ايسنا نوشت: متن کامل این اطلاعیه به شرح زیر است:
«علی مطهری نماینده مجلس شورای اسلامی در تحلیل بیانات رئیس قوه قضائیه در جلسه اخیر شورای مسئولان قضایی، طی نامهای خطاب به آیتالله آملی لاریجانی مطالبی پیرامون حصر سران فتنه مطرح نموده که حاکی از عدم اطلاع وی نسبت به قوانین و مقررات و جایگاه شورای عالی امنیت ملی در نظام جمهوری اسلامی ایران است؛ لذا جهت تنویر افکار عمومی نکات ذیل را متذکر میشویم:
1- ایشان به ریاست قوه قضائیه نسبت داده است که گفتهاند آقای احمدینژاد دو بار درباره رفع حصر نامه نوشته است. پس از استعلام از ریاست محترم قوه قضائیه معلوم شد که این نسبت، کذب محض است. رئیس محترم قوه قضائیه در پاسخ گفتهاند: «بنده نه به ایشان و نه به هیچ کس دیگری چنین مطلبی را نگفتهام و اصولا هیچ اطلاعی از چنین نامهای ندارم و وجود آن را نیز بسیار بعید میدانم. نامهای که فیالجمله بدان واقفم، مربوط به اوایل جریان فتنه است و موضوع آن کلا مطلب دیگری است». اینگونه نسبتهای خلاف واقع، هم خلاف تقوا و التزام عملی به احکام نورانی اسلام است و هم مشمول عنوان مجرمانه نشر اکاذیب.
2- علی مطهری در اصل امضای مصوبه شورای امنیت ملی تشکیک نموده و در صدد القای این موضوع است که این مصوبه به امضای رئیس وقت شورای عالی امنیت ملی نرسیده است. از نماینده مجلس که خود قانونگذار است انتظار نمیرود چنین اکاذیبی را به روسای محترم قوا که از اعضای موثر شورای عالی امنیت ملی هستند، نسبت دهد و در مصوبات یکی از مراجع عالی کشور ایجاد تردید نماید؛ آن هم با حدسیات واهی. آیا استدلالی سخیفتر از این میتوان یافت که در مقابل کسی که خود در جلسه شورای عالی امنیت ملی حضور داشته و ناظر تصویب آن بوده و دیگر مسئولان عالی نظام هم حضور داشتهاند، به حدسیات وهمی خود تکیه کرده و در تصویب آن تشکیک نمایند. آیا جهل کسی در مقابل علم دیگری حجت است؟!
3 - مدعی، حصر سران فتنه را با اصول سی و دوم لغایت سی و هفتم قانون اساسی مغایر دانسته است. این در حالی است که اصول سی و دوم و سی و سوم قانون اساسی که به ممنوعیت دستگیری، بازداشت و تبعید افراد تصریح نموده، استثنای «مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند» (در اصل سی و دوم) و «مگر در مواردی که قانون مقرر میدارد» (در اصل سی و سوم) را در نظر گرفته است. اصول دیگر مورد استناد ایشان اصل سی و چهارم (حق افراد بر دادخواهی)، اصل سی و پنجم (حق معرفی وکیل در دادگاهها)، اصل سی و ششم (صدور حکم به مجازات از طریق دادگاه صالح) و اصل سی و هفتم (برائت) در اظهارات وی بدون وجه به کار رفته و ارتباطی با مصوبه شورای عالی امنیت ملی ندارد. این استنباط که منظور اصول بیست و دوم، سی و دوم و سی و سوم قانون اساسی از استثنای مندرج در آن، قانون عادی است، مغایر با منطوق قانون است؛ زیرا وجهی برای تقیید اطلاق «قانون» در اصول مذکور وجود ندارد. قانون اساسی به عنوان قانون مادر و دیگر قوانین به عنوان قانون عادی، هر دو داخل در اصطلاح «قانون» هستند. به علاوه در اصل 39 قانون اساسی به مجازات تصریح شده است بدون اینکه به قانون عادی ارجاع دهد و این نشان میدهد که اصلی از اصول قانون اساسی نیز میتواند تضییق، تقیید و استثناء بر اصول دیگر وارد آورد. مفاد اصل چهارم قانون اساسی که مقرر میدارد «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است» به روشنی دلالت دارد که واژه «قانون» که در صدر آن به کار رفته، شامل قانون اساسی نیز میشود. اصولا مقصود از واژه «قانون» در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، گاه به روشنی قانون عادی است مانند ذیل اصل شصت و چهارم و گاه مقصود قانون اساسی است مانند ذیل اصل ششم و گاه نیز مانند صدر اصل چهارم و اصول سیزدهم، بیستم و یکصد و شصت و ششم مطلق میباشد که هر دو قانون عادی و اساسی را در بر میگیرد. اصول مذکور در فوق نیز از این قبیل است و لذا ادعای مدعی در تضییق این مواد بلادلیل است.
4- این ادعا که عناوینی مانند «امنیت»، «مصالح ملی» و «مصلحت نظام»، مفاهیمی کشدار و قابل تاویل میباشند، موجب نمیگردد از استناد به آنها احتراز کنیم. بنابراین به ایشان باید گفت این عناوین در جای جای قوانین عادی که جنابعالی به عنوان تصویبکننده آن در مجلس حضور داشتهاید، به کار رفته است. آیا قوه قضائیه با استناد به ادعای شما میتواند از اجرای این قوانین خودداری کند؟ طبق اصل یکصد و دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یکی از اختیارات مجلس شورای اسلامی آن است که در موارد مخالفت شورای نگهبان با مصوبه مجلس، با در نظر گرفتن «مصلحت نظام» تصویب قانون را از مجمع تشخیص مصلحت نظام بخواهد. آیا در این موضع، شما به عنوان یک نماینده مجلس، از تشخیص «مصلحت نظام» به استناد کشدار بودن آن خودداری میکنید؟!
5- مدعی در مقام نقض بر رئیس قوه قضاییه گفته است «با تمسک به این مفاهیم (امنیت، مصالح ملی و مصلحت نظام) شورای عالی امنیت ملی میتواند افرادی را غیابا به حبسهای طولانیمدت و مانند آن محکوم کند ... هر متهمی را تحت عناوین مذکور بدون آنکه روند قضایی طی شود، به حبس و حتی اعدام محکوم کند و این امر یعنی به بازی گرفتن قوه قضائیه و قانون اساسی». اولا، در اظهارات آیتالله آملی لاریجانی چنین اختیاری برای شورای عالی امنیت ملی بیان نشده است، ثانیا، بیان این مطلب از زبان یک نماینده مجلس نشان میدهد که ایشان تفاوت حبس و حصر و اعمال مجازاتها را نمیداند و منطوق اصل یکصد و هفتاد و ششم قانون اساسی در اختیارات شورای عالی امنیت کشور را درک نمیکند، یا از آن تغافل مینماید و یا آنکه تمایل به حمایت بیقید و شرط از سران فتنه، ایشان را از توجه به موازین حقوقی باز داشته است زیرا وی با حذف برخی واژههای اصل یکصد و هفتاد و ششم، چنین وانمود کرده که شورای عالی امنیت کشور صرفا وظیفه «رصد امنیت داخلی و خارجی» را دارد، در حالی که در اصل یکصد و هفتاد و ششم آمده است: «بهرهگیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی» و از صراحت اصل مذکور میتوان نتیجه گرفت حصر سران فتنه در مقام رفع یکی از تهدیدهای علیه امنیت کشور بوده است. کما اینکه اینگونه تصمیم در شورای عالی امنیت ملی مسبوق به سابقه هم بوده است. بسیار جای تاسف است که نماینده مجلس که باید به ادبیات تقنینی احاطه داشته باشد، تفاوت حصر و محکومیت به حبس یا اعدام را نداند. شورای عالی امنیت ملی دادگاه نیست که کسی را محکوم به حبس یا اعدام کند.
6- مطهری در ضرورت محاکمه سران فتنه نوشته است «این طبیعی است که هر متهمی میخواهد حرفهایش را به گوش مردم برساند و این حق اوست». این عبارات نشان میدهد که وی از وظیفه ذاتی دادگاه و اصل علنی بودن محاکم تلقی اشتباه دارد؛ زیرا اولا، وظیفه دادگاه، دادرسی است، نه ایجاد تریبونی برای سخنرانی دیگران و رساندن حرفهای خود، ثانیا، اصل علنی بودن محاکم که نمودی از نظام دادرسی اتهامی است، با انتشار جلسات دادگاه در رسانهها متفاوت است. به همین جهت است که ماده 188 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1378 که به اصل علنی بودن محاکم اشاره نموده، در تبصره 1 ضمن تعریف علنی بودن، انتشار جریان دادرسی را با محدودیتهایی پیشبینی کرده است. توجه به این نکته لازم است که قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 در ماده 36 حتی انتشار حکم محکومیت قطعی محکومان را منوط به عدم تهدید برای «اخلال در نظم یا امنیت» نموده است؛ لذا دادن چنین فرصتی به متهمان در دادگاهها که در مرحله دفاع از اتهامات هستند، موجبات قانونی ندارد. ثالثا، اصل علنی بودن دادگاهها با سه استثناء مواجه است که یکی از این استثنائات، «مخل امنیت» بودن برگزاری علنی جلسات است. این استثناء در بند «ب» مادهی 352 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 تکرار شده است.
7- مطهری از عنوان «شورای عالی امنیت ملی» استنباط کرده است که حداکثر اختیار این مرجع، اتخاذ تصمیمات موقت در شرایط بحرانی است. اولا، تشخیص صلاحیت و اعتبار تصمیمات شورا، نظیر سایر نهادهای مشابه، با خود شورای عالی امنیت ملی است و تشکیک شما و یا هر شخص دیگری، چیزی از اعتبار تصمیمات شورا نمیکاهد. ثانیا، از بند 3 مذکور (بهرهگیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی)، ضرورت «بحرانی بودن وضعیت» جهت ورود شورای عالی امنیت ملی، استنباط نمیشود و لذا پس از تحقق مصوبه و طی مراحل قانونی آن، لازمالاجرا خواهد بود.
8- ادعای مدعی مبنی بر موقت بودن مصوبات شورای عالی امنیت ملی با اصل دوام مقررات و ضرورت تشخیص زمان اجرای مقرره توسط واضع آن مغایر است. همچنان که مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام و قوانین تصویبشده در مجلس شورای اسلامی صرفا با نسخ توسط همان مرجع فاقد اثر میشود (مگر آنکه در نفس مصوبه زمان معینی برای آن معین شده باشد)، در خصوص مصوبات شورای عالی امنیت ملی نیز تا زمانی که مصوبه توسط خود شورا ملغی نشود، به اعتبار خود باقی است. به راستی آیا مصوبات مجلس شورای اسلامی هم خود به خود لغو و بیاثر میشوند؟! به نظر میرسد مدعی از فرآیند اقدامات و مصوبات شورای عالی امنیت ملی بیاطلاع است که تصور میکند مصوبات شورا پس از مدتی، خود به خود و بدون مصوبه جدید لغو میگردد.»