سیدحسین امامی: حماسه ۹ دی حرکت خودجوش و انقلابی از سوی ملت شریف ایران و مشت محکمی بر دهان استکبار و سران فتنه بود و به تعبیری اتمام حجت مردم با نفاق و شرک و تجدید پیمان دوباره با ولی فقیه زمان و رهبر جهان اسلام امام خامنه‌ای بود به‌گونه‌ای که می‌توان راز ماندگاری ۹ دی را در مردمی بودن و انقلابی بودن حماسه دانست.

نكته اصلي بروز فتنه، بي‌بصيرتي عده‌اي محدود و گمراهي برخي افراد بود كه خود را بازيچه دست ايادي استكبار كردند اما مردم هوشيار ايران اسلامي فتنه را خاموش كردند تا درس عبرتي براي عوامل داخلي و خارجي باشد. در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمين دكتر عبدالحسين خسروپناه، رئيس مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران به بررسي نقش حماسه 9دي در آينده انقلاب اسلامي پرداخته‌ايم.

  • حمــاسه9دي نشان داد كه مردم ايران نسبت به ارزش‌ها و مقدسات اسلامي خودشان حساس هستند و خطوط قرمزي وجود دارد كه اگر تهديد شود، وارد صحنه مي‌شوند. شما چه سنت تاريخي و وقايعي را در تاريخ اسلام سراغ داريد كه مردم اينگونه خودجوش وارد صحنه شده باشند؟

مردم ايران براساس آن بينش‌ها و اعتقادات و باورهاي توحيدي و همچنين اعتقادي كه به حيات پس از مرگ دارند نسبت به ارزش‌ها، حرمت خاصي قائل هستند لذا هر رفتار و ناهنجاري‌اي را تحمل نمي‌كنند. به همين‌خاطر تا فضا يا رفتار عده‌اي در جامعه به سمت ناهنجاري سوق پيدا كند بلافاصله مردم از خودشان واكنش نشان مي‌دهند و از ارزش‌ها دفاع مي‌كنند. اگر بخواهم به نمونه‌هايي در تاريخ ايران اسلامي اشاره كنم وقتي در زمان معاويه دستور داده شد كه ائمه جمعه در نمازجمعه اميرالمؤمنين علي(ع) را لعن كنند مردم سيستان مخالفت كردند و گفتند ما اين دستور را اطاعت نمي‌كنيم.

هر چه دولت مركزي فشار آورد زير بار نرفتند و در واقع نسبت به اميرالمؤمنين علي(ع) به‌عنوان يكي از مهم‌ترين صحابي پيامبر حرمت خاصي قائل بودند. يا وقتي خبر شهادت امام حسين(ع) را شنيدند نخستين حركت در سيستان اتفاق افتاد كه حاكم سيستان كه برادر عبيدالله بن زياد بود مجبور شد از سيستان فرار كند و در سيستان از طرف دولت مركزي حاكمي وجود نداشت. در زمان سلطان سليم اول، عثماني‌ها در جنگ چالدران حمله كردند و تبريز را گرفتند. تقريبا در اين درگيري شاه‌اسماعيل شكست خورد و حتي زنش را به اسارت بردند ولي سربازان سلطان سليم نتوانستند در تبريز بمانند و ناچار شدند از اين شهر خارج شوند.

مردم با وحدت و انسجام دولت مهاجم را از شهر خود بيرون انداختند. در دوره رژيم پهلوي، تمام تلاش دولت پهلوي اين بود كه با قدرت و ميداني كه به بهائيت داده بود مي‌خواست ارزش‌هاي شيعي و اسلامي را كمرنگ كند و مفاسد اخلاقي را در جامعه رواج و مراكز لهو و لعب را توسعه دهد. درست است كه پهلوي دوم، مثل پهلوي اول نيامد به‌صورت رسمي و علني با عزاداري و مراكز تعزيه‌خواني مخالفت كند ولي به‌گونه‌اي وارد بي‌بند و باري و توسعه آن شد كه عملا به‌گونه‌اي به فرهنگ شيعي و اسلامي با شيوه مكارانه‌اي آسيب مي‌زد.

مردم وقتي اين وضعيت را ديدند در مقابل رژيم ايستادند و از علما، مرجعيت و امام خميني(ره) پيروي كردند و وارد ميدان شدند و در مقابل رژيم ايستادند و در آخرين سال رژيم پهلوي در ايام محرم كه معمولا مرسوم بود مردهابرهنه مي‌شدند و در هيئت‌ها و دسته‌جات سينه مي‌زدند لباس سياه بر تن كردند و عزاداري كردند و شعارهاي انقلابي در برابر رژيم پهلوي ‌دادند. مورد ديگر همين داستان جنگ تحميلي هشت ساله است كه همه مردم شاهد بودند و ديدند كه چگونه در برابر دشمن بيگانه يعني رژيم بعث مردم ايستادند و زن و مرد و پير و جوان همه متحد شدند و به دولت اسلامي براي حفاظت از مملكت كمك كردند و اجازه ندادند كه يك وجب از خاك ايران به‌دست دشمن بيفتد.

هميشه در طول تاريخ اسلام و انقلاب اسلامي ايران، مردم در برابر رفتارهاي ناهنجار مقاومت كرده و اجازه نداده‌اندكه اين فرهنگ‌هاي غلط رواج پيدا كند خواه از سوي دولتمردان خواه از سوي بعضي از گروه ها. مردم براي ارزش‌ها و اعتقادات خودشان حرمت مي‌نهادند و مراقب حفظ آنها بودند؛ در واقع حركت مردم در 9دي يك نمونه از اين موارد بود كه عرض كردم.

مردم فارغ از اينكه به چه كسي در انتخابات رياست‌جمهوري 88 رأي داده بودند آمدند در خيابان و شعارهاي انقلابي دادند و از ولايت و انقلاب دفاع كردند، براي اينكه ديدند عده‌اي تصميمشان براندازي نظام است و مي‌خواهند دودستي اين كشور را به استعمارگران بدهند؛ مثل زمان مديريتي كه در دوره پهلوي اول و پهلوي دوم و حتي در اواخر قاجار وجود داشت. مردم زماني كه اين احساس را كردند و واقعيت فتنه را تشخيص دادند در مقابلش ايستادند و به‌صورت خودجوش در تجمع 9دي شركت كردند و از نظام و انقلاب و رهبري دفاع كردند.

  • 9دي نشان داد كه برخي از سياستمداراني كه قبلا جايگاهي در نظام و انقلاب داشتند اكنون از مردم دور هستند، يعني مردم را به‌گونه واقعي نشناختند و روي مردم حساب ديگري باز كردند. نظر شما در اين ارتباط چيست؟

2عامل باعث مي‌شود كه انسان‌هايي از توده مردم متدين فاصله بگيرند. گاهي اوقات مي‌بينيم عموم مردم بهتر از بعضي از خواص مي‌فهمند و خواص از توده متدين فاصله پيدا مي‌كنند. راز اين مسئله يكي از اين دو عامل است؛ عامل اول، عمل معصيت‌آميز مخصوصا لقمه‌هاي حرامي است كه گاهي اوقات در زندگي انسان وارد مي‌شود.

گاهي اوقات بعضي‌ها از نظر بينشي و انديشه‌اي مشكلي ندارند اما به لحاظ اينكه لقمه حرام را وارد زندگي مي‌كنند و به رانت‌خواري و استفاده از بعضي اموال نامشروع آلوده مي‌شوند انسان خودبه‌خود مسير كج و معوج را طي مي‌كند. مثلا عبيدالله‌بن عباس در جريان امامت امام حسن(ع) شخصيتي بود كه فرماندهي سپاه امام حسن(ع) را برعهده داشت. در زمان اميرالمؤمنين(ع) هم حاكم يمن بود و فردي دانشمند، عالم، مدير و نظامي بود و حتي با سپاه 12هزار نفري خودش به معاويه حمله كرده و معاويه را هم شكست داده بود ولي همين فرد با يك ميليون درهم فريب معاويه را ‌خورد و با جمعي از سپاهيانش به معاويه ملحق ‌شد. يك شبه كه چنين اتفاقي براي اين فرد رخ نمي‌دهد، به هر حال به رانت‌خواري عادت كرده بود و اين كارها باعث شده بود از ولايت فاصله پيدا كند و دست به دامن شخصي بشود كه در واقع به‌دنبال نابودي اسلام بود.

عامل دوم كه باعث مي‌شود انسان‌هايي به انحراف و اعوجاجي كشيده شوند و مسير صحيح و صراط مستقيم را طي نكنند تغيير انديشه‌هاست. به هر حال حقيقت و ماهيت انسان، شناخت و انديشه‌اي است كه از هستي و عالم و آدم و اطراف خودش پيدا مي‌كند. بعضي از كساني كه زماني در اين نظام مسئوليت داشتند و حتي قبل از انقلاب مبارزاتي داشتند و زندان رفته بودند ولي به مرور به‌خاطر نداشتن پايه‌هاي محكم معرفتي و اعتقادي در برابر انديشه‌هاي مدرن غرب مرعوب مي‌شوند و كم‌كم اعتقادات و باورهاي غربي‌ها و انديشه‌هاي مدرن را باور مي‌كنند.

وقتي اين باورها را پذيرفتند طبيعتا جايگزين آن باور ديني مي‌شود كه قبلا داشتند. اين جايگزيني باعث مي‌شود كه نوع رفتار و كنش‌هايشان هم تغيير پيدا كند يعني به جاي اينكه از نظام و انقلاب و خون شهدا دفاع كنند، از ولايت و رهبري دفاع كنند، از استعمارگران و آمريكا و صهيونيست‌ها دفاع مي‌كنند. همان‌هايي كه زماني عليه صهيونيسم حرف مي‌زدند و عليه استعمارگران انگليس و آمريكا صحبت مي‌كردند موضع‌شان 180درجه تغيير پيدا كرده چون انديشه‌شان تغيير پيدا كرده است، كنش و رفتارشان هم تغيير پيدا مي‌كند و حتي به بهانه‌اي مسئله تقلب در انتخابات را مطرح مي‌كنند.

به بهانه‌اي مي‌خواهند كل انتخابات باطل شود حتي حاضر نيستند يك‌بار صندوق‌ها را جلوي چشمان خودشان و نماينده‌هايشان بشمارند تا ببينند اصلا تقلبي صورت گرفته يا نگرفته. زير بار هيچ منطقي نمي‌روند و تمام شعارشان اين است كه بايد انتخابات باطل شود و از نو انتخابات جديدي توسط سازمان‌هاي بين‌المللي صورت گيرد؛ يعني جمهوري اسلامي ايران برود و مستعمره سازمان‌هاي بين‌المللي قرار بگيرد. كاملا مي‌دانند وقتي سازمان‌هاي بين‌المللي بيايند ديگر به اين سادگي از اين مملكت بيرون نمي‌روند و تلاش مي‌كنند نه‌تنها يك قوه مجريه‌ را تغيير دهند بلكه دولت و نظام و حتي قانون اساسي را تغيير دهند؛

دنبال اين امر خواهند بود. سران فتنه كاملا به اين امر توجه داشتند و خواستند از اين طريق انقلاب مخملي را كه بالاتر از انقلاب رنگين است ايجاد كنند چون در انقلاب‌هاي رنگين يك دولت عوض مي‌شود و دولت ديگري جايگزين مي‌شود اما در انقلاب‌هاي مخملي قانون اساسي را تغيير مي‌دهند. افرادي كه انديشه‌هايشان تغيير پيدا كرد و نگاه مدرنيته و ليبراليستي پيدا كردند، همان‌هايي كه زماني نگرش سوسياليستي داشتند حالا نگرشي ليبراليستي پيدا كردند و در مقابل نظام ايستادند.

بيانيه‌هايي كه دادند اين را نشان مي‌دهد و جالب‌تر از همه اينكه سلطنت‌طلب‌ها و منافقين و تمام گروه‌هاي ضد‌انقلاب از آنها حمايت مي‌كردند و آنها هيچ موضعي در اين قبال نمي‌گرفتند؛و مثلا نمي‌گفتند ما به حمايت اين افراد نيازي نداريم و ما با آنها مخالفيم بلكه كاملا يك جبهه متحد با ضد‌انقلاب و ضد‌استعمارگران درست كردند. مردم هم در 9دي عملا جواب دادند و در واقع در برابر اين انحراف فكري سران فتنه ايستادند و با شعارهايشان نشان دادند كه توده مردم، بسياري از نخبگان و... حافظ و حامي اين نظام هستند.

  • برخي از سياستمداران و مسئولان چه در كشور ما و چه در كشورهاي ديگر ممكن است تلقي‌شان اين باشد كه مردم عادي و توده چندان شعورمند نيستند و رفتارهاي عاقلانه ندارند اما 9دي نشان داد كه مردم ايران عاقلانه و هوشيار برخورد مي‌كنند. نگاه سياستمداران به مردم بعد از 9دي چقدر تغيير كرد؟

متأسفانه هميشه سياستمداران با آسيبي روبه‌رو هستند و در كل دنيا هم با اين آسيب گرفتارند. گاهي اوقات آنقدر درون حزب خودشان غوطه‌ور هستند كه تمام عالم و آدم و مردم و جامعه را در آينه حزب خود مي‌بينند و خيال مي‌كنند چون خودشان گرايشي دارند پس همه مردم اينگونه هستند، درحالي‌كه اينطور نيست. مردم خصوصا مردم ايران به هيچ وجه حزبي نيستند؛ يعني احزاب در جامعه به لحاظ جامعه‌شناختي موفق نبوده‌اند چون توده مردم در ايران حزبي نيستند.

مردم ما به‌شدت بينش سياسي دارند و از يك بينش و انديشه سياسي برخوردار هستند. شاهدش هم اين است كه مي‌بينيد كه حتي كودكان مقطع ابتدايي تحليل سياسي مي‌كنند و اظهارنظر مي‌كنند و رويدادهاي سياسي را پيگيري ‌كرده و بسياري از اظهارنظرهايشان دقيق و درست و قابل توجه است. اين نشان مي‌دهد كه توده مردم ما از كودكان تا جوانان اهل سياست بوده و سياستمدار هستند اما سياست‌باز نيستند.

احزاب ما بيشترشان سياست‌باز هستند و همه‌‌چيز را در آينه حزبي خودشان مي‌بينند و خيال مي‌كنند اگر مردم به كسي رأي دادند اين رأي به حزب است. نه خير! اينگونه نيست. ممكن است در دوره‌اي به زيد رأي دهند و در دوره ديگر به عمر. زيدي كه جزو حزب «الف» و عمري كه جزو عضو حزب «ب» است معنايش اين نيست كه مردم طرفدار حزب الف يا ب هستند مردم تنها تشخيص دادند كه زيد بهتر مي‌تواند خواسته‌هايشان را تأمين كند.

اگر مردم در انتخابات شركت مي‌كنند و رأي مي‌دهند به‌معناي اين نيست كه به حزب خاصي رأي دادند. به جرأت مي‌گويم مردم ما نه جزو حزب چپ و نه جزو حزب راست هستند. مردم ما مردمي هستند كه به اسلام و نظام و انقلاب و ميهن، تشيع و ولايت اعتقاد دارند، حال ممكن است در انتخابات به كانديداي حزب «الف» و گاهي هم به كانديداي حزب «ب» رأي دهند. به‌نظرم حضور مردم در انتخابات درس بزرگي به احزاب سياسي است كه حواسشان را جمع كنند؛ مردم عقد اخوتي با هيچ سياستمداري و هيچ حزب سياسي نبستند اگر ببينند صادقانه، خالصانه و مدبرانه دارند كشور را مديريت و حمايت مي‌كنند مردم حمايت و همراهي مي‌كنند ولي اگر ببينند مي‌خواهند سياست‌بازي كنند و با ارزش‌هاي مردم بازي كنند و مقدسات را آسيب بزنند مردم بلافاصله از آنها فاصله مي‌گيرند و در مقابلشان مي‌ايستند.