حالا ما ماندهايم و حسرت همه سالهايي كه او را داشتيم و قدرش را ندانستيم. حالا ما ماندهايم و ماتم همه سالهايي كه ديگر او در كنارمان نيست. او بود كه يادمان داد چطور بايد دعا كنيم تا مستجاب شود. او بود كه يادمان داد چطور بايد با خدايمان حرف بزنيم كه پاسخ بشنويم. او چشم و چراغمان شده بود كه راه را گم نكنيم و به بيراهه نرويم. بالاي منبر كه ميرفت، 6دانگ حواسمان را جمع ميكرديم كه نكند نكتهاي طلايي را از دست بدهيم. حاج آقا نسخه درست زندگيكردن را دستمان ميداد و ما هم ميرفتيم كه او نسخه زندگيمان را بپيچد. طبيب دل ما بود و دردمان را نگفته ميدانست. حالا كه نيست، ميتوان به توصيههايي كه از او باقي مانده دل بست؛ به توصيههايي كه هر يك ميتوانند يك كليد باشند براي زندگي قفل شده ما.
چطور دعا كنيم؟
وقتي ميخواهي از خدا تقاضا كني، نگاهي هم به سوابق گذشتهات بكن. اگر اشتباه كردهاي، اول معذرتخواهي كن و بگو: خدايا! مرا ببخش و بعد هم وقتي كه ميگويي بد كردهام، نيتات اين باشد كه ديگر خطايي مرتكب نشوي و بعد با صدق نيت، استغفار كن.
راهها مسدود نيست
وقتي در شدت گرفتاري قرار گرفتهاي، خيال ميكني كه همه راهها به سوي تو مسدود شده. درحاليكه به هيچوجه اينطور نيست. وقتي به بالا رو كني و سراغ آن موجودي كه محدود نيست و لايتناهي است بروي، خواهي ديد كه هيچ راهي براي او مسدود نيست.
مربيان،خودساخته باشند
كساني كه ميخواهند در جامعه و در هر محيطي بهعنوان مربي، آموزشدهنده و تربيتكننده باشند و ميخواهند غيررا تربيت كنند، بايد داراي شرايطي باشند. نخستين شرط و اساسيترين شرط نسبت به آنها اين است كه آنها بايد خودساخته شده باشند تا بتوانند ديگران را بسازند.
از خدا زيادهطلبي نكنيد
ما بحث «جميع حوائج دنيا و آخرت» را داريم؛ اما مسئله اين است كه اين حوائج مادي سقف دارد. انسان نبايد در امور دنيايي از خدا زيادهطلبي كند. چون اثر سوء دارد و بدترين اثر سوءاش، تعلق قلبي به دنياست. وقتي انسان ميخواهد از اين دنيا برود، دلبستگي به دنيا او را بيچاره ميكند.
غصه روزي را نخوريد
اگر خداوند متكفل روزي است و گفته روزي تو را كفالت ميكنم و آن را به تو ميرسانم؛ پس براي چه غصه ميخوري؟ آيا بچهاي كه پدرش متكفل امور او است، غصه روزي ميخورد؟ مـيگـــويد: پــدرم خرجيام را ميدهد، ديگر غصه معنا ندارد. اگر غصه بخورد، ديوانه است، تعارف ندارد.
حيا را تقويت كنيد
همه خوبيها از حيا سرچشمه ميگيرد.
درست مقابل آن وقاحت، بيشرمي پشتوانه تمام خلافكاريها و معاصي در جامعه است. از آن طرف در باب عمل به احكام شرعيه، پشتوانهاش حياست. اگر يك جامعهاي بخواهد اسلامي باشد بايد حيا را تقويت كرد، نه بيحيايي را.
تربيت انساني و الهي فرزند
اولين محيطي كه انسان در آنها ساخته ميشود و شاكله روحي او را تشكيل ميدهد، محيط خانوادگي است. رابطه بين پدر و مادر با فرزندان بر محور محبت شكل ميگيرد لذا غيرت كه از محبت نشأت ميگيرد، اقتضا ميكند كه پدر و مادر، فرزندان خودشان را در بُعد انساني و الهي تربيت كنند.
فرهنگمان فقير نيست
امام حسين(ع) وقتي ميفرمايد: مشكل امّت من سوءتدبير است؛ مربوط به اشخاص است، نه دين اسلام. ما در بين اديان الهي و فرهنگهاي بشري، فرهنگي غنيتر از اسلام نداريم. فقر فرهنگي، بهمعناي فرهنگ فقير نيست بلكه تو بيعرضهاي و چون شعورت نسبت به فرهنگ غني اسلام كم است، نميتواني بهرهگيري كني!
توصيه به جوانان جامعه
به جوانان توصيه ميكنم كه مواظب باشيد! ميخواهند شما را به لااباليگري بكشانند. ميخواهند روحيه تعبد را از شما بگيرند. اگر اين روحيه از دست برود، مسئله اسلام پيش ميآيد. مواظب باشيد و اين را حفظ كنيد! بهخصوص اين گوهر گرانبها را حفظ كنيد! نكند يك وقت دلهايتان را از حسين(ع) جدا كنند!
همهچيز رضايت خداست
عزت حقيقي عبارت از اين است كه شخص بخواهد از نظر دروني رضايت الهيه، رضا و خشنودي و خواست خدا را جلب كند. از نظر بيروني هم، اطاعت خدا را بكند و هر چه خدا گفته، انجام دهد. هر چه فرموده انجام نده، انجام ندهد. همه اينها، چه دروني و چه بيروني، براي جلب رضايت خداست.
در اجابت دعا عجله نكنيد
شخص در اجابت استعجال دارد و بعد كه به تأخير ميافتد مأيوس ميشود. مأيوس كه شد، دعا را كنار ميگذارد. اگر كسي دعا را ترك كند، خدا به او غضب ميكند و از او خشمگين ميشود. اگر در اجابت كمي تأخير شده، نبايد سرخورده بشوي و دعا را كنار بگذاري.
به خدا اطمينان داشته باشيد
داعي، آنچه را از خدا درخواست ميكند، بايد نسبت به آن توجه داشته باشد. به هر مقدار قلب او متوجه به خدا و اميد او به خدا بستگي داشته باشد، خدا دعاي او را رد نميكند. به تعبير من، نسبت به دريافت حاجتش حالت قطعيت داشته باشد كه به اجابت نزديك است.
مقابل مخلوق اصرار نكنيد
آنطور كه خدا در ابتدا براي بندهاش، مراجعه كردن به مخلوق را دوست ندارد و ميگويد بايد سراغ من بيايي، همانطور هم اصرار كردن در مقابل مخلوق را دوست ندارد؛ يعني اينكه سراغ مخلوقي بروي و بعد هم مرتب اصرار كني. اصل رفتن و پافشاري بعدش را بدش ميآيد.
براي منصب تلاش نكنيد
كسي كه ميبيند توان اين مسئوليت را ندارد كه در سطح اجتماع مسلمين يا هر محيط ديگر، زمينه تربيت انسانها را فراهم كند و دستورات الهي را انجام دهد، نبايد كار و مسئوليت را بپذيرد؛ چه رسد به اينكه براي رسيدن به آن منصب و پست، تلاش و رقابت كند!
ترك محرمات و انجام واجبات
گاهي به من مراجعه ميكنند و ميگويند چكار كنيم؟ ميگويم اين ادا و اطوار در آوردن يعني چه؟! اگر واقعا ميخواهي معصوم شوي، با ترك محرمات و اتيان واجبات ميشوي معصوم؛ مستحبات و مكروهات هم پيشكشت! اين را مقيد باشيد كه واجبات را انجام دهيد.
رعايت احكام ظاهري
همين آداب و احكام ظاهري است كه قواي حيواني نفس را مهار ميكند و به عقل كمك ميكند كه بر آنها مسلط شود. عمل به اين احكام شرعي، جلوي شهوت افسارگسيخته و غضب افسارگسيخته را ميگيرد. تازه اينجاست كه سر عقل ميآيي! تازه اينجاست كه ميتواني تفكر صحيح داشته باشي.
نگو نميتوانم خطا نكنم
وقتي بعضي از كساني كه دستشان آلوده به خطا شده است، به من مراجعه ميكند و ميگويد: چهكار كنم؟ نميتوانم خطا نكنم! من به آنها پاسخ ميدهم: دروغ نگو! نگو نميتوانم. بگو نميخواهم! تو خودت ميخواهي آن كار را انجام دهي؛ پس نگو نميتوانم، بگو نميخواهم!
راه استجابت دعاها
يكي از دستوراتي كه در شيوه دعا كردن وارد شده، اين است كه اگر انسان بخواهد دعايش مستجاب شود، اول خودش را از گناهان تطهير كند و بعد دعا كند. من اين نكته را غالبا تذكر ميدهم كه اول صلوات بفرستيد، بعد استغفار كنيد، بعد دوباره صلوات بفرستيد و بعد حاجتهاي خودتان را بخواهيد.
همسايهداري و سوءاستفادهنكردن از موقعيت
آقاي رجبيه، يكي از نزديكان آقا مجتبي تهراني در خاطرهاي درباره همسايهداري معظمله ميگويد: «همسايه كناري ايشان بنايي كرده بود. در حقيقت منزلش را خراب كرده بود و در همان زمان هم ديوار حياط خانه حاج آقا خراب شده بود. بعد اين همسايه كه آمده بود منزلش را بسازد، ديوارش را جلو كشيده و آورده بود در حياط حاجآقا گذاشته بود! يعني مقداري از ملك حاج آقا را تصرف كرده بود. من به حاج آقا گفتم كه حاج آقا شما ميتوانيد تلفني يا حضوري به آقاياني از رؤسا كه خدمت شما ميآيند، يك جمله بفرماييد كه اين آقا سوءاستفاده كرده و ديوارخانهاش را گذاشته در حياط شما. ايشان گفتند: من يك دفعه شرعا با اين بنده خدا صحبت كردم. به ايشان گفتم، ايشان هم كار خودش را كرده. هيچ كاري ديگر من با او ندارم. شرعا ً خودش ميداند با خداي خودش. حاج آقا مجتبي هيچوقت از موقعيت و ارتباطاتي كه داشتند سوءاستفاده نميكردند. من كه نديدم ذرهاي ايشان خواسته باشد از اين موقعيت استفادهاي بكنند، حتي نسبت به ديوار منزلشان كه اين بنده خدا زمينش را غصب كرده بود.»
ماجراي لوتي و شروع مسجدداري آقا مجتبي
محسن اسماعيلي، عضو شوراي نگهبان هم از شاگردان آقامجتبي تهراني بوده است. ايشان خاطرهاي را از شروع مسجدداري آقا مجتبي از زبان خود معظمله اينطور تعريف ميكنند: «حضرت آيتالله آقا مجتبي تهراني يكبار تعريف كردند: وقتي من از نجف برگشته بودم، خيلي به من اصرار ميكردند كه شما يكي از مساجد مهم تهران را بگيريد ولي من قبول نميكردم. من 15سال نذر و نياز و دعا كرده بودم كه خدايا من را گرفتار مسجدداري نكن. بگذار من همين درس و بحثم را بدهم و دنبال كار خودم باشم. يك روز به مسجد جامع بازار رفته بودم. وقتي داشتم بيرون ميآمدم، بهطور ناگهاني به يك آقاي لوتي برخوردم. او بدون مقدمه و بدون اينكه با ما ارتباطي داشته باشد جلوي من را گرفت و گفت: آشيخ حاضري يك كار براي خدا بكني؟ او اسم من را نميتوانست درست تلفظ كند و ميگفت مژدبا! گفتم: چه كاري؟ گفت: اين مسجد و خانه خدا آشغالداني شده است. زيرزمين مسجد، انباري شده براي مواددارها كه ميآيند موادهايشان را آنجا ميگذارند. اين را با همان حالت لوتي و مشتي خودش گفت كه اگر حاضري براي خدا كاري كني، بيا اينجا را احيا كن. يك لحظه ديدم اگر بخواهم براي خدا كاري كنم، جايش همين جاست كه همهچيز را كنار بگذارم و بيايم اين مسجد را احيا كنم. آن شب خيلي در فكر بودم كه آن عهد 15ساله و دعاهايي را كه خودم كردم كه خدايا من را گرفتار مسجدداري و اينها نكن، چه كار كنم؟ ديدم اين مسجدداري براي نفس نيست بلكه براي خداست. ولي خيلي خودشكستن ميخواهد كه من در اين خرابه بيايم، لذا قبول كردم. به پدر خانمام كه يكي از علما بودند، گفتم استخاره كنند ولي نگفتم براي چه، چون اگر ميفهميدند، عصباني ميشدند و ميگفتند اين همه مساجد مهم هست؛ آن وقت شما ميخواهيد برويد آنجا؟! ايشان استخاره كرد و خوب آمد. آن آقاي لوتي را صدا كردم و به او گفتم شما به هيچكس اعلام نكن. فقط يك قسمت را تميز كن. من ميخواهم بدون اعلام عمومي بيايم اينجا.
حاج آقا فرمودند آن موقع در زيرزمين اين مسجد، هر كس ديواري كشيده بود. من خودم روز سوم شعبان، روز تولد امامحسين(ع) را انتخاب كردم و به آنجا رفتم و آنجا را با اين آقا تميز كرديم و يك چيزي هم انداختيم و نماز خوانديم. اين شد مسجد و من به اين خاطر اين مسجد را همينطوري نگه داشتم.»
بهشت دنيا بهتر است يا بهشت آخرت؟
آقاي جلالي يكي از شاگردان آقامجتبي درخصوص توجه ايشان به اطرافيانشان اينطور تعريف ميكند: «آن قديمها من يك مؤسسه پرورش گل داشتم. جلسههاي حاج آقا را هر شب بهصورت مرتب نميآمدم و ماهي يكبار به جلسه ميرفتم. حاج آقا به من گفتند: آنجا چه كار ميكني؟ برايشان توضيح دادم. قرار شد ايشان به باغ ما بيايند. حاج آقا تشريف آوردند. صبح زود بلند شديم و در گلخانهها قدم ميزديم. حاج آقا جلوي گلخانه قدم زدند و به من گفتند: تو كه براي خودت در اين دنيا بهشت را فراهم كردي، پس در آن دنيا ميخواهي چه كار كني؟ 2 يا 3 بار اين حرف را به من زدند و بعد به من گفتند: اين بهشت خوب است يا آن بهشت؟ بعد گفتند: جمعش كن. عين عبارت ايشان است. مگر ميشود كه مؤسسهاي را جمع كرد؛ آن هم كشاورزي تزييني؟ بعد به من گفتند: شما بياييد جلسه و خانوادهات را هم بياور. من به تو قول ميدهم كه دستتان را بگيرم و تا آخر ببرم و شما را به صراط مستقيم برسانم. اين جلسه را شما رها نكن. حاج آقا اين را گفتند و رفتند به اتاق من و چند ركعت نماز خواندند و آمدند. نهار را با هم ميل كرديم و برگشتند. نميدانم كه نماز حاج آقا چه بود كه آن باغ كمكم دلم را زد و اين گلخانهها را جمع كردم.»
استاد اخلاق تهرانيها
مروري كوتاه بر زندگي آقا مجتبي تهراني
حاج آقا مجتبي تهراني سال ۱۳۱۶ در خانوادهاي مذهبي در تهران به دنيا آمد. پدرش مرحوم آيتالله ميرزا عبدالعلي تهراني بود؛ از شاگردان حاج شيخ عبدالكريم حائرييزدي. در خانوادههاي روحانيون، اينكه لباس روحانيت از نسلي به نسل ديگر به ارث برسد و فرزندان خانواده هم به سراغ علوم ديني و حوزوي بروند، هم مرسوم بود و هم براي آن خانواده افتخار. حاج آقا مجتبي تهراني هم طبق رسم خاندانش، از كودكي با جديت زياد به سراغ تحصيل در علوم ديني و حوزوي رفت و از اين قافله باز نماند. تجربه شاگردي استادان بزرگي ازجمله امامخميني(ره) تأثير زيادي در زندگي ايشان داشت. اقامه نماز در مسجد جامع بازار تهران را بر عهده داشت و مدت ۴۰ سال در تهران به تدريس علم اخلاق مشغول بود.
وقتي كودك بود و سن زيادي نداشت با راهنمايي و هدايت پدرش براي گذراندن دوره سطح به مشهد مهاجرت كرد و ۴ سالي را در سايه لطف امام رضا(ع) تحصيل كرد و محضر استادان بزرگي مثل اديب نيشابوري را درك كرد. آن روزها حوزه علميه قم، حوزهاي نوپا بود و بهتازگي اهالي علم دنياي تشيع را به سوي خود جذب ميكرد. پس از مشهد، به قم مهاجرت كرد و با جديت و پشتكار بسيار، دروس سطح را به پايان برد. مرحوم مجتبي تهراني علاوه بر فقه و اصول، چندين سال نيز نزد امامخميني(ره) از مشرب اخلاقي و عرفاني او سيراب شد. در سنين نوجواني، با پايان بردن دروس سطح به محضر علمي بزرگاني همچون امام خميني(ره)، مرحوم آيتاللهالعظمي بروجردي، آيتاللهالعظمي گلپايگاني و مرحوم علامه طباطبايي راه يافت.
بيماري و كسالت حاج آقاتهراني، درماه رمضان ۲ سال قبل كمكم روي خود را نشان داد. بيماري او تا ديماه ادامه پيدا كرد. سيزدهديماه بود و سوز زمستان تُك ميزد. اربعين حسيني نزديك بود. تب و بيماري امان نداد. حاج آقا تهراني، در سن ۷۷ سالگي رخت از دنيا بربست.