اصلاً گیریم که تعطیل هم شد، آن موقع تو میمانی و كلاس جبرانی و هجوم درسهای تدریس نشده...! از آن گذشته، اگر یک خورده درِ تالار اندیشه را باز کنی و فکر کنی، میبینی که اگر کل سال تحصیلی هم، مدرسه تعطیل باشد، بازهم سرفهها و سردردهایت ول کن ماجرا نیستند. پس بیا یک روز که به قصد علمآموزی، پایت را از خانه بیرون گذاشتی تا به مدرسه برسی، ببینیم چه چیزها یا چه کسانی دارند هوای شهر را آلوده می کنند.
اولین نفر، آقای همسایه است که دارد موتورش را روشن میكند. هر گازی که میدهد، کلی دود بدبو، به ریههای نازنین ما میفرستد. نفر بعدی آن جگرکی کنار خیابان است که دل بابا را حسابی آب انداخته. آن آقای سیگاری را بگو و کامیون جلویی هم که خفهمان کرد. خب! رسیدیم به مدرسه.پیاده میشویم و تق، در ماشین بابایمان را میبندیم. عمراً فکرش را نمیکنیم که همین اتوموبیل بابا هم که از تمیزی برق میزند هوای شهر را آلوده کند.
«صبا مظاهری»، دانشآموز کلاس هفتم، دراينباره میگوید: «پدرم هرروز مرا با ماشینش به مدرسه میرساند و موقع برگشت هم، مادرم میآید دنبالم. مادرم همیشه میگوید که اگر تو نبودی من با بیآرتی به سرکارم میرفتم، هرچند که له میشوم اما از ترافیک که بهتر است. حتماً ما هم داریم یک جورهایی هوا را کثیف میکنیم و خودمان حواسمان نیست.»
تو از کدام دستهای؟! از آن آدمهای نازنازي یا از آن آدمهایی که دوست دارند زود مستقل شوند. فرقی نمیکند. اما خیلی وقت است که چیزی اختراع شده به اسم«سرویس مدرسه» که بچهها را میبرد مدرسه و میآورد و هزينهاش را با پدر و مادرهایشان حساب میکند. خودت بگو اگر چند نفر با یک ماشین برویم مدرسه، هوا بیشتر آلوده میشود یا اینکه هر کدام با یک ماشین جداگانه برویم؟
«آیدین میرحسینی»، دانشآموز کلاس پنجم هم از سرویس مدرسه اینطوری ميگويد: «خیلی حال میدهد، 12،10 نفری سوار سرویس مدرسه میشویم و توی راه شعر میخوانیم و شیطنت میکنیم. خیلی وقتها هم رانندهی سرویس دعوایمان میکند، اما کلاً خیلی خوش میگذرد.»
احتمالاً شما یادتان نمیآید؛ یکزمانی موقع بازشدن مدرسهها، تلویزیون سرودی پخش میکرد که بچهها میخواندند: «باز آمد بوی ماه مدرسه... بوی بازیهای راه مدرسه» این برای آن دانشآموزهایی است که پیاده به مدرسه می روند؛ پاییز، خشخش، برگها را لگد میکنند، زمستان برف بازی توي راه مدرسه به آنها کیف میدهد و همیشه یک پلیس دم در مدرسه است که ماشینها را نگه میدارد تا شخص شخیص دانشآموز از خیابان رد شود. آدم حس مهمبودن میکند. هوا هم آلوده نمیشود.
حالا خودت میدانی، یا با ماشین پدر برو، یا با اتوبوس مدرسه یا با اتوبوسهای شهری، مترو یا پای پیاده، اما حواسمان باشد، هرچهقدر هم هوا را آلوده کنیم، یک ذره از مشقهایمان کم نمیشود. امتحانها هم سرجایش است ولی اگر کمتر هوا را کثیف کنیم، روزهای مدرسه رفتن، روزهای شادتری خواهد بود که توی نقاشی بچههای کوچکتر، آسمان همیشه آبیِ آبی است.