پشت پرده تاكتيكي كه محمد جواد ظريف، وزير خارجه ايران از آن بهعنوان «فشار و مذاكره» ياد كرد چيست و چه ارتباطي با عدمتوافق
- نيت واقعي آمريكاييها
چشمانداز مذاكرات روشن نبوده و معلوم نيست تا تير 94هم توافق نهايي امضا شود. طرح جديدي كه در كنگره آمريكا در حال پيگيري است يك داستان كاملا متفاوت است. اين طرح درنظر دارد رژيم تحريمها عليه ايران را صددرصد محكم كرده و راه را بر هرگونه توافق احتمالي ببندد.
در لايحهاي كه رابرت منندز با همكاري سناتور جمهوريخواه، مارك كرك، تهيه كردهاند، قيد شده است كه اگر تا ضربالاجل ۱۰ تير94 (اول ژوئيه 2015) طرفين نتوانند به توافقي نهايي برسند، تحريمهاي جديدي را عليه ايران وضع ميكنند. اوباما گفته كه اگر كنگره تحريمهاي جديد را تصويب كند، آنرا وتو خواهد كرد.
جدال اوباما و كنگره ظاهرا حكايت از آن دارد كه اختلاف نظري بين مقامات دولتي و كنگره درباره مواجهه با ايران وجود دارد. اما بررسي دقيقتر موضوع نشان ميدهد كه اختلاف موجود بيشتر تاكتيكي است تا ماهوي. از يكسو اوباما طراح تحريمهاي بسيار سفت وسختي است كه از تيرماه سال 90عليه ايران به اجرا گذاشته شده است و از سوي ديگر تأكيد دارد اگر مذاكرات هستهاي با ايران به نتيجه نرسد، او خود پيش از كنگره پيشگام در تحريمهاي شديدترعليه ايران خواهد بود. كمااينكه اوباما دركنفرانس مطبوعاتي كه همراه با ديويد كامرون، نخستوزير انگلستان در واشنگتن داشت احتمال رسيدن به توافق هستهاي با ايران را «كمتر از ۵۰درصد» دانست اما گفت اقدام كنگره براي وضع تحريمهاي تازه (در زمان فعلي) اين مذاكرات را به شكست ميكشاند.
- فلج هستهاي، هدف نهايي
اگرچه انپيتي يا همان معاهده منع توليد و اشاعه سلاحهاي هستهاي به صراحت حق استفاده صلحآميز كشورهاي عضو اين معاهده از انرژي هستهاي را به رسميت شناخته است، اما غربيها از جمله آمريكا به نوعي خلع ايران از هرگونه فعاليت هستهاي را پيگيري ميكنند. زمامداران آمريكايي از حزب جمهوريخواه تا دمكرات به اين اجماع رسيدهاند كه ماهيت فعاليتهاي هستهاي ايران در گرو «تصميمگيري سياسي» است؛ يعني اگر ايران فعلا به سمت فعاليتهاي اتمي نظامي حركت نكرده است نه بهخاطر ناتواني فني بلكه بهخاطر يك تصميم سياسي است. لاجرم اگر تصميمگيران ايران سياست خود را عوض كرده و اراده حركت به سمت فعاليتهاي هستهاي نظامي را داشته باشند، توان عملياتي كردن چنين سياستي را دارند.
از ديد انديشكدههاي آمريكايي، ايران بهعنوان يكي از اعضاي باشگاه جهاني هستهاي توان فعاليت هستهاي نظامي را دارد. از ديد آمريكاييها، نقطه اطمينان بخش آنجاست كه فعاليتهاي هستهاي ايران بهگونهاي تغيير پيدا كند كه حتي اگر هم بخواهد، نتواند به سمت فعاليتهاي هستهاي با ماهيت نظامي برود.
چنين ايدهاي مورد قبول زمامداران آمريكايي اعم از دمكرات و جمهوريخواه است ليكن جمهوريخواهان با دمكراتها بر سر «نقطه اطمينانبخش» اختلاف نظر دارند. همين اختلاف باعث شده تا 2 صداي متفاوت از آمريكا شنيده شود؛ از طرفي جمهوريخواهان بيشتر بر تاكتيك برخورد خشن بدون امتياز و جمعآوري كامل تاسيسات اتمي ايران تأكيد دارند اما جناحي از دمكراتها ازجمله اوباما چنين شدتي را نپذيرفته و معتقدند اعمال اين سياستها طي 30سال اخير نتيجه عكس داشته و ايران را به ادامه راهش مصممتر كرده است.
نگاهي به سخنان سال گذشته اوباما بهخوبي حقايق نهفته در درون هيأت حاكمه آمريكا را آشكار ميكند. اوباما آذرماه سال گذشته و اندكي پس از توافق موقت هستهاي ژنو، در مركز سابان مؤسسه تحقيقاتي بروكينگز طي سخناني گفت: اگر گزينهاي وجود داشت تا اين امكان را بهوجود بياوريم كه تكتك پيچ و مهرههاي برنامه هستهاي ايران را حذف كنيم و احتمال داشتن برنامه هستهاي آنها را كلاً از بين ببريم تا در نتيجه قابليتهاي نظامي آن را هم نداشته باشند، آن را انتخاب ميكردم.
- نميتوانيم نه اينكه نميخواهيم!
به اين ترتيب ميتوان حدس زد چرا 2صداي متفاوت از آمريكا شنيده ميشود و چرا در مذاكرات آذرماه سالجاري به ناگهان از توافق نهايي كنار كشيدند؟ از آن طرف هم ميتوان درك كرد آمريكاييها براي خلع ايران از فعاليتهاي هستهاي تا چه حد با مشكلات ريز و درشت مواجه هستند. سخنان سال گذشته اوباما به اين پرسشها پاسخ خوبي داده است: ميخواهيم، اما نميتوانيم و حال كه نميتوانيم ايران را از فعاليتهاي هستهاي خلع كنيم، تا آنجا كه ممكن است ايران را فلج هستهاي ميكنيم.