همشهری آنلاین: فوت پادشاه عربستان سعودی، تحریم جدید علیه ایران، افزایش قاچاق کالا در کشور و ... موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های یکشنبه-۵ بهمن-جای گرفتند.

حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان با تيتر «از سراب به آب» نوشت:

۱- خدای مهربان و منّان بر درجات مرحوم علامه محمدتقی جعفری بیفزاید، ایشان با «برتراند راسل» فیلسوف بلندآوازه انگلیسی درباره برخی از مسائل فلسفی و عقاید اسلامی مکاتباتی داشت. «راسل» در الهیات اهل شک -SCEPTICISM - بود. مرحوم علامه در یکی از نامه‌های خود به ایشان نوشته بود؛ شما در الهیات مؤمن‌تر از ما هستید، زیرا ما به خدایی که شما توصیف می‌کنید کفر می‌ورزیم و جنابعالی در وجود او تردید دارید! (نقل به مضمون).
استاد در کلاس‌های جمعه شب خود برای دانشجویان - خیابان زیبا، کوچه حاج‌قاضی - بعد از شرح ماجرای یاد شده، این سروده را زمزمه می‌کردند؛

صورتگر نقاش چین
 رو صورت یارم ببین
یا صورتی برکش چنین
 یا ترک‌ کن صورتگری


می‌گفتند؛ زنان مصر، بی‌آنکه یوسف (ع) را دیده باشند، زبان به ملامت زلیخا گشوده بودند و می‌خواندند؛

گرش بینی و دست از ترنج ب‌شناسی
 روا بود که ملامت کنی زلیخا را



۲- انگاره‌سازی-IMAGE MAKING- یکی از کارآمد‌ترین شگرد‌ها در عملیات روانی است. اهمیت این شگرد و ضریب تأثیر آن به اندازه‌ای است که بسیاری از نظریه‌پردازان و اساتید جنگ نرم، این شگرد را موضوع اصلی عملیات روانی می‌دانند و به گفته «مارک دافیلد»؛ ترفندهای عملیات روانی هنگامی کارساز و مؤثر خواهد بود که خروجی آن، قبولاندن یک «انگاره» به فرد، جمعیت و یا جامعه حریف باشد.

و اما، انگاره، تصویرغیرواقعی از یک «واقعیت» است که مدیران جنگ نرم می‌کوشند آن را به جای «واقعیت» در ذهن حریف جای داده و به او بقبولانند.

۳- بعد از شروع جنگ تحمیلی، حضرت امام- رضوان‌الله تعالی علیه- در پیامی به پاپ رهبر مسیحیان کاتولیک از ایشان پرسیده بودند «اگر حضرت عیسی‌مسیح علیه‌السلام حضور داشتند، جانب ما را گرفته و از ما حمایت می‌کردند یا آمریکا»؟! این پیام از سوی پاپ بی‌جواب ماند و مرحوم سیدفخر‌الدین حجازی نماینده تهران که همراه چند نماینده دیگر برای تقدیم پیام امام نزد پاپ رفته بودند می‌گفت؛ پاپ بعد از شنیدن پیام فقط گفت؛ «OHE JESUS CHRIST- آه، یا عیسی‌ مسیح» و روزنامه‌های آلمان، انگلیس، فرانسه و ایتالیا از انعکاس پیام حضرت امام (ره) خودداری کردند

. آقای محمد کیارشی- سفیر وقت ایران در اتریش- بعد از نا‌امیدی از جلب موافقت نشریات آلمان و اتریش برای چاپ پیام یاد شده، به سراغ یک روزنامه محلی می‌رود و با پرداخت مبلغی قرار می‌شود پیام را به صورت «رپرتاژ آگهی» چاپ کنند ولی فردای آن روز مدیر روزنامه خبر می‌دهد که «اجازه ندادند»!
آن روزها- اواخر سال ۱۳۵۹- نگارنده و چند تن دیگر به دعوت اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا و برای شرکت در نشست سالانه اتحادیه به آلمان رفته بودیم. در یکی از خیابان‌های هامبورگ دو جوان مسیحی با پخش جزوه و توضیح برای رهگذران به تبلیغ مسیحیت مشغول بودند.

مهندس یوسف فروتن- سردار سپاه- که دانش‌آموخته آلمان و مسلط به زبان آلمانی بود با آن‌ها درباره انقلاب و جنگ تحمیلی و... به گفت‌وگو ایستاد. به ایشان گفتم؛ بپرس اگر حضرت مسیح (ع) حضور داشت، جانب ما را می‌گرفت و از ما حمایت می‌کرد یا آمریکا؟ و تصورم این بود که خواهند گفت؛ آمریکا، اما دو جوان یاد شده بعد از طرح این پرسش به گونه‌ای غیرمنتظره ساکت شدند و به فکر فرو رفتند. بعد از لحظاتی، صادقانه پاسخ دادند که «نمی‌دانیم، باید بیشتر فکر کنیم. مسیح، شما یا آمریکا؟! پاسخ آن آسان نیست»! برادرم، فروتن به آن‌ها یادآوری کرد این پرسش امام خمینی از پاپ است که رسانه‌های شما اجازه انعکاس آن را ندادند.

۴- از مولای مظلوم و شهیدمان، حضرت امیر‌المومنین علیه‌السلام است که «الناس اعداء ما جهلوا... شماری از آدم‌ها دشمن جهل خویش هستند»، یعنی با چیزی دشمنی می‌ورزند که برداشت و تصویر غلطی - انگاره - از آن دارند. این تصویر غلط و حتی متضاد با واقعیت را می‌توان در دوران خود آن حضرت آدرس داد. تا آنجا که وقتی در محراب مسجد کوفه، ضربت شمشیر بدکار‌ترین بدکاران بر فرق مبارکش نشست، کوفیان که از نزدیک با حضرتش آشنا بودند، به قول جرج جرداق، انسانیت را یتیم شده می‌دانستند و کسانی در شام آن روز، انگشت حیرت به دندان می‌گزیدند که «مگر علی (ع) نماز هم می‌خواند که در محراب شهید شده باشد»؟!

۵- «جیمز مگوی» روزنامه‌نگار معروف آمریکایی دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ میلادی به همکاران رسانه‌ای خود انتقاد می‌کرد که چرا به جای انعکاس واقعیات جنگ ویتنام و جنایاتی که آمریکا در آن منطقه مرتکب می‌شود، مردم ویتنام را خسته و سرخورده و حامی آمریکا معرفی می‌کنند و آرزوهای بر باد رفته ژنرال‌های آمریکایی را به خبر تبدیل می‌کنند. در‌‌ همان روز‌ها، هربرت مارکوزه از اصحاب مکتب فرانکفورت به جیمز مگوی دلداری می‌داد که جاده خبری آمریکا برای همیشه یکطرفه نمی‌ماند و با بیداری مردم به جاده دوطرفه تبدیل می‌شود.

مارکوزه درست حدس زده بود ولی بر این تصور بود که آنچه از طرف مقابل وارد اینجاده می‌شود آموزه‌های مارکسیسم است! غافل از آنکه در پی انقلاب‌اسلامی، مارکسیسم فرو می‌پاشد و قطب قدرتمند اسلام بعد از فرستادن مارکسیسم به تاریخ، در مقابل امپریالیسم جهانی تمام قد به مقابله برمی‌خیزد و امروز،‌‌ همان روز است.
۶- گفتنی است در پی دوطرفه شدن نسبی- و نه کامل- جاده اطلاع‌رسانی و تقریبا طی دو دهه اخیر، واژه اطلاع‌رسانی به روش اسرائیل - ISRAELITE MEDIA METHOD- به فرهنگ رسانه‌ای دنیا وارد شده است. این واژه درباره رسانه‌هایی به کار گرفته می‌شود که حیثیت رسانه‌ای خود را فروخته و برای آن ارزشی قائل نیستند و مانند رژیم صهیونیستی، با وجود آنکه می‌دانند مخاطبان از دروغ بودن اخبار و گزارش‌های آن‌ها باخبرند، دست به دروغ‌پراکنی می‌زنند. ورود این واژه به فرهنگ رسانه‌، سایه روشنی از هوشیاری افکارعمومی در مقابل انگاره‌سازی‌های رسانه‌ای را نوید می‌دهد و اینکه جاده اطلاع‌رسانی به تدریج از حالت یکطرفه به دوطرفه تبدیل شده است و یا در حال تبدیل شدن است.

۷- باطل‌السحر «انگاره» و موثر‌ترین راه مقابله با این شگرد، دعوت از مخاطبان برای مراجعه مستقیم و بی‌واسطه به «واقعیت» است. چرا که در این حالت، مخاطب می‌تواند «واقعیت» را آنگونه که واقعا هست ببیند و به ارزیابی بنشیند و نه آنگونه که در هاله‌ای از توهمات و دروغ‌پردازی‌ها ارائه شده است. در این‌باره گفتنی است که برای عبور از لایه‌های انگاره و راهبری مخاطب از انگاره به واقعیت - بخوانید از سراب که شبیه آب است به آب که واقعا آب است- دو راه‌کار شناخته و تعریف شده، پیش‌روی است.
اول: ارائه تصویر واقعی و روشنی از «واقعیت» به گونه‌ای که مخاطب با مشاهده و ارزیابی آن و مقایسه این تصویر واقعی با «انگاره»، از توهم خارج شود. بیشترین کاربرد این روش در مجامع «آکادمیک» است، چرا که این روش به تحقیق و کاوش و بررسی‌های معمولا درازمدت نیاز دارد و از حوصله افراد عادی بیرون است، مخصوصا اگر انگاره در حجم انبوهی از تبلیغات رسانه‌ای پوشیده باشد.

دوم: که ضریب تأثیر آن بسیار بالا و از موثر‌ترین روش‌هاست، دعوت از مخاطب برای مراجعه مستقیم به «واقعیت» است. این روش اگرچه کارآمد‌ترین و مؤثر‌ترین روش است ولی «دعوت از مخاطب» به تنهایی کارآمدی چندانی ندارد و اولین پرسشی که در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد و پاسخ می‌طلبد آنکه؛ چه ضرورت و نیازی به این مراجعه دارد؟! و مراجعه مستقیم به واقعیت، کدام نیاز مبرم او را برآورده می‌کند؟ کدام زیانی را از او دور می‌سازد و کدام سودی را به او می‌رساند؟!

پاره دیگر این روش که تکمیل‌کننده آن است و نیاز برای مراجعه مستقیم به واقعیت را در مخاطب نه فقط زنده می‌سازد بلکه او را برای کشف واقعیت به شدت تشنه می‌کند، طرح پرسش‌هایی است که پاسخ آن‌ها با حیات مخاطبان و سود و زیان غیرقابل چشم‌پوشی آنان گره خورده است. و این دقیقا‌‌ همان روش حکیمانه‌ای است که با نگاهی دلسوزانه و پدرانه در نامه اخیر رهبر معظم انقلاب خطاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی به کار گرفته شده است. بخوانید:

۸- حضرت آقا که در جایگاه یک رهبر الهی و با بینش و منش برگرفته از پیمان پیامبران نمی‌توانند شاهد گمراهی و فریب‌خوردگی خیل عظیم و پرشمار جوانان در اروپا و آمریکا باشند و آنان را در هجوم بی‌امان صاحبان زر و زور و تزویر تنها بگذارند، در نامه اخیر خویش خطاب به جوانان اروپا و آمریکا، آنان را از اسارت طاغوت‌های مدرن زمان به رهایی و آزادگی فرا می‌خوانند و برای درک واقعیت و تشخیص سره از ناسره و آب از سراب، از آن‌ها می‌خواهند که به‌دور از توهم‌پراکنی‌ها و انگاره‌سازی‌های حاکمان غارتگر و خونریز، درباره اسلام و انقلاب اسلامی، مستقیم و بی‌پرده به این واقعیت مراجعه کنند. اما چرا این مراجعه ضروری و حیاتی است؟

رهبر معظم انقلاب این ضرورت را با طرح پرسش‌هایی نشان می‌دهند که کمتر‌کسی- اگر نگوییم هیچکس- خود را از یافتن پاسخ برای آن بی‌نیاز می‌داند. چرا که سخن از این سلیقه و آن سلیقه یا انتخاب این رنگ و آن رنگ در میان نیست، پای چگونه زیستن و به سوی آب یا سراب رفتن در میان است... هیچ پرسیده‌اید که چرا سیاستمداران شما چهره ترسناکی از اسلام نشان می‌دهند؟ چرا‌‌ همان کسانی با اسلام در ستیز و مقابله هستند که هویت واقعی آنان با برده‌داری، خونریزی و جنگ‌افروزی، ستم به رنگین‌پوستان، برپایی جنگ‌های بزرگ، تفرقه‌افکنی حتی میان مسیحیان کاتولیک و پروتستان، انباشت ثروت‌های انبوه به بهای فقر و تهی‌دستی - حتی - ملت‌های خود و... آمیخته است؟! هیچ پرسیده‌اید چه معانی و ارزش‌هایی در اسلام هست که مزاحم این طیف از زورگویان غارتگر است؟! و...

  • عربستان‌سعودی در غیاب عبدالله

عباس ملکی، معاون پیشین وزارت خارجه، استاد سیاستگذاری انرژی، دانشگاه صنعتی‌شریف در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:

عربستان‌سعودی کشوری است که حتی اگر نفت هم در آن پیدا نمی‌شد، به‌دلایل مذهبی و ژئوپلیتیک برای جهان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. محل اولین مکان مقدس تمامی مسلمانان یعنی مسجدالحرام و مزار پیامبر اسلام (ص) در مدینه‌النبی، برای هر مسلمانی جاذبه و بلکه وظیفه زیارت از این دو مکان روحانی را الزامی می‌کند. گو اینکه در بخش‌های دیگر عربستان، نشانه‌های تمدن‌های ماقبل اسلام و آثار به‌جامانده از قرن اول هجری تا به امروز به‌وفور پراکنده است.

عربستان بزرگ‌ترین کشور غرب آسیاست و دسترسی به آبراه‌های استراتژیک جهان همچون خلیج‌فارس، دریای سرخ و خلیج عقبه را داشته و بخش بزرگی از منابع نفت‌خام و گاز طبیعی متعارف جهان در این کشور واقع است. ذخایری که بیش از صدسال می‌تواند همچنان با تولید نفت روزانه ١٠میلیون بشکه به این کشور منابع ارزی و خدمات ارایه کند.

این کشور از فقدان یک حکومت برخاسته از نظر و رای مردم رنج برده و پاسخگویی به جامعه در آن، جایی ندارد. سیاست خارجی این کشور از ابتدای استقلال و حکومت پدر عبدالله یعنی ملک‌عبدالعزیز با بلوک غرب شروع شد و طی این دوره طولانی از این نظر این کشور ثبات سیاستگذاری داشته است. همه سلاطین سعودی به‌نوعی از متحدان انگلستان و ایالات‌متحده‌آمریکا در این منطقه بوده‌اند. آمریکا نیز در مقابل از تسلط خانواده کوچکی بر کشوری بزرگ حمایت کرده است. دخالت آمریکا دربرابر پیشروی‌های نیروهای صدام‌حسین در جنگ خلیج‌فارس در سال ١٩٩٠، یکی از این حمایت‌هاست.

سیاست منطقه‌ای عبدالله تا اندازه‌ای متعادل بود؛ او از یک‌طرف مایل به همکاری با ایران به‌عنوان نیرویی تعیین‌کننده در خلیج‌فارس بود و از طرف دیگر بر حمایت از نیروهای آمریکایی در خلیج‌فارس تاکید داشت. فصل نوین روابط ایران و عربستان با نام عبدالله‌بن‌عبدالعزیز و اکبر هاشمی‌رفسنجانی گره خورده است. ملاقات رییس‌جمهور وقت ایران، آقای هاشمی‌رفسنجانی، در فروردین١٣٧۶ (مارس١٩٩٧) با امیرعبدالله، ولیعهد عربستان‌سعودی در حاشیه اجلاس کنفرانس اسلامی در اسلام‌آباد پاکستان؛ فصل جدیدی در روابط دو کشور بزرگ منطقه یعنی ایران و عربستان و برداشته‌شدن موانع ایجادی عربستان بر سر راه تشکیل اجلاس سران کنفرانس اسلامی در تهران در سال ١٣٧۶ بود. روی‌کار‌آمدن دولت آقای خاتمی و سیاست‌های اعلامی او در صحنه روابط خارجی، بستر لازم برای ارتقای روابط ایران و سعودی را فراهم کرد.

در سفر به تهران امیرعبدالله با وزیر دفاع وقت، دریادار شمخانی، ملاقات کرده و از وفاداری عمیق مسوولان ایرانی به جمهوری‌اسلامی درعین تنوع نژادی و زبانی ایرانیان بهت زده شد. سفر آقای هاشمی به عربستان‌سعودی و سپس سفر آقای خاتمی در اردیبهشت١٣٧٨ (١٩٩٩) و تلاش‌های مداوم دو کشور، روابط ایران و عربستان را گسترده، گرم و به سطوح درازمدت و امنیتی ارتقا داد. عبدالله برای نشان‌دادن حسن ظن خود به تهران، عالیترین نشان رسمی عربستان را به سفیر جمهوری‌اسلامی‌ایران در ریاض، علی‌اصغر خاجی، اهدا کرد.

تاثیر روابط تهران و ریاض بر مساله سه جزیره ایرانی خلیج‌فارس و مسکوت‌ماندن ادعاهای امارات بر اثر شوک ناشی از این روابط در چند ماه اول١٣٧۶، تا آن حد برای امارات نگران‌کننده بود که در جلسات شورای همکاری و در مصاحبه‌ها، مقامات امارات به‌شدت به نحوه عمل عربستان اعتراض کردند. عربستان دربرابر به ادعاهای امارات پاسخ گفت و امیرعبدالله، ولیعهد سعودی و امیر سلطان، وزیر دفاع نیز بر ادامه روابط گرم با ایران تاکید کردند. در یک رویارویی آشکار، وزیر دفاع عربستان در پاسخ به راشد عبدالله، وزیر خارجه امارات، گفت «جاهل در هر صورت دشمن خویشتن است.» پس از سقوط صدام‌حسین در عراق در١٣٨٢ و ظهور جریان‌های مختلف در چارچوب قدرت در بغداد، عربستان از گرایش برخی از گروه‌های عراقی به تهران بیمناک شد.

این نگرانی با حمایت عربستان از گروهای افراطی سنی و جلوگیری از بازگشت عراق به مجموعه جامعه عرب خود را نمایان کرد. در مساله بحرین و سوریه نیز مجددا ایران و عربستان در دو جایگاه متمایز قرار گرفتند. حمایت عربستان از گروه‌های مخالف حکومت سوریه و کمک‌های مالی و سیاسی به آن‌ها گرچه در ابتدا نشان از سقوط قریب‌الوقوع بشار اسد می‌داد، اما با گذشت زمان مشخص شد با حمایت از چندگروه جنگجو و تخریب شهر‌ها و روستا‌ها نمی‌توان یک رژیم را تغییر داد. خصوصا که سعودی، قطر، ترکیه و مصر بعد‌ها به این نتیجه رسیدند که مار در آستین خود می‌پرورانند و گروه‌هایی مانند جبهه‌النصره و داعش تفنگ‌های خود ر ا بر روی حاکمان سنتی عرب نشانه گرفته‌اند.

با شروع به‌کار دولت جدید در ایران، ملک‌عبدالله بلافاصله پیام تهنیت خود را به تهران ارسال کرد. برادرخواندن کشور عربستان توسط رییس‌جمهور روحانی و نشانه‌های ضعیفی از بهترشدن روابط، این امید را در منطقه به وجود آورد که با توجه به راهبرد جدید آمریکا مبنی‌بر انتقال تمرکز و توجه خویش به سمت آسیای‌شرقی، منطقه خلیج‌فارس عاری از وجود سربازان خارجی، با امنیتی دسته‌جمعی به ثبات برسد. این‌بار پایین‌آمدن قیمت نفت مجددا در روابط ایران و عربستان تولید اشکال کرد. گرچه مشخص است عربستان تولید نفت خام خود را در ماه‌های آخر٢٠١۴ بالا برد، اما به گمان من نیروی محرکه چنین تصمیمی تنها فشارآوردن به تهران نبود. عربستان سعودی مانند هر تولید‌کننده دیگر انرژی به حفظ سهم خود در بازار نفت که با آمدن نفت و گاز ناشی از سنگ‌های رسوبی (شیل) تهدید شده بود، می‌اندیشد.

در یمن نیز انتقال قدرت از نیروهای سیاسی سنی طرفدار ریاض به بخش‌هایی از جامعه که تاکنون همواره از حقوق اجتماعی محروم بوده‌اند، انجام پذیرفته است. اکنون درپی استعفای رییس‌جمهور و کابینه، حوثی‌ها می‌توانند دردسری جدید برای حاکمان سنتی جزیره‌العرب باشند. اصلاحات سیاسی در عربستان یک نیاز فوری است. بخشی از مردم این کشور شیعیانی هستند که در بخش شرقی عربستان زندگی می‌کنند. آنان نیازمند آزادی‌های بیشتر و مشارکت در قدرت هستند. کسری بودجه در این کشور در٢٠١۵ با توجه به قیمت‌های پایین نفت پیش‌بینی می‌شود و بدین‌ترتیب رسیدن رشد اقتصادی کشور که در دوره عبدالله همواره مثبت و همراه با توسعه اقتصادی اجتماعی بود، به رشدی کمتر حدس‌زدنی است.

عبدالله مردی خوش‌سیما، خوش‌سخن و محترم بود. او به‌شدت به ایرانیان احترام می‌گذاشت. نمی‌دانم با قدرت‌گرفتن تدریجی سعودی‌هایی که به‌جای تعادل منطقه‌ای، بیشتر به منافع غرب در این منطقه فکر می‌کنند، وضعیت روابط ما چه خواهد شد. نوه‌های عبدالعزیز همچون ترکی‌الفیصل و شاهزاده بندربن‌سلطان از اساس به همکاری با ایران بدبین هستند.

  • دیپلماسی در مسیر عقلانیت

روزنامه ایران در ستون سرمقاله خود با قلم دکتر حسین واله، سفیر سابق ایران در الجزایر نوشت:

رویارویی کاخ سفید و کنگره امریکا بر سر تحریم جدید علیه ایران نوک کوه یخی‌ است که پرده از حقایقی مهم بر می‌دارد. نخست نشان می‌دهد وقتی وزن و موقعیت ایران بدرستی در معادلات سیاست جهانی ورود کند، گستره‌ای از تأثیرات عینی برجای می‌گذارد که از خاورمیانه و خلیج فارس گرفته تا اروپا و سیاست داخلی ایالات متحده امریکا را تکان می‌دهد. دوم، پیشرفت در حل و فصل مناقشه اتمی افق‌هایی تازه در آرایش قوا را می‌گشاید و طبعاً منافع نیروهای پرنفوذی را در مخاطره قرار می‌دهد تا بدان اندازه که حاضر یا ناگزیر می‌شوند شرم وحیا و آداب را نیز زیر پا گذاشته به آب و آتش بزنند تا این فرایند را متوقف سازند.

سوم، در نظم جهانی دوران پسا جنگ سرد، یک قطب ‌بندی بین‌المللی اصلی - اگر نه مهم‌ترین - حول راهبرد یک‌جانبه‌گرایی و اتکا به قدرت نظامی یا چند جانبه‌گرایی و اتکا به همکاری بین‌المللی در حل و فصل مسائل شکل گرفته و اینک این تضاد به یکی از نقاط اوج فعالیت خود نزدیک می‌شود. چهارم، جبهه باز‌ها آنقدر‌ها هم که از دور به نظر می‌‌رسد، آسیب ناپذیر نیست؛ شکست‌های این جبهه در گذشته افکار عمومی جهانی را نسبت به این دکترین بدبین‌تر کرده و از اینجا، چشم‌انداز آینده امیدوارکننده‌تر است. پنجم، دموکراسی‌های مستقر غربی به تغییر سیاست و الگوی رفتاری خود نسبت به قدرت‌های میانی نیازمند ترند تا این قدرت‌ها به آن تغییر؛ مواردی از شکست سیاست خارجی کلیشه‌ای چه آنجا که اعلام می‌شود - مانند مورد کوبا - و چه آنجا که اعلام نمی‌شود - مانند موارد سوریه، لیبی، یمن و ایران - گواه بر این نیازمندی راهبردی هستند.

ششم، دایناسورهای عالم سیاست که هنوز قادر به انطباق با اقتضائات تحولات اخیر نشده‌اند (یا خود را ناتوان از انطباق می‌یابند) در تلاش برای حفظ وضع موجود، از هیچ شیطنت، پررویی و شرارتی ابا ندارند؛ بی‌دعوت به میهمانی می‌روند، بر خلاف آداب می‌ه‌مان دعوت می‌کنند، راست و دروغ و آسمان و ریسمان را به هم می‌بافند و وقتی دستشان برسد هر جنایتی می‌کنند حتی به قیمت اینکه - بلکه شاید به این قصد که- با افروختن آتش جنگی تمام‌عیار صحنه را به کلی دگرگون سازند.


اما ستاره باز‌ها همچنان رو به افول است. زمانی که نتانیاهو دعوت جمهوریخواهان را برای سفر به واشنگتن به منظور تقویت موضع آنان در برابر کاخ سفید رد می‌کند، با این رفتار، ضعف جناح باز‌ها را برملا می‌سازد. کیست که نداند موکول ساختن سفر به زمانی غیر از وقتی که میزبان تعیین کرده، در عرف دیپلماتیک، یعنی رد دعوت و کیست که نداند نتانیاهو بیش از همه به تخریب مذاکرات اتمی نیازمند و با اکثریت کنگره همساز است، لذا این رد با وجود میل او صورت می‌گیرد. تحمیل خود در پاریس نیز بیش از هر چیز نیاز حاد به یک نفس‌کش را عیان می‌سازد که فشار را از روی او تا حدی بردارد.

موعظه نخست‌وزیر بریتانیا برای سناتورهای جمهوریخواه و چند روز پس از آن، انضمام وزیران خارجه اروپایی به او در مخالفت با طرح جمهوریخواهان کنگره، نشان می‌دهد رهبران اروپایی نه فقط در جبهه مخالف صف بسته‌اند بلکه ضعف‌ها در جبهه حریف را قدری حس می‌کنند. نه تنها در پرونده اتمی مخالفت بوش پسر با تفاهم ایران و اروپا برای آنان - و برای ایران هم- قریب یک دهه گرفتاری و ضرر به بار آورد، در مهم‌ترین اقدام‌های دیگر سیاست خارجی، بوش درهای جهنم را روی اروپای غربی گشود. نطفه ترور در خیابان‌های پاریس، درواکنش نظامی بوش به حملات ۱۱ سپتامبر، اشغال عراق و افغانستان و به اعتراف مقام‌های عالیرتبه دموکرات، در گردنکشی نتانیاهو در مسأله فلسطین منعقد شده است، گرچه سیاست‌های دوگانه برخی متحدان امریکا در منطقه که از انزواگرایی نظامی اوباما سوء‌استفاده کردند، نقش انکار ناپذیری در ظهور چهره فعلی تروریسم داشته اما این خود بازتابی از سیاست بوش پسر در منطقه بوده است.

اکنون بخش بزرگی از جامعه جهانی درصدد رفع و رجوع پیامد سیاست‌هایی ست که به نظر می‌رسد باز‌ها برای بازگشت آن زور می‌زنند و در این جهت از همین سوء‌استفاده‌ها بهره‌برداری معکوس می‌کنند. آشکار است که شکاف آتلانتیک این بار به درون ایالات متحده امریکا نیز نفوذ کرده است.

اگر تصویر بزرگ‌تر را نیک ببینیم، آنگاه در تشخیص تاکتیک‌ها از محدودیت‌های حریف و نیز حیله‌های طرف‌های ثالث بدخواه دچار مشکل نمی‌شویم. شاهد بر درستی مسیر دیپلماتیک کشور همین بس که به جای اجماع جهانی علیه ایران اکنون کشمکش در جبهه تحریم‌کنندگان نشسته است. دغدغه طرف غربی از اینکه مسئولیت شکست احتمالی مذاکرات متوجه آنان گردد بهترین دلیل بر نیاز او به موفقیت مذاکرات است و این خود به خود حاصل نشده بلکه رهاورد تشخیص بموقع و حرکت دقیق دیپلماسی در سال‌های اخیر است و فرصتی که باید از آن حداکثر بهره را برد. پافشاری طرف مذاکره بر جلوگیری از اقدامی که نقض تعهدات او تلقی شود و توافق را برای تهران دشوار سازد باید نشانه موانعی حقیقی به شمار رود که تغییر سیاست در غرب با آن مواجه است. رخدادهای ریز و درشت دیگر را باید ذیل این چ‌تر بزرگ دید، از عمده ساختن آن‌ها اجتناب کرد و واکنش به آن‌ها را در چارچوب راهبرد اصلی تعریف کرد.

یکپارچه‌سازی توهم آلود غرب و بی‌توجهی به آرایش حقیقی قوا و تکرار شعارهای کلیشه‌ای که مانورهای لازم را دشوار می‌سازد شاید انقلابی‌گری را تداعی کند اما کمکی به پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی ایران نمی‌کند.

 

  • نهادهای نظارتی کجا هستند؟

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله خود نوشت:

اخبار عجیب و غریبی که هر روز در جامعه منتشر می‌شود، شاید تکراری بوده و چندان جدید نباشد، ولی به هر حال دولت باید نسبت به اصل صحت و سقم این اخبار واکنش نشان دهد و اگر خبر صحیح است، توضیح دهد که چرا اقدام موثری در این زمینه‌ها انجام داده نمی‌شود. جالب اینکه اخبار عجیب بعضاً از طرف نهادهایی منتشر می‌شود که باید درباره آن‌ها اقدام کنند. اجازه دهید برخی از این اخبار را با هم مرور کنیم. گفته شده که اندازه قاچاق کالا در کشور تا حدود یک سوم واردات رسیده است.

این نه‌تن‌ها به معنای واردات کالای بی‌کیفیت است، بلکه معادل از دست رفتن درآمد کلان دولت از تعرفه‌های گمرکی نیز است. در همین زمینه فقط به عنوان نمونه، ارقام بسیار حیرت‌آوری از ضرر دولت در نگرفتن مالیات گمرکی از دستگاه‌های تلفن همراه منتشر شده است؛ تلفن‌هایی که به صورت قاچاق وارد کشور می‌شوند. با توجه به حجم کوچک موبایل، شاید بتوان توجیهاتی را برای عملی بودن قاچاق این کالا به داخل کشور سرهم کرد، هرچند نه در این ابعاد. ولی اخیراً گفته شده است که کلیه میوه‌های خارجی به جز موز که در بازار داخلی کشور عرضه می‌شود، قاچاق هستند. در حالی که می‌دانیم حجم میوه و فرآیند نگهداری آن به گونه‌ای نیست که بتوان بدون اطلاع ناظران وارد کشور کرد. حال چگونه این کالا قاچاق می‌شود، خدا می‌داند.

مورد عجیب دیگر، فروش دیپلم‌های جعلی است. سخنگوی آموزش ‌و پرورش شهر تهران با بیان اینکه متاسفانه اخیرا شمار دیپلم‌های جعلی نسبت به گذشته افزایش یافته است، به خانواده‌ها در این خصوص هشدار داد و گفت: در صورت شناسایی افراد سودجو و مراکز غیرمجاز، برخوردهای قانونی لازم انجام خواهد شد. وی با اشاره به تکنولوژی‌های جدید که امکان شبیه‌سازی مدارک جعلی با مدارک اصلی را افزایش داده است، گفت: متاسفانه افراد سودجو و مراکز غیرمجاز آموزشی با عناوینی چون «دیپلم آسان»، «دیپلم در نخستین فرصت» نسبت به صدور مدارک جعلی اقدام می‌کنند.

وی به برخی آسیب‌هایی که درپی دریافت مدارک جعلی برای خانواده‌ها اتفاق می‌افتد، اشاره و عنوان کرد: ازبین‌رفتن پول و سوابق استخدامی، ازبین‌رفتن همه سوابق تحصیلی و آسیب‌های اجتماعی در زندگی خصوصی افراد از جمله این مخاطرات هستند.
وی هشدار داد: آموزش‌وپرورش در صورت شناسایی این گونه مراکز و افراد سودجو نسبت به برخورد، پیگرد قانونی و ارجاع متخلفان به مراجع قضایی اقدام کرده و این روند را در آینده ادامه خواهد داد اخیرا شمار دیپلم‌های جعلی نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است. این مورد را بگذاریم کنار فروش مقاله و پایان‌نامه و امثال آنکه آگهی‌های آن‌ها علنا بر در و دیوار شهر نصب می‌شود.

این نحوه برخورد با تخلفات از سوی کارگزاران دولتی جای سوال دارد. این معنا ندارد که دیپلم جعلی در مراکز غیرمجاز فروخته شود در حالی که تبلیغات هم می‌کنند و دولت هم بداند یا حتی نداند، و در عین حال وزارت مربوطه هیچ اقدامی برای بستن این مراکز نمی‌کند. آیا کار سختی است که یک بازپرس برای رسیدگی به این امور تعیین شود؟ وقتی که بخش اماکن حتی کنسرت‌های قانونی یا جلسات رسمی و مجوز‌گرفته را از برگزاری منع می‌کند، چگونه نمی‌تواند ساختمان مراکز غیرقانونی و بدون مجوز که کار خلاف انجام می‌دهند را پلمب کند؟ شاید به این دلیل که توجه آنان بیشتر به حوزه‌های دیگری است که با مجوزهای قانونی کار می‌کنند. مردم که نمی‌توانند مجوزهای مراکز گوناگون را بررسی کنند. مردم بر حسب اعتماد به جامعه و تبلیغات رسمی و حضور نظارتی دولت زندگی و رفتار می‌کنند،‌‌ همان طور که موقع خرید مواد غذایی فرض می‌کنند دولت بیدار و ناظر است و وظیفه دولت هم همین است.

یعنی چه که تکنولوژی‌های جدید امکان شبیه‌سازی مدارک را فراهم کرده است؟ اگر چنین است، جعل مدرک باید سراسر دنیا را برداشته باشد. تکنولوژی جدید امکانات نظارتی را نیز افزوده است. کافی است یک مرکز برای استعلام وجود داشته باشد. به علاوه جعل مدرک زندان دارد. کافی است یک موردش را به دادگاه بکشانید.

در جامعه‌ای که از هزار کیلومتری مرز‌هایش، چند نفر داعشی که خود را در پوشش‌های گوناگون پنهان می‌کنند تا وارد شوند، دستگیر می‌شوند، چگونه این همه میوه و موبایل و به طور کلی یک سوم واردات به صورت قاچاق وارد می‌شود؟ این معادله‌ای نیست که به این راحتی قابل حل کردن باشد.