توسعه فناوریهای رسانهای و تولید انبوه اطلاعات در اینترنت و سایر رسانهها به نوعی باعث افزایش علم، آگاهی، کنجکاوی و پویایی انسان عصر حاضر شده است. در حال حاضر، با این حجم اطلاعات تشخیص مرز اطلاعاتی که شما نیاز به دانستن آنها دارید و آنچه که باید نادیده بگیرید، بسیار سخت شده است.
فشار به مغز انسان در عصر حاضر روز به روز بیشتر میشود و این تنها به دلیل بمببارانی اطلاعاتي است که فناوری روز انجام میدهند. پردازش اطلاعات دریافتی، حرکت مغزميان آنها، انتخاب و تصمیمگيري از میان آنها نه تنها ساده نیست بلکه سرسام آور است. چرا که در زمان واحد، بيشترين كارايي مغز را به كار ميگيريم.
سی سال پیش، فروشندگان فروشگاهها، کارکنان آژانسهای مسافرتی خطوط هوایی یا راه آهن و...ما را در پیدا کردن بیلت، رزرو یا کنسلی کمک میکردند و یا اینکه در فروشگاهها،مغازهها و.. به ما کمک میکردند تا هر آنچه را که به دنبال آن بودیم پیدا کنیم.
تایپیست حرفهای و یا منشیها ما را درمکاتبات خود کمک میکردند. در صورتی که حال، بسیاري از كارها و یا به عبارتی همه کارها را خودمان انجام میدهیم.
با يك بررسي كوتاه میتوان گفت که ما درحال حاضر کار 10 نفر را انجام ميدهيم. به غير از کارهای زندگی شخصی خود مانند؛ نگهداری از کودکان، رسيدگي به پدر و مادر، ارتباط با دوستان، پرداختن به حرفه و يا مواردی چون سرگرمیها، نمایشهای تلویزیونی و... مواردي كه مورد علاقه ما هستند! اين حجم از كار مشغوليت و درگيري ذهني بسياري براي افراد ايجاد ميكنند.
شايد اين مشغوليت يا ترافيك ذهني كه تكنولوژي مسبب آن است به نوعي ذهن افراد را پوياتر و تيزتر ساخته و يا اينكه عكس آن؛ اين شرايط و امكانات حي و حاضر، ذهن افراد را تنبل، كند و كم كار كند!
براي نمونه ميتوان به گوشیهای هوشمند اشاره كرد كه در حکم یک ارتش با تجهيزات هستند. لوازم و امکانات آنها مانند چاقوی سوئیسی همه کاره است. ابزاري كه امکاناتی مانند؛ فرهنگ لغت، ماشین حساب، مرورگر وب، ایمیل، بازیها، تقویم قرار ملاقاتها،ضبط صدا، رادیو، پیش بینی آب و هوا، نقشه راهها GPS، ابزارتایپ، اينترنت، شبکهای اجتماعی روز چون؛ تویتر، فیس بوک و چراغ قوه يكجا در خود جاي دادهاند.
این گوشیها بسیار پیشرفته و بسیار قویتر از کامپیوترهای اي بي ام؛ 30 سال پيش هستند. و در مقايسه با آنها کارهای بیشتری نيز انجام میدهند. ما ازآنها برای امكاناتي كه ارائه ميأهند و براي به روز بودن اطلاعات استفاده ميكنيم. شاید همین "به روز بودن" دليل مشكلات و دردسرهاي افراد جامعه است.
فناوریها بخش جدايي ناپذير زندگی قرن بیست و یکم است. فناورهايي كه به ما اجازه ميدهند حتي از وقت مرده خود نيز استفاده كنيم. براي مثال؛ در حالیکه راه می رویم يا در صف ايستادهايم؛ ايميل يا پيامكهاي خود را چك ميكنيم و خبرها را از پادكس ميخوانيم، هنگام ناهار خوردن با دوستان؛ هنگام استراحت یا بازی، هنگام تماشاي تلويزيون، هنگام ورزش، يا حتي زماني كه پشت ميز آشپزخانه ليست خريد خود را وارد گوشي هوشمند ميكنيم و در همان حال به موسيقي يا اخباري كه از آن پخش ميشود، گوش ميدهيم، همه و همه در حالي است كه مغز ما با اين فناوریها سر و کله ميزند.
به عبارتي؛ ما دائما با گوشی هوشمند خود در حال تایپ مطلب، ارسال، دریافت، چک ایمیلها و پیامکها، ارسال و یا دریافت لیست خرید، ضبط، گفتگو، تماشای فیلم یا کلیپ و....هستیم
. شايد با كنجكاوي و پنهاني در حال چك كردن كارهاي دوستان در روي كامپيوترهايمان هستيم كه چه ميكنند و چه نميكنند!
شاید تا چندین سال پیش هرگز فکر چنین فناوری را هم به ذهنمان راه نميداديم؛ چه برسد به کارکردن با آنها... وسیلهای که بسیاری از مشکلات شما را حل کرده و شاید هم مشکلی بر مشکلات شما اضافه ميكنند!
نكته ديگر اينكه؛ ما فكر ميكنيم چند كارگي يا چند تکلیف (multitasking) را باهم و همزمان؛ آنهم در زمان مرده خود انجام ميدهيم؛ بايد بگوييم اين تفكر تنها یک توهم قدرتمند و شیطانی است! مغزهای ما بسیار تکامل یافته هستند، ما قشر پیشپیشانی یا (prefrontal)را داریم که ظاهرا باید با کمک آن بتوانیم با تفکر و استدلال کنیم. اما چرا این بخش از مغز ما گاهی از فعالیت بازمیماند؟
ارل میلر ( Earl Miller) يك دانشمند علوم اعصاب در دانشگاه ام اي تي(MIT) و یکی از کارشناسان رسيدگي و توجه مجزا (divided attention) جهان است. او ميگويد؛ مغزهای ما اصلا برای چندکارگی يا چند تكليفي طراحی و ساماندهي نشده است! یعنی هنگامي که افراد تصور میکنند در حال انجام چند تكليفي يا انجام چند كار همزمان هستند در واقع، مغز آنها با سرعت خيلي بالا، از کاری به کار دیگر در حال پرش است.!
و هر زمان كه آنان در حال انجام اين كارهاهستند، بايد بهايي بابت آن پرداخت كنند. بنابرين مغز ما؛ واقعا نميتواند مانند يك شعبده باز ماهر همه توپها را همزمان در هوا نگه دارد، بلكه ما شبيه يك آماتور مبتدي و بد چرخان بشقابها هستيم كه ديوانهوار و ناشيانه ازيك بشقاب به بشقاب (از يك كار به كار) ديگر پرش ميكنيم با اين ترس كه هر لحظه ممكن است يكي از آنها را از دست داده و بشكنيم در حاليكه آنچه را كه در مقابل ما است را ناديده ميگيريم.
اگرچه فكر ميكنيد با اين روند، كارهاي زيادي انجام ميدهيد، اما، بايد بدانيد كه اين چند تكليفي به طور آشكارا كارايي شما را كاهش ميدهد.
به عبارتي؛ چند تكليفي نه تنها باعث كاهش شديد کارایی فرد ميشود، بلكه؛ روي هورمونها نيز تاثير منفي ميگذارد. اين فعاليت، میزان ترشح هورمونهای بدن انسان را هنگام استرس و درگيري، افزایش ميدهند. و زماني كه ميزان ترشح هورمونهای کورتیزول و آدرنالین بدن فرد افزایش یافت، عملكرد و تنظيم سيستم بدن فرد و بخصوص مغز فرد را دچار اختلال و اشكال میشود.
در چنين شرايطي، مغز تمركز و هوشياري خود را از دست داده و به دنبال يك محرك خارجي براي ادامه كار ميگردد. مانند اخبارهاي هيجانانگيز شبكهةاي اجتماعي و...بدتر از آن، اين
است كه قشري جلويي مغز است ديگر نميتواند، توجه خود را بر روي يك مسئله و يا يك كار حفظ كند و دائما از روي آن پرش ميكند. مانند آن ضربالمثلي كه ميگويد؛ كودكان هميشه جلب اشياي براق، توله سگها و گربهها بازيگوش ميشوند.
اين كنايه براي كساني است كه دائما تلاش ميكنند در رقابتهاي فعاليتهاي همزمان تمركز خود را حفظ كرده و عرصه را وا نگذارند. در حاليكه مغز آنان با اين فعاليتهاي همزمان به راحتي پريشان و بهم ميريزد. و دیگر نمیتوانند بصورت مستمر کتاب بخوانند یا روی کاري تمرکز داشته باشند. چرا كه آنان مغز خود را براي اينگونه كار كردن يعني از این شاخه به آن شاخه پريدن عادت و پرورش دادهاند.
ما در حال صحبت با تلفن، روي اينترنت جستجو ميكنيم و يا مطلبي ميخوانيم، ايميل چك ميكنيم يا پيامك ارسال ميكنيم كه هر كدام از اينها نيازمند وقت و تمركز ويژه خود است. اما به دليل تازگي و ترفندهاي موجود فناوري، مغز انسان به سمت آنها كشيده ميشود.تمام اينها يعني لذت انجام اين فعاليتها، عملكردشان در مغز مانند مصرف مواد مخدر است. لذت حاصله از اين فعاليتهاي همزمان باعث ميشود كه مغز بيشتر و بيشتر اين پرشها را انجام دهد. و به جاي كسب لذت بلند مدت و پايدار از يك چيز، سعي ميكند، همزمان از چندين چيز هر چند كوتاه لذت ببرد.
در سالهاي گذشته البته نه چندان دور، اگر مشغول کاری بودیم، و تلفن زنگ ميزد، ممكن بود پاسخ آن را ندهیم و حتي آن را خاموش ميكرديم. زماني كه تلفنها تنها در خانه و اداره به ديوار و يا روي ميز قرار داشت، كمتر در دسترس بوديم. آن زمان عدم دسترسي به فردي يك امر عادي بود، هم براي فرد و هم براي سايرين. چرا كه ممكن بود، فرد براي پياده روي رفته باشد و يا در مسير جايي است و... اما، امروزه در دسترس نبودن طبيعي نيست، حتي موجب ابهام، شك و ترديد نيز ميشود. چرا كه اين روزها مردم موبايل خود را با خود درون دستشويي هم ميبرند! و اين يعني هميشه در دسترس بودن! مهم نيست با اين هميشه حاضر بودن و يا در دسترس بودن، شما اذيت شويد، بلكه ديگران نبايد با عدم دسترسي به شما اذيت شوند.
- مجله آشنایی با نرم افزار / مجله آشنایی با اینترنت / مجله آشنایی با تاریخچه کامپیوتر / مجله آشنایی با جرایم سایبر / مجله مفاهیم و چطورهای دیجیتال
انتظارات از اين قبيل بسيار در ارتباطات ما ریشه دوانده است. به همين دليل مردم مجبور هستند حتي به طور معمول در جلسات نيز تلفن خود را با اين عنوان پاسخ دهند؛ آنان اينگونه به تلفن خود پاسخ ميدهند؛ "متاسفم، در حال حاضر من در یک جلسه هستم و نمیتوانم با شما صحبت كنم."
در صورتيكه تنها یک یا دو دهه پیش، همان افراد باید براي صحبت كردن با تلفن اجازه گرفته و بعد به سمت تلفن ثابت روی میز خود ميرفتند. و يا اينكه تلفن بدون جواب در طول جلسه همچنان زنگ ميزد و اين تفاوت انتظارات افراد برای دردسترس بودن است!
تنها داشتن فرصت فعاليتهاي همزمان و يا چند كارگي باعث مخل عملکرد شناختی فرد ميشود. گلن ویلسون (Glenn Wilson)، استاد روانشناسی کالج گرشام لندن نام "مانیای اطلاعات (info-mania)" را به وضعیت حاضر داده است. ویلسون تحقیق جالبي در این زمینه، انجام داده است.
تحقيقات او نشان ميدهد كه بودن در يك وضعيت، هنگامي كه شما تلاش ميكنيد روي يك كار مهم تمركز كنيد و در همين زمان متوجه شويد كه در صندوق پستي خود يك ايميل نخوانده داريد، تمركز بهم خورده است. به عبارتي در اين شرايط، كارايي مغز و ضريب هوشي موثر شما تا 10 درصد كاهش يافته است.
ویلسون معتقد است كه کاهش تواناییهای شناختی ناشی از چندکارگی یا چند تكليفي، حتی از مصرف مخدرهایی مثل ماری جوانا و مسكنهاي قوي براي كاهش درد هم بیشتر است!
عناصر اصلی و گيرندههاي فعال مغز با اين تداخل و تغيير "توجه" از كاري به كار ديگر بهم ريخته و تعادل خود را براي تمركز عمقي از دست ميدهند. تحقيقات ویلسون نشان داد که خسارات ناشي از كاهش شناختي و عملکرد چند تکلیفی بسيار بیشتر از ضرر و زیان كشيدن سيگارهاي پر خطراست. خطري كه بر روي حافظه و توانايي افراد هنگام انجام كارهاي ضروري تاثير بسزايي دارد.
حال در عصر حاضر و عصر تكنولوژي افراد به صورت مستمر، در حال كاهش و از دست دادن، ضريب هوشي خود با پرداختن به چند كارگي و يا چند تكليفي هستند.
راس پالدرلم (Russ Poldrack) يكي ديگر از دانشمندان علوم اعصاب استفنورد؛ در تحقیقاتي كه در اين زمينه انجام داده است، نشان داد كه اگر در حین چندکارگی، شما مشغول یاد گرفتن چیزی باشید، این اطلاعات وارد بخشهای اشتباهی از مغز شما خواهند شد.
براي مثال؛ اگر دانشآموزي همزمان با مطالعه، تلويزيون هم تماشا كند. اين باعث ميشود كه اطلاعات درسی که باید وارد بخش ایدهها و فکتها مغز او شوند، وارد بخشی از مغز به نام اجسام مخطط میشوند که مرکز مهارتها و اعمال هستند.
اما اگر هنگام مطالعه تلویزیون خاموش باشد، اطلاعات راحت و يدون دردسر وارد هیپوکامپ شده و در آنجا ساماندهي ميشوند تا براي زمانهاي آتي به راحتي یاد آورده و استفاده شوند. اين دانشمند ميافزايد؛ "مردم نميتوانند فعاليتهاي چندكارگي را آنچنان كه خود ميپندارند يا ميگويند، درست و دقيق انجام دهند. آنان تنها خود را گول ميزنند." و در اين تجارت اغفالگري، تنها كارايي مغز خود را كاهش ميدهند.
بعد از آن؛ مغز، سوخت بيشتري نياز دارد. يعني؛ گلوكز بیشتری براي انجام اين كارها میسوزاند و سلولهای مغز، زودتر خسته میشوند. و در نهايت ميزان استرس، اضطراب و تنش فرد نيزافزایش مییابد، حتي در مدت زمان كوتاه. به عبارتي وقتي مغز خسته ميشود، اعمال فيزيكي فرد نيز كاهش يافته و دچار اختلال ميشوند.
نكته ديگر اين است كه در فعاليتهاي چندکارگی مغز مجبور به تصمیمگیریهای مکرر است كه خود اين نيز موجب افزايش ترشح هورمون استرس و تنش در فرد ميشود. در اين زمان است كه فرد دچار رفتارهاي پرخاشگري ميشود. از طرفي؛ به جاي انجام فعاليتهاي چند كارگي؛ با حفظ وضعيت ثابت و تمركز بر روي يك كار، وضعيتي كه نياز به انرژي كمتري دارد، ميتوانيد مغز خود را از مصرف بيش از حد سوخت كلوگز برهانيد.
شرايطي كه فعاليتهاي چندکارگی بوجود مياورند اين است كه مغز را مجبور به تصمیمگیریهای مکرر ميكنند: آیا جواب پیامک را بدهم؟ يا اينكه توجهي به آن نكنم؟ چگونه پاسخ این ایمیل را بدهم؟ چگونه اين ايميل را رد کنم؟ آيا به کارم ادامه بدهم يا استراحت كنم لایک بزنم یا نزنم؟و...
تصمیمگیرهای متعدد وکوچک، عملا برای مغزهای ما خستهکننده هستند و سرانجام ما به جایی میرسانندکه تبدیل به آدمهای شرطي میشویم، یعنی آن کنترل سابق را روی کارها و اعمال خودمان نخواهيم داشت. حتی فعاليتهاي روزمره دنیای واقعی خود را نيز از دست میدهیم!
حتي ممکن است، ادامه این روند فرد را تبدیل به آدمی کند که در مقابل مسائلي مثل خوردن چند تکه شیرینی یا خرید چند چیز غیرضروری هم نتواند، مقاومت کند و در مقابل در برابر تصميمات مهم و ضروري زندگي سستي نشان دهد يا اينكه تصميمات نادرستي بگيرد كه منجر به سخت شدن شرايط شود. با اين وجود، چرا هر كسي خواهان افزايش ميزان اطلاعات خود با انجام فعاليتهاي چند كارگي است؟
در بحث اطلاعات اضافه كه با500 تن از رهبران، دانشمندان برجسته، نویسندگان، دانشجویان و صاحبان کسب و کار و خرده تاجران صورت گرفته نشان داده است كه همه آنان معتقد هستند دريافت ایمیل مدام از هر طرف يك مشكل براي آنها شده است.
البته این یک اعتراض فلسفی نیست. بحث بر سر خود ایمیل نيست، بلكه بحث سر تعداد انبوه ايميلهاي نامربوط است كه ذهن فرد را كرخت و گمراه ميكنند.
- مجله آشنایی با سخت افزار / مجله آشنایی با سیستمهای عامل / مجله آشنایی با شرکتهای فناوری جهان / مجله آشنایی با فناوریهای دیجیتال / مجله آشنایی با تلفن همراه / مجله زندگینامه فضای سایبر /
هنگامی که از پسر 10 ساله يكي از همکاران علوم اعصاب خود به نام جف موگلي كه رئیس آزمایشگاه ژنتیک، دانشگاه مک گیل است، خواسته شد؛ آنچه كه پدر او برای یک زندگی انجام ميدهد، بگويد، "او پاسخ داد؛ ايميلها". جف بعد از كمي تفكر پاسخ پسرش را تاييد كرد و گفت كه اين مسئله واقعيت دارد.
كارمندان دولتي، هنرمندان و گزارشگران حجم انبوهي از ایمیل را دريافت ميكنند كه در خواندن و پاسخ به آنها درمانده هستند. حال، درنظر بگيريد كه تعدادي از آنها نيز مملو از طعنه، زخم زبان و... باشد! ميتوانيد حدس بزنيد آنان روز خود را چگونه ميگذرانند.
ما احساس ميكنيم كه فرد مذبور، مجبور به پاسخ ایمیلهای ما است، اما به نظر می رسد با اين حجم انبوه ايميل غیر ممکن باشد چه برسد به انجام آن؛ حتي اگر از تمام كارهاي روزانه دست بكشد.
بیشتر افراد فكر میکنند که تایپ کردن مطالب و رد و بدل کردن ایمیلها، جانشین خوبی برای کار خستهکننده نامهنگاری است كه روندي وقتگیر وهزینه ارسال آن بسيار است.
اما حالا كه هميشه با صندوقهاي پر از ايميل روبرو هستند، بايد تغيير عقيده بدهند. خیلی از این ایمیلها اصولا حاوی چیزهای مهم يا ضروري نیستند. بيشتر آنها تيليغاتي و از طرف شركتها و ياحاوی عکس یا ویدئوی سرگرمکننده دوستان هستند.
با اين وجود نامهها ديگر آن اصالت پيشين را ندارند؛ حتي اگر از طرف دوستان ما باشند. نوشتههايي كه بيشتر مواقع کیفیتي ندارند. دسترسی آسان و هميشگي به اینترنت باعث شده است که بسياري از افراد بیملاحظه، هر اندیشهای را که در لحظه به ذهنشان خطور ميكند، نوشته و ارسال كنند. بدون آنكه به عواقب آن بينديشد!
بسياري از ايميلها بدون شروع يا همان سلام احوال پرسي و حتي مي توان گفت كه به دليل سرعت بالا بسيار بيادبانه نيز هستند. به عبارتي ديگر از آن آيين نگارش، رعايت قواعد دستوري خبري نيست! يادتان باشد كه شما براي زمان، كامپيوتر و اينترنت خود هزينه پرداخت ميكنيد. بهتر نيست از اين هزينه استفاده بهتري ببريد تا با ارسال چرنديات به اين و آن...
چرا اينگونه شده است، آيا تنها امكانات و تسهيلات تكنولوژي و فناوري روز مسبب آن است؟ آيا كاهش دانش اطلاعاتی و کاهش جسارت نوشتن و تواناییهای نگارشی مردم سبب اين امر شده است؟ شايد هم دوپامینی شدن مغز آنان یعنی تقويت مدار پاداش و لذت مغزهای آنان موجب اين امر شده است که ترجیح میدهند به جای وقت صرف کردن و زحمت برای نوشتههای شخصی، با کپی پیست كردن، دهها متن بیارزش و دریافت دوباره آنها، محرکهایی برای تقویت دائم این مدار داشته باشند.
قصد نداريم در مورد اشكالات و مضرات ایمیل و چگونه نوشتن آنها صحبت كنيم، چون اگر خوب نگاه کنید، متوجه خواهيد شد که عصر ايميل هم رو به پايان است. ایمیل كم كم به يك فناوري قدیمی و از رده خارج تبدیل میشود.همانطور كه تلفن جاي تلگراف را گرفت و موبايل جاي تلفن...ايميل نيز جاي خود را به وايبر، يا ساير اپليكيشنها... ميدهد كه با سرعت بالاتر و راحتتر كار ميكنند. ولي چرا ما كمكان ايميلهاي خود را چك ميكنيم؟ شايد به اين دليل كه ممكن است از ميان انبوه آنها ايميل ضروري يا نامهاي از طرف دوستي كه منتظر آن هستيم دريافت كنيم!
با وجود اين؛ خود اين ايميلها هم ماجراي خود را دارند. هر كدام از اين ايميلها، نياز به تصميمگيري در خصوص خواندن يا نخواندن، پاسخ دادن يا ندادن، الان بخوانم يا بعد؟ چه بنويسم و يا چه ننويسم؟ و...دارد. و اين مراحل هر كدام تا تصميمگيري نهايي در فرد ايجاد اضطراب، تنش و استرس خواهد كرد كه گاهي بسيار نامحسوس است.
ميتوان از اين بحث اينگونه خارج شد كه ایمیل در حال حاضر به فرایند خستهکننده ارتباطی آدمهای 30 سال به بالا تبدیل شده است. يعني افراد زير 30 سال فكر ميكنند كه ايميل يك را ارتباطي متعلق به نسل قديم است و از آن استفاده نميكنند.
نسل کاربران فیسبوک هم داراي افراد نوجوان و جوان است كه كم كم به سمت آدمهای میانسال كشيده ميشوند. اين مسئله يعني عدم تمایل نوجوانها به فیسبوک و نشان دهنده مسن شدن کاربرهای قدیمی آن است، به عبارتی فیسبوک، هماینک در حال تبدیل شدن به شبکه اجتماعی پدر و مادرهایی با بچههای مدرسهايي است.
وقتی افراد میتوانید خیلی راحت و به صورت زنده با يكديگر در كسري از ثانيه گفتگو كنند، ديگر نيازي به استفاده از برنامههاي قديمي و زمانبر نميبينند. در حال حاضر به كمك تكنولوژي روز؛ متن، عكس؛ ويدويو، كليپ و... با سرعت باورنكردني از يك كشور به كشور يا بهتر بگويم از يك نيم كره به نيمكره ديگر ارسال و دريافت ميشود.
حال به نظر شما نيازي به استفاده از فناورهاي قديمي است يا نه؟ شايد درك اين واقعيت براي بخي با بسياري كمي سخت باشد؛ ولي بايد گفت؛ اين دنياي است كه چه بخواهيم و چه نخواهيم در آن زندگي ميكنيم.
حال دانشمندان درگير بررسي، مطالعه و يافتن راهحلهايي براي كاهش صدمات، سرعت پيشرفت اين تكنولوژيهاي روز هستند و اين بار رابطه انها با مغز و راههاي كاهش آن را ارائه دادهاند. اما، آيا اين راهحلها موثر و كارا هستند؟
تكنولوژي به گونهاي افراد را عاجز و ناتوان در ابزار احساسات و عقايد فردي ساخته است. سرانجام، نسل بشر بدون احساسات و توانايي ارتباطي صحيح چه خواهد شد. حال به اين افراد كه به شدت به اين فناوريها وابسته هستند، يادآوري كنيد كه ادامه چنين روندي يا افزايش فعاليتهاي چند كارگي يا چند تكليفي هم زمان باعث مشكلات ذهني و كاهش توانايي مغزتان خواهد شد، آيا امكان دارد در اين هياهوي كه تكنولوژي هوشمند به راه انداخته است، آنان را مجبور به شنيدن و خواندن اين تحقيقات و نظريات كرد، يا اين مطلب هم مانند ساير مطالب درگير عدم تصميم گيري صحيح چند تكليفيها؛ براي خواندن يا نخواندن آن به كناري گذاشته و ناديده گرفته خواهد شد؟
در اين زمينه همكاران من در كالج مكگيل به نامهاي؛ پتیر میلنر و جیمز الدز، آزمايش معروفي انجام دادهاند كه نتيجه آن را برايتان ميآورم.
اين دو دانشمند؛ الکترودهایی در مغز چند موش، روی بخشی از سیستم لیمبیک به نام هسته اکومبنس (accumbens) قرار دادند. این بخش از مغز، بخش مهمی از مدار مغز است كه همكاران من نام آن را مركز لذت (pleasure centre) گذاشتند. وقتی کسی قمار میکند و برنده میشود، كسي كه کوکائین مصرف ميكند، یا كسي كه ساير لذتها را تجربه میکند، اين بخش از مغز است كه فعال میشود.
این دانشمندان براي اين تحقيق و آزمايش مشهور، در قفس موشها، اهرم کوچکی قرار دادند كه اگر موشها آن را تکان میدادند، سیگنالی از طریق يك الکترود به مغزشان ارسال ميشد كه باعث لذت آنها ميشد. در واقع اين سيگنال به بخش دريافت لذت فرستاده میشد. آيا فكر ميكنيد آنها اين كار ا دوست داشتند؟ چگونه اين كار را انجام ميدادند؟ آنها واقعا اين كار را بيشتر از هر چيز ديگر دوست داشتند. اين دوست داشتن به اندازهاي بود كه آنها خوردن و خوابيدن را فراموش كردند.
بعد از مدت زمان طولاني كه گرسنگي به آنها فشار مياورد، باز هم اگر امكان و توانايي ضربه زدن به آن اهرم را داشتن باز به آن غذاي خوشمزه اعتنايي نميكردند. حتي اعتنايي به جنس مخالف هم نداشتند. گويي تنها ضربه زدن مكرر به آن اهرم كوچك براي آنها كافي بود. تا اينكه بالاخره آنها از فرط خستگي و گرسنگي تلف شدند.
آیا این آزمایش چیزی را به خاطر شما نمیآورد؟ خبر يك مرد 30 سالهای كه در ژوانگژوی - چین از فرط خستگی بازي كامپيوتري كه سه روز متوالي انجام داده بود، از پا درآمد. یا خبر مرد کرهای که بعد از ۵۰ ساعت ویدئوگیم، دچار سکته قلبی شد!
هر بار که ما یک ایمیل را به روشي خاصي كه دوست داريم، ارسال ميكنيم، احساس موفقیت میکنیم. در واقع اين احساس همان بخش از مغز ما هورمون پاداش است كه به ما پاداش ميدهد. ما براي كسب اين لذت دوباره و دوباره اين كار و روش را تكرار ميكنيم.
هر بار كه ما مطلبي را توئيت ميكنيم يا صفحه فيسبوك خود را به روز ميكنيم. ما احساس به روز بودن و داشتن ارتباطات اجتماعي خوشايند درهر نوع از ارتباط؛ چه از نوع بيسيم، چه از راه سايبر شخصي ميكنيم. چيزي كه مغز به دنبال آن است. دريافت آن سيگنال و تبديل آن به لذت.
و ما اين سيگنالها را با كار كردن مدام فناوري روز و سيستمهاي هوشمند همراه و انجام فعاليتهاي چند تكليفي همزمان بدون توجه به بقيه واقعيتهاي زندگي به مغز ارسال ميكنيم مانند؛ موشهاي اين آزمايش مشهور و آن دو مرد بالا كه جان خود را در اين راه تلف كردند.
شما ديگراشتباه نكنيد؛يادتان باشد كه چك كردن فيسبوك، ايميل، توييتر و... باعث ايجاد يك اعتياد عصبي ميشود!
- برگرفته از: گاردين