شايد اگر ما از سيستم آماري و تحقيقي مطلوبتري برخوردار بوديم وخامت اوضاع ناشي از آلودگي هواي تهران برايمان بيشتر روشن ميشد. اوج اين آلودگيها هم در فصل سرد سال اتفاق ميافتد؛ در روزهايي كه باد بر فراز آسمان تهران جريان ندارد، بارندگي اندك است، هواي سرد اجازه جابهجايي هوا را به لايههاي بالايي نميدهد و البته روزهايي كه شهر پر از خودروهاي تكسرنشين است. كافي است اين روزها فقط براي چند دقيقه، شايد هم چند ثانيه حواستان را به شمردن خودروهاي تك سرنشين معطوف كنيد. شما هم حيرت خواهيد كرد. مگر ميشود يك شهر اين تعداد خودروي تكسرنشين داشته باشد؟ اين نوع رفتار از كجا سرچشمه گرفته است؟ پاي صحبت هر يك از اين رانندگان محترم كه بنشيني نخستين پاسخشان اين است: يك روز ماشين بيرون نياوريد تا به شما بگويم كنار خيابان چند ساعت منتظر تاكسي خواهيد ماند!
بيراه نميگويند. همه ما اين تجربه را داشتهايم. ساعتهاي طولاني در انتظار تاكسي و اتوبوس ايستادن آن هم پس از خستگي يك روز كار، طاقتفرساست. اما آيا بيرون آوردن هزاران خودروي تكسرنشين چاره كار خواهد بود؟ بگذاريد علاوه بر پاسخ معمول به اين سؤال كه هميشه توسعه حملونقل عمومي را چاره كار ميداند، يك دو، دو تا چهار تاي ساده انجام دهيم. روزهاي اوج آلودگي هواي تهران را در 3-2 هفته قبل به ياد آوريد. عجلههاي بيدليل مردم، ترافيك سنگين و گره كور خيابانهاي مركزي شهر، رانندگان و عابران عصبي و بيحوصله، سردردهاي ميگرني شديد، افزايش ميزان مرگومير در تهران بر اثر نارساييهاي قلبي-تنفسي، افزايش مشاجرات و نزاعهاي روزانه، افزايش سختگيريهاي پليس و هزار اتفاق ديگر كه بهطور مستقيم از آلودگي هوا نشأت ميگرفت، به دقايقي انتظار براي وسايل نقليه عمومي نميارزد؟ پاسخ را هم من ميدانم، هم شما راننده خودروي تكسرنشين اما اشتباه هر دوي ما اين است كه تصور ميكنيم گرفتاري و مرگ هميشه در خانه همسايه را خواهد زد.