دکتر اباذر کریمی راهجردی پژوهشگر اقتصادی در روزنامه ايران با تيتر« واقعیتهای صندوق توسعه ملی» نوشت:
جنجال بر سر برداشت از صندوق توسعه ملی، این روزها توجه افکارعمومی را به جایگاه این صندوق در چرخه اقتصاد ایران جلب کرد. این صندوق تنها محلی است که بخشی از ثروت حاصل از نفت در آن نگهداری میشود و مأموریت مهم خرج کردن درآمدهای نفتی در عرصه فعالیتهای زیربنایی بخش خصوصی را عهده دار است. صندوق به عنوان خزانه دارایی ملی ایران سرگذشت پرفراز و نشیبی داشته است. دست برقضا سختترین روزهای صندوق زمانی بوده که ایران بالاترین درآمد نفتی- حدود 600 میلیارد دلار در هشت سال گذشته- داشته است. روزهایی که کارشناسان از آن به عنوان نقطه اوج سرازیر شدن دلارهای نفتی به ایران یاد کردهاند. با این حال صندوق توسعه از این دوران طلایی - طبق روایت اقتصاددانان- کمترین سهم را برد. بر همین اساس دولت روحانی از ابتدا تقویت و افزایش اعتبار این صندوق را در اولویت سیاستهای خویش قرار داد و آن گونه که معاون اول رئیس جمهوری اعلام کرده در همین دوران تحریم و تنگنای اقتصاد ایران 30 درصد از عایدات نفتی، روانه این صندوق شده است.
شاید برای نشان دادن نگاه دولت اعتدال به جایگاه صندوق توسعه ملی سندی گویاتر از لایحه بودجه نباشد. لایحهای که در آن به روشنی نقش این صندوق و مأموریت آن در گشودن گره نیازهای بخش خصوصی ترسیم شده است. بر اساس لایحه بودجه سال 1394 ارائه شده توسط دولت، سهم صندوق توسعه ملی از محل درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز و فرآوردههای نفتی، که بر اساس قانون بودجه سال 1393 معادل 29 درصد منظور شده است و لذا بر اساس قانون برنامه پنجم توسعه برای سال 1394 باید معادل با 32 درصد منظور گردد، به 20 درصد کاهش یافته است و دولت بخش مهمی از کاهش درآمدهای نفتی خود را از محل کاهش در سهم صندوق توسعه ملی جبران نموده است. در این راستا و با توجه به مقدمه مطرح شده، توجه به سه نکته زیر حائز اهمیت به نظر میرسد:
الف- قربانی نشدن اهداف بلند مدت و کلان اقتصادی: ضرورت دارد در مواجهه با شرایطحاکم بر اقتصاد کشور، از اهداف بلند مدت و کلان اقتصادی غافل نشده و بعضاً در تضاد با آنها حرکت نکنیم. از این منظر، نحوه استفاده از درآمدهای نفتی در کشور طی سالیان گذشته که از طریق بودجه دولت صورت میگرفته، در بردارنده آثار نامطلوب برای اقتصاد کشور بوده است. فلسفه وجودی صندوق توسعه ملی، در کنار پسانداز بین نسلی منابع نفتی کشور، مقابله با این آثار نامطلوب است. کم توجهی به این نهاد، مانع دستیابی آن به اهداف تعیین شده خواهدشد. همانطور که اشاره شد، اهداف تعیین شده برای این صندوق، اهداف راهبردی و کلان اقتصاد کشور محسوب میشوند و نباید قربانی اقتضائات جاری شوند.
ب- ضرورت تأکید بر نقش محوری بخش خصوصی و جلوگیری از بزرگ شدن دولت: نکته اساسی دیگر نیز تأکید بر کاهش نقش دولت در فعالیتهای اقتصادی و توجه به توانمندسازی بخش خصوصی است. یکی از مشکلات ساختاری که اقتصاد کشور ما به آن مبتلا است، بزرگی اندازه دولت و دولتی بودن اقتصاد است که در کنار وابستگی بودجه دولت به درآمدهای نفتی، از مهم ترین موانع توسعه یافتگی عنوان شدهاند. تجربه سالیان گذشته، نشان داده که تغییرات در اندازه دولت بهصورت نامتقارن اتفاق افتاده است. به این مفهوم که در شرایط بهبود درآمدهای دولت، با بزرگ شدن آن روبهرو هستیم، اما در شرایط کاهش درآمدها، کاهش اندازه دولت با همان اندازه مشاهده نشده است. خارج شدن بخشی از درآمدهای نفتی از بودجه دولت و ورود آن به صندوق توسعه ملی، ضمن جلوگیری از این اثر، باعث توانمندسازی بخش خصوصی خواهدشد. کاهش سهم صندوق توسعه ملی، به دلیل شرایط جاری کشور، گرفتار شدن مجدد در شرایطی است که دهههای متوالی گریبانگیر اقتصاد ایران بوده است. کاهش درآمدهای نفتی، فرصت مناسبی برای کوچک شدن دولت و افزایش پایههای مالیاتی در درآمدهای او محسوب میشود که با افزایش سهم دولت از درآمدهای نفتی، الزام به تحقق این دو مهم، از بین خواهد رفت.
ج- توجه به جنبههای تورم زای احتمالی: هرچند کنترل تورم و ثبات پولی را نیز میتوان در زمره اهداف کلان اقتصادی مطرح نمود، اما توجه به آن در شرایط فعلی، از اهمیتی بیش از پیش برخوردار است. در شرایط تورم رکودی، استفاده از درآمدهای نفتی توسط دولت، اگر با تبدیل به ریال از طریق بانک مرکزی انجام شود، باعث تشدید تورم میشود و اگر از طریق فروش در بازار آزاد انجام شود، منجر به افزایش واردات و بدتر شدن رکود خواهدشد. لذا در این شرایط، با توجه به ادبیات طرف عرضه در علم اقتصاد، توجه به بخش تولید و بهبود شرایط برای فعالیت بخش خصوصی و توانمندسازی بخش خصوصی اهمیت مییابد. قابل توجه است که تنها مسیری که برای اختصاص منابع نفتی به بخش خصوصی وجود دارد، صندوق توسعه ملی است. البته در استفاده از منابع صندوق توسعه ملی، به منظور مقابله با رکود و فشارهای تورمی، ضرورت دارد به نکات زیر توجه شود: 1- منابع صندوق توسعه ملی، در واقع به بخش خصوصی و نسلهای آینده تعلق دارد. لذا به طور کلی توجه به استقلال تصمیمگیری این نهاد، در مورد نحوه تخصیص منابع مهمترین نکته است.
2- حتی الامکان باید از تبدیل منابع صندوق توسعه ملی به ریال اجتناب شود و تسهیلات بهصورت پرداخت و بازپرداخت ارزی (مطابق بند «ط» اساسنامه صندوق) تخصیص یابد. تبدیل این منابع به ریال، علاوه بر آثار تورمی احتمالی، منابع صندوق را با ریسک کاهش ارزش مواجه میکند.
3- به منظور اثر بخشی بهتر منابع این صندوق، بهبود فضای کسب و کار، پیشبینی پذیر بودن آینده متغیرهای اقتصادی، ثبات سیاستهای دولتی و ایجاد انگیزه فعالیت و خوشبینی در فعالان بخش خصوصی ضرورتی انکار ناپذیر دارند. لذا در این مسیر، صندوق توسعه ملی و دولت باید به عنوان مکمل یکدیگر عمل کنند؛ به این مفهوم که دولت با بهبود شرایط اقتصادی انگیزه فعالیت بخش خصوصی را بیشتر کند و صندوق توسعه ملی نیز در تأمین منابع مالی برای طرحهای مولد و زاینده اقتصادی نقش خود را ایفا نماید. لازم به یادآوری است که صندوق توسعه ملی، نقش ثباتسازی درآمدهای دولت را بر عهده ندارد و در شرایط کاهش درآمدهای دولت و عدم عملکرد حساب ذخیره ارزی، مناسبترین راه جبران این کاهش، جلوگیری از بزرگ شدن دولت و گسترش پایههای مالیاتی است.
سفارت ایران دربیتالمقدس
علی اکبری در روزنامه كيهان نوشت:
اینکه سخنگوی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی برای بازگشایی سفارت این رژیم منحوس در تهران دست به دامن خدا و دعا کردن شود مسئله عجیبی نیست چرا که شیطان نیز زمانی که خود را عاجز میبیند دست به دامن خدا میشود. شیطان نیز بر قدرت لایزال الهی اعتقاد دارد. شیطان رجیم آن زمان که از سجده بر انسان روی برتابید و از درگاه الهی اخراج شد به خداوند متعال عرضه داشت: مرا تا روز موعود مهلت ده و سپس به عزت خداوند قسم خورد که انسانها را به غیر از عباد مخلصین گمراه خواهد کرد. (سوره ص آیات 79 تا 83) بنابراین دعای این مردک نیز از سر عجز و ناتوانی است و این واقعیت که رژیمی که ادعای ابرقدرتی داشت اکنون ناتوان و مفلوک است؛ اما آنچه قابل تامل است علت امیدواری به بازگشایی سفارت این رژیم در ایران است. به عبارت دیگر چه مسئله و علتی باعث شده که دشمن به بازگشت به ایران امیدوار شود. چه موضوع و یا کسانی زمینهساز این امیدواری در دشمن شدهاند.
نگاهی به رویکرد برخی افراد در داخل کشور در چند ماه اخیر و دشنام و ناسزاگویی به رفتار و عملکرد سیاست خارجی با رویکرد ایستادگی در برابر باجخواهی قدرتهای بیگانه نشان میدهد که ظاهرا برخی افراد و جریانات داخلی هرگونه مقاومت و حمایت از جبهه مقاومت و ایستادگی بر اصول را نوعی جنگافروزی و دشمنتراشی تلقی کرده و برای غلبه بر دشمنی دشمنان، نسخه تسلیم و سازش را تجویز میکنند. در ماههای اخیر در بحث سیاست خارجی نیز مواردی رخ داده که مطلوب نظام اسلامی نیست. سخن از رفتن مردی که هولوکاست را انکار میکرد و لزوم برقراری ارتباط با تمام کشورها بدون استثنا سخنان و اشاراتی است که از برخی افراد و بعضا دولتمردان شنیده شده است. در این نگرش اعتقاد بر این است دشمنی دشمنان این ملت به این واسطه است که ما دشمنتراشی کرده و برخلاف قواعد و نظام بینالملل! رفتار میکنیم و برای این که بتوانیم با دیگران (بخوانید زورگویان و مستکبران) به طور مسالمتآمیز زندگی کنیم باید این قواعد را به رسمیت بشناسیم.
منظور از نظام بینالملل نیز آن چیزی است که چند کشور معدود بر اساس زور و قدرتی که داشتند بر جهان تحمیل نمودهاند. به عبارت دیگر این نگرش و دیدگاه، به طور رسمی نسخه بردگی ملت ایران را تجویز مینماید. آخرین نمونهای که برای این تئوریزهسازان بردگی میتوان اشاره کرد سخنان تنی چند از به اصطلاح اساتید دانشگاه- که مخصوصا یکی از آنها در میان دانشگاهیان به کمسوادی شهرت دارد- در خصوص مذاکرات هستهای کشورمان است. همایشی که در آن سخنرانان با ردیف کردن برخی دلایل! از لزوم دست کشیدن از این دانش و فناوری سخن راندند و تندروتر و افراطیتر از دشمنان، به انکار توانایی و قدرت دانشمندان کشورمان در دستیابی به این دانش پرداختند.
موضوع دیگر که باعث امیدواری دشمن شده انجام اقداماتی در زنده کردن فتنه و فتنهگران در ایام اخیر است. روز دانشجوی امسال با حواشی مختلفی همراه بود. لغو سخنرانی عناصر موجه و انقلابی به بهانههای واهی و همزمان حضور برخی فتنهگران در دانشگاهها، ارسالکننده این پالس به دشمن بود. به واقع زمانی که سران این رژیم فاسد از فتنهگران و جنبش سبز به عنوان بزرگترین سرمایه خود در ایران یاد میکنند، هرگونه اقدامی که منجر به حضور فتنهگران در میدان گردد، باعث تقویت امید دشمن خواهد بود. البته این فتنهگران و حامیان آنها در مقابل قاطبه مردم و دانشجویانی که در نهم دیماه، بر جنازه فتنه 88 نماز میت خواندند، چونان کف روی آب هستند و محلی از اعراب ندارند لیکن «الغریق یتشبث بکل حشیش.» رژیم صهیونیستی به مانند غریقی است که در حال غرق شدن به هر شاخه خشکیده و خاشاکی چنگ میزند به امید آن که محملی برای نجات باشد.
دلیل امیدواری دشمن مشخص است اما باید به این ضربالمثل اشاره کرد که با دعای گربه کور باران نمیبارد. اکنون رژیم صهیونیستی با بدترین و فلاکتبارترین دوران خود مواجه است. رژیمی که داعیه نیل تا فرات را داشت اکنون در داخل سرزمینهای اشغالی نیز امنیت ندارد. غزه را از دست داده و علیرغم راهاندازی چند جنگ نظامی تنها شکست و خفت نصیب این رژیم شده و اکنون نه تنها غزه را فتح نکرده بلکه در کرانه باختری نیز اقدامات اخیر مقاومت و مردم فلسطین نشان میدهد که وضعیت برای این رژیم در شرایط قرمز قرار دارد.
مهاجرت معکوس صهیونیستها و اختلافات سیاسی بین سردمداران این رژیم باعث شده که برخی از حامیان این رژیم برای فروپاشی آن تاریخ مشخص کنند. رئیس پیشین دستگاه جاسوسی اسرائیل، مئیر داگان، در مصاحبه با روزنامه جروزالم پست، به سال 2012 گفته بود: «ما در لبه پرتگاه قرار داریم و نمیخواهم مبالغه کنم، اما ما با پیشبینیهای بدی مواجهایم که در آینده روی خواهد داد» هنری کیسینجر از مشهورترین نظریهپردازان سیاسی آمریکا که شدیدا از اسرائیل دفاع میکند، حدود دو سال پیش در مصاحبهای اظهار داشته بود: «تا ده سال آینده، [یعنی سال 2022]، اسرائیلی وجود نخواهد داشت.»
سخنگوی رژیم صهیونیستی که از لزوم آموزش فارسی برای دیپلماتهای این دولت غاصب سخن میگوید مناسب است گذری به صحیفه حضرت امام و بیانات مقام معظم رهبری بنماید. زمانی که با توطئه نظام سلطه، صدام عفلقی به ایران اسلامی حمله کرد، تصور بر این بود که با نابودی ایران اسلامی مسئله فلسطین به فراموشی سپرده خواهد شد و دیگر امامی نخواهد بود که روز قدس را جهانی کند اما در پایان جنگ، این ایران اسلامی بود که ققنوسوار از دل آتش بیرون آمد و ندای امام برخاست که «این جنگ، فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت.» اکنون و در دوره زعامت ولی فقیه زمان، امام خامنهای هنوز این صلا سر داده میشود که ما از هر حرکتی که در مقابله با رژیم صهیونیستی انجام شود حمایت میکنیم. «پائول هرشسون» این نکته را آویزه گوش خود کند که «اسرائیل روز به روز ناامنتر خواهد شد؛ چه توافق هستهای بشود، چه نشود؛ این را بدانید امنیت اسرائیل تامین نخواهد شد چه توافق هستهای بشود و چه نشود.» (امام خامنهای، 1393/9/6) بنابراین به جای این که برای بازگشایی سفارت این رژیم در ایران دست به دعا بردارد، برای زمانی که این رژیم توسط سربازان روحالله نابود میگردد، به دنبال مفری برای خود باشد. به عبارت دیگر این سفارت ایران است که در قدس، دومین قبلهگاه مسلمانان بازگشایی خواهد شد، آن هم در زمانی که این سرزمین به دست صاحبان واقعی آن بازگردانیده شده است. آن روز چندان دور نخواهد بود.
فرصت امتيازگيري از روسها
مهدي روزبهاني در روزنامه ابتكار نوشت:
روس ها بدهي هاي تاريخي زيادي به ايران دارند. شايد شيريني قرارداد هاي گلستان و ترکمنچاي براي همسايه شمالي فراموش شده باشد اما تلخي اين عهدنامه هاي تحميلي هنوز در کام تاريخ اين مرز و بوم تازگي دارد. طومار وعده هاي نظامي روس ها در ايران که معمولا محقق نشده و يا نيمه کاره رها شده به درازاي تاريخي از عهد صفوي تا حالاست و وعده سامانه موشکي اس 300 که هنوز به تهران نرسيده يکي از آن هاست. اين همسايه شمالي هرگاه موقعيت بينالمللي و داخلي کشورمان را متزلزل ارزيابي کرده از امتيازگيري غافل نشده است. به عنوان نمونه زماني که جدايي طلبان تبريز درصدد آشوب بودند روسها با وارد کردن قشون خود به خاک کشورمان چالش هايي بر سر راه حل اين موضوع فراهم آوردند. فهرست اين خلف وعده ها و امتيازگيري ها کم نيست و ذکر آنها هدف اين نوشتار نيست، بلکه غرض يادآوري اين است که حالا ورق برگشته و مناسبات سياسي شرايط جديدي را فراهم کرده است. هرچند هنوز ادبيات قدرتمند کاخ کرملين به قوه خود باقي است اما امروز ولاديمير ولاديميرويچ پوتين رئيس جمهور جنجالي اين کشور پهناور براي مقابله با انزواي خود در دکترين نظامي اين کشور به استفاده از تجهيزات اتمي متوسل شده است. پوتين با مانور روي تسليحات نظامي و تقويت مناسبات منطقه اي خود، تدارکات تدافعي و تهاجمي را که بعد از جنگ سرد از تب و تاب افتاده بود، دوباره احيا کرده و به اين ترتيب با سرعت از همکاري جهاني فاصله گرفته است و به سمت رويارويي و کشمکشي جهاني پيش ميرود و احتمالا از مشکلات کشورش در اين رويارويي آگاه است و درک کرده که اقتصاد روسيه وارد مرحله حساسي شده که دستور داده وزرا تعطيلات خود را لغو کنند و اوضاع را در کنترل داشته باشند.
از اين رو روسيه در تلاش است براي جبران فاصله اقتصادي و سياسي خود با غرب پيوندهاي منطقه اي خود را محکمتر کند. بنابراين مسلم است که نياز پوتين براي همکاري با تهران بيش از هر برهه ديگري افزايش پيدا کرده است و احتمالا به همين خاطر در آخرين کنفرانس سال ميلادي خود از برنامه ريزي براي سفر به تهران در آينده اي نزديک خبر داد. بر اين مبنا نيز لبخند او براي حل مشکل حقوقي درياي خزر قابل درک است.
البته اين اقدامات پوتين در قالب تئوري دوگين بهتر درک ميشود. آلکساندر گلييويچ دوگين، فيلسوفي روسي است که به عنوان پدر نظريه "نئو-يورو-ايشيانيسم" (اروپا-آسياي نو) شناخته ميشود و معتقد است که روسيه به لحاظ فرهنگي به شرق تعلق دارد و بايد در برابر غرب بايستد.دوگين ميگويد بايد در برابر جهان تک قطبي غربي- آمريکايي ايستاد. وي رهبر اين تقابل را روسيه ميداند و براي روسيه متحداني را تعريف ميکند. به همين دليل آلترناتيوي با عنوان "نئو-يورو-ايشيانيسم" را مطرح ميکند. "يورو ايشيا" روسيه است و متحدانش يعني ايران، ترکيه، چين، هند و برخي کشورهاي اروپاي شرقي مانند بلغارستان و صربستان. روسيه مد نظر دوگين روسيه بزرگ است. به عقيده کارشناسان تئوري هاي دوگين تا همين چند سال پيش دست نيافتني و بسيار راديکال توصيف ميشد اما در مدت اخير وقوع اتفاقاتي از جمله قضيه اوکراين دوباره زمينه طرح تئوري وي رافراهم آورده است.
اما بنابراين در کنار اين تدارک نظامي و سياسي روسيه براي فاصله گرفتن از غرب که نياز او به متحدان قدرتمند منطقه اي مانند ايران را بيشتر کرده، شرايط مساعدي براي تحرکات ديپلماتيک تهران بوجود آمده است. بايد در نظر گرفت که با روي کار آمدن دولت جديد و تلاش براي حل وفصل مناقشات بينالمللي از جمله پرونده هسته اي ديگر گزينه هاي ايران براي روابط خارجي محدود نيست. حالا جايگاه و نفوذ منطقه اي ايران به يک ثبات نسبي رسيده است تا حدي که کشورهاي جهاني براي حل مسائل منطقه، قبل از رفتن به رياض به تهران ميآيند. از جمله اينکه به تازگي منابع خبري گزارش داده اند که جان فرانسوا ژيرو مدير اداره خاورميانه و شمال آفريقاي وزارت امور خارجه فرانسه قرار است به زودي براي حل مسئله رياست جمهوري لبنان به تهران سفر کند و بعد از آن در نظر دارد که به عربستان برود. از سوي ديگر جهان و کشورهاي منطقه در جريان مبارزه با داعش به خوبي دريافتند که امکان ناديده گرفتن ايران در مبادلات منطقه اي وجود ندارد. جداي از اين تلاش غرب براي نزديک شدن به ايران و اميد آنها براي حل مناقشه هسته اي امکان تحرک ديپلماتيک ايران را گسترده تر کرده است. به اين ترتيب ميتوان گفت که در مقابل انزواي روسيه امروز تهران آلترناتيوهاي متنوعي در سياست خارجي خود دارد که اگر با درايت و سرعت روي آنها برنامه ريزي شود امکان استفاده از اين نياز روسيه به خوبي براي تهران فراهم ميشود. بايد دانست که احتمالا پوتين با هداياي متنوعي به تهران سفر ميکند. از اين رو بهتر است دستگاه سياست خارجه کشورمان که از زمان روي کار آمدن محمد جواد ظريف، موفقيت هاي مختلفي را کسب کرده است حساب ويژه براي پيشنهادات پوتين باز کند و البته که به کم هم قانع نشود چرا که بدهي هاي روس ها به ايران زياد است. از طرف ديگر لازم است که تمهيداتي در نظر گرفته شود تا سفر رئيس جمهور روسيه به تهران شبهه فاصله گرفتن ايران از روند جديدش در مناسبات سياسي با غرب را ايجاد نکند.