در ساخت مسکن اجتماعی چگونه خواهد بود؟
در این نوع فعالیت دولت به طور مستقیم و به تنهایی حل کننده مشکل مسکن افراد نخواهد بود بلکه جامعه را به سمت مسوولیت های اجتماعی در ارتباط با این افراد سوق خواهد داد. در گذشته های دور در جامعه به افرادی که اطراف ما زندگی می کردند و با مشکلات معیشتی مواجه بودند کمک می شد اما امروزه بسیاری از مردم جامعه از این مسوولیت اجتماعی خود غافل هستند و در مواجهه با مشکلات یکدیگر رفتاری بی تفاوت از خود نشان می دهند.
با توجه به این که مسکن اجتماعی برای دو دهک پایین و کم درآمد جامعه ساخته خواهد شد آیا به نظر جناب عالی تجمیع این افراد در کنار یکدیگر شهر را به دو منطقه فقیر نشین و اعیان نشین تقسیم نخواهد کرد و در واقع به بهانه ای برای تشدید فاصله و شکاف طبقاتی در جامعه مبدل نخواهد شد؟
نکته مهم این است که تا ابد نمی توان از عبارت مسکن اجتماعی استفاده کرد، در اینجا از مسکن اجتماعی با عبارت «مسکن به عنوان یک امر اجتماعی» یاد می کنم چرا که مسکن به عنوان یک امر اجتماعی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در حالت عادی انسان از ابتدای خلقت به دنبال تامین نیازهای خود از جمله مسکن بوده است اما عواملی مانند یک تورم سخت و هولناک در جوامع منجر شده تا عده زیادی از یک زندگی عادی و قابل قبول به سمت فقر سقوط کنند از سوی دیگر تورمی که در گروه سنی جوانان ایجادشده منجر می شود تا ما با تقاضایی فزاینده برای مسکن از سوی جوانان مواجه شویم. برای ایجاد یک شرایط مطلوب ابتدا باید تعریف درستی از مشکل موجود داشته باشیم. باید به این نکته توجه کرد که به لحاظ رکود تورمی و متورم شدن بخشی از جمعیت در گروه های سنی جوان که نیازمند به تامین مسکن هستند و وجود عواملی مانند جنگ و زلزله نیاز افراد به مسکن تشدید شده است و باید تلاش کرد تا مشکل موجود را در مدت مشخصی حل شود تا جامعه به حالت عادی خود بازگردد و در نهایت روی پای خود بایستد.
اگر تعریف ما این باشد که در بحث مسکن به عنوان یک مساله اجتماعی تنها دهک های پایین جامعه را مورد نظر داشته باشیم، با مشکلات عمده ای مواجه خواهیم شد به این دلیل که همیشه در هر جامعه ای در تقسیم بندی ها دو دهک از مردم جامعه از میزان درآمد بسیار پایینی برخوردار هستند و می توان گفت که این مشکل درجوامع هیچ گاه حل نخواهد شد. اما باید توجه کرد که این رکود تورمی منجر شده عدهای از طبقه متوسط در شرایط اقتصادی نا به سامان به طور ناگهانی سقوط کرده و حتی به وضعیت زیر خط فقر خیلی شدید رسیده باشند به طور قطع این افراد باید دوباره به شرایط عادی خود بازگردند. در این نوع تعریف از مسکن به عنوان یک امر اجتماعی دولت الزاما به دنبال دهک های پایین نیست بلکه باید به دنبال حل معضل مسکن به عنوان یک امر اجتماعی باشد.
امروزه در جامعه با موجی از جمعیت نسل جوان که همزمان با رشد جمعیت در سالهای اولیه انقلاب اسلامی متولد شدهاند مواجه هستیم که همه این افراد به سن تشکیل خانواده رسیدهاند و به طور طبیعی به مسکن نیاز دارند این تعریف منجر میشود تا بپذیریم که همه افراد جامعه به غیر از دودهک بالای جامعه درگیر مشکل مسکن هستند و باید برای همه این افراد امکانات قابل قبولی ایجاد شود.
میتوان نتیجه گرفت که سیاستهایی که برای این نوع مسکن دنبال میشود منجر میشود که فقر در نقطهای متمرکز شود؟
اگر سیاستهای ما تغییر کند به این معنا که به این مساله با عنوان مشکل دولت ننگریم بلکه به عنوان یک امر اجتماعی به آن نظر داشته باشیم مساله تمرکز فقر به شکل افراطی آن که جامعه را دچار شکاف طبقاتی می کند از میان برداشته خواهد شد. متاسفانه امروزه ما در جامعه ای زندگی می کنیم که مساله شکاف طبقاتی بخشی از زندگی اجتماعی شده است و به طور ناخودآگاه در برخی مناطق شهر رفاه و در برخی مناطق فقر را به راحتی می توان دید. متاسفانه پدیده شکاف طبقاتی یکی از پیامدهای سیاستهای نادرستی بوده است که با ورود به دنیای مدرن با آن مواجه شدهایم این جدایی گزینی میتواند شکاف های اجتماعی، مشکلات فرهنگی و تضادهای اجتماعی را افزایش دهد. بنابراین اگر به مقوله مسکن باعنوان یک امر اجتماعی بنگریم تا حد زیادی از ایجاد شکاف طبقاتی درشهر با ایجاد چنین مسکنی جلوگیری خواهد شد.
با توجه به جمع شدن دو دهک پایین جامعه در کنار هم آیا میتوان مدعی شد که در کنار هم بودن این دو گروه میتواند کانونی برای بحرانهای اجتماعی باشد؟
بدون تردید اگر با سیاستهای متمرکز گذشته که رویکردی صرفا کالبدی به شهر و مسکن داشته ادامه دهیم طبیعی است که تمرکز فقر در شهر اتفاق خواهد افتاد و این تمرکز فقر همراه با خود آسیبهای اجتماعی به دنبال خواهد داشت. در گذشته در مواجهه با یک منطقه فقیر نشین متوجه میشدیم که فقر این افراد به این معنا نیست که سرمایه اجتماعی و فرهنگی ندارد بلکه علی رغم این که با فقر زندگی میکردند اما در محله خود تعاملات فرهنگی و اجتماعی مطلوبی داشتند و با همدلی و همبستگی اجتماعی از یکدیگر حمایت میکردند و حتی در گروههای کوچک مردم نهاد به افراد نیازمند کمک نیز میکردند و نکته قابل توجه این بود که نوعی نظارت اجتماعی به صورت خود جوش و مردمی در آن محلات وجود داشت. اما اگر مردم را از بافت فرهنگی خود جدا کنیم و سازمان اجتماعی آنها را بر هم زنیم به طور ناخودآگاه این جدا افتادگی افراد از یکدیگر همراه با فقر و مشکلات دیگر می تواند منجر به بروز آسیبهای اجتماعی مختلفی در جامعه شود.
بنابراین ممکن است گاهی فقر الزاما به آسیبهای اجتماعی منتهی نشود، در بسیاری از مناطق کشور شاهد این هستیم که افرادی با درآمد پایین سازمانهای مدنی و خیریه تشکیل دادهاند که تعاملات بسیاری هم در آن ها صورت می گیرد به طور طبیعی در چنین جامعه ای آسیبهای اجتماعی کمتر به چشم می خورد ولی اگر این افراد فقیر را به عنوان این که قصد کمک به آنها داریم از مناطق خود به بهانه این که صاحب مسکن می شوند دور کنیم و سرمایههای اجتماعی و فرهنگی آنها متلاشی شود به طور قطع زمینه برای بروز آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی فراهم خواهد شد که این مساله در تجربههای جهانی و هم در کشور خودمان دیده شده که در نهایت ممکن است حتی به شورش نیز منتهی شود.
نکته دیگری که از اهمیت ویژه ای برخوردار است این است که حال مسکن مهر ساخته شده یا به عنوان ترمیم بافت های فرسوده یا نوسازی آن یک سازمان اجتماعی را بر هم ریخته ایم، اکنون برای کم گردن پیامدهای منفی چه اقداماتی باید انجام دهیم. در این چنین مواردی اقدامات انجام شده به طور قطع اساسی نخواهند بود چرا که زیر ساخت های اصلی جامعه تعادل خود را از دست داده اند و مسلماً نمی توان انتظار داشت که با هیچ مشکلی رو به رو نباشیم اما تا حدی می توانیم از شدت آسیبهای اجتماعی رخ داده بکاهیم و تا اندازه ای جامعه را به حالت عادی بازگردانیم که این اقدامات نیز مستلزم انجام مطالعات است و باید بتوانیم قبل از مطالعه ترکیبات اجتماعی و فرهنگی جامعه را تشخیص دهیم و متناسب با این ترکیبات اجتماعی بتوانیم در جامعه مقصد، نهادسازی کرده و زمینه های تعامل را ایجاد کنیم و امکانات لازم برای به جریان انداختن سریع سرمایه های اجتماعی را فراهم کنیم و افرادی را که در محل جدید نسبت به هم بیگانگی دارند مرتبط کنیم و نظارت اجتماعی را توسط همان جامعه محلی تقویت کنیم که این مهم مستلزم این است که شناخت دقیق از افرادی که در آن منظقه سکونت دارند یا مستقر خواهند شد داشته باشیم و دیگر این که باید تلاش شود تا تمام عناصر حیات اجتماعی در این مناطق وجود داشته باشد تا از تبدیل شدن این مکان ها به خوابگاه جلوگیری شود.
آیا مسکن اجتماعی میتواند بهانهای برای مهاجرت به شهرهای بزرگی مانند تهران باشد؟
بله اگر در واقع نگاه مهندسی و ساده انگارانه پیشین حاکم باشد هر اتفاقی خواهد افتاد باید به این نکته توجه کرد که جامعه ای که برای آن تصمیم گرفته می شود یک موجود زنده است و به راحتی می تواند نهادهای دولتی را نادیده بگیرد تا به اهداف مورد نظر خود دست یابد. ما در جامعه در واقع با موجودی سر و کار داریم که از جنبه های فکری و اجتماعی پیچیدگی های زیادی دارد بنابراین بسیاری از مشکلات امروزه تهران یا کلان شهرها ناشی از همان ذهن مهندسی فاقد درک پیچیدگی های اجتماعی و انسانی است، چنین نگاهی تنها به کالبد می نگرد و انسان ها رادر نظر نمی گیرد و در نهایت روزی در چنبره پیچیدگی ها و مشکلات فرهنگی اجتماعی جامعه گرفتار خواهد شد و اینجا است که پدیده ای مانند کلان شهر تهران به وجود می آید که علی رغم داشتن امکانات مناسب پیامدهای منفی نیز به دنبال دارد. این اتفاق منجر شده تا شهر برای افرادی که از قومیت ها و فرهنگ های مختلفی هستند به محیطی همراه با تشنج تبدیل شده است و تنها محل امن افراد خانه شخصی آن ها است که تلاش می کنند تا به خانه خود برسند. این مسایل نشان از تفکر ساده انگارانه ای است که نسبت به جامعه داشته ایم و اگر این روند را ادامه دهیم متاسفانه جامعه با چالش ها و مشکلات فراوانی مانند آلودگی محیط زیست، بیگانگی سیاسی و اجتماعی در درون شهر میان مردم، کاهش سرمایه های اجتماعی در شهر و افزایش آسیب های اجتماعی مواجه خواهد شد.