بهطور طبيعي اين دو شاخص باهم رابطه مشخصي دارند.بهعبارت ديگر با افزايش توليد ناخالص داخلي و رشد اقتصادي اين انتظار بهوجود ميآيد كه اشتغال ايجاد شود و بيكاري كاهش پيدا كند. نكته مهم در تعريف و تشريح اين رابطه اين است كه هيچ راهي براي ايجاد اشتغال و كاهش بيكاري وجود ندارد مگر اينكه سرمايهگذاري جديدي انجام شود تا فعاليتي اقتصادي شكل بگيرد يا سرمايهگذاري براي گسترش يك فعاليت اقتصادي صورت بگيرد.
در اين صورت وقتي فعاليت اقتصادي شكل بگيرد يا گسترش يابد، نياز است تا عامل كار بهعنوان يك نهاده مهم و اصلي در كنار سرمايه به اشتغال برسد. اين فرايند كه از سرمايهگذاري آغاز شده است باعث افزايش اشتغال و كاهش بيكاري ميشود. از طرف ديگر اين فرايند به رشد توليد ناخالص داخلي ميانجامد كه نشاندهنده شاخص رشد اقتصادي است. بايد تأكيد كنم كه هيچ راهي غيراز اين براي رفع مشكل بيكاري وجود ندارد. همانطور كه در سالهاي گذشته مشاهده شد، تمام طرحهايي كه تحت عناوين مختلف ازجمله طرح خود اشتغالي، طرح ضربتي اشتغال، طرح بنگاههاي زودبازده و ديگر طرحهاي مشابه آن به اجرا درآمد، ناموفق بودند و هيچ كدام نتوانستند تأثير مثبتي در وضعيت اشتغال كشور بگذارند.
در حال حاضر هنوز علائمي كه شفاف باشد و نشان دهد كه در بازار، تقاضا براي كار افزايش پيدا كرده است را شاهد نبودهايم اما در اين ميان بايد يك نكته را نيز درنظر گرفت. بسياري از طرحهايي كه به اجرا گذاشته ميشود و يا بهعبارتي ديگر سرمايهگذاريهايي كه صورت ميگيرد با يك فاصله زماني مشخص به نتيجه ميرسد و منجر به افزايش توليد ناخالص داخلي ميشود. در اين شرايط براي تأثير آن در اشتغالزايي و كاهش بيكاري بايد كمي صبر كرد. البته سرمايهگذاري و اجراي طرحهاي اقتصادي در مراحل مختلف با اشتغالزايي همراه است.
طرحها عموما در ابتدا در بخش ساختوساز و امور زيربناييِ مورد نياز براي احداث كارخانجات، اشتغال ايجاد ميكنند و در مراحل بعد باتوجه به نوع سرمايهگذاري براي كالاها و خدمات مختلف و همچنين تخصصهاي مورد نياز آن واحد اقتصادي، باقي عوامل كار مشغول خواهند شد بههمين دليل با آغاز سرمايهگذاريهاي اقتصادي ميتوان انتظار اشتغالزايي و كاهش بيكاري را داشت و در مراحل بعد نيز تكميل طرحها ميتواند نتيجه مطلوب را در زمينه توليد ناخالص داخلي و اشتغالزايي حاصل كند.