فکر نکنیم ما تنها آدم این دنیا هستیم، فقط ما باید به مدرسه يا مهمانی برسیم، این تاکسی حق ماست، آن صندلی مترو برای ماست، کسی باید زبالههای ما را جمع کند، ديگران بايد بدخلقيهاي ما را تحمل كنند و... اينها رعايتنكردن است.
اگر بدانيم افراد همچنان كه نسبت به همديگر حقوقي دارند، در نتيجه و بهخاطر همان حقوق، نسبت به هم وظايفي هم دارند، يعني بدانيم كه اين حقوق دو طرفه است نه يکطرفه، همين به ما كمك ميكند كه حقوق خودمان و ديگران را بشناسيم و متقابلاً به آن پايبند باشيم و در نهايت رعايت حال همديگر را هم بكنيم.
معني رعايت كردن
پدر اميرعلي، راننده تاكسي است. او اعتقاد عجيبي دارد! اعتقاد دارد كه نتيجهي رفتارهاي درستش در جامعه، به افراد خانوادهاش برميگردد.
او همانجا وقتي پشت فرمان تاكسي نشسته و رانندگي ميكند مراقب ديگران هم هست و رعايت حال ديگران را ميكند، البته تا جايي كه از دستش برميآيد.
اميرعلي، نوجوان 15 ساله، رفتار پدرش را اينطوري براي ما تعريف ميكند: «پدرم مراقب است مسافرها در سوارشدن به تاكسي نوبت را رعايت كنند و كسي كه زودتر مسير را گفته، زودتراز همه سوار شود يا هميشه حواسش به افراد مسنتر، كودكان و نوجوانان هست. اگر كسي سوار تاكسي شود و پول نداشته باشد، پدرم مراعاتش را ميكند و در رانندگي حق و حقوق ديگران را ميشناسد و رعايت ميكند.پدرم معناي رعايتكردن را به ما ياد داده است.»
من جلوترم يا تو؟
خيلي اتفاقي عكسهاي اين شماره باراني شدند؛ اين شايد به حال و هواي نياز اين روزهاي ما به باران و برف برگردد و شايد چون در روزهاي باراني و سرد (مثل روزهاي خيلي گرم تابستان) نياز بيشتري به رعايتكردن حال همديگر داريم در اين شهر شلوغ.
در اين شهر كه وقتي مترو ميايستد آنها كه تازه از راه رسيدهاند ميدوند تا زودتر از آنها كه در صف ايستادهاند سوار شوند. بعضي جوانها هم از مسنترها جلو ميزنند تا روي صندلي بنشينند!
وقتي باران يا برف ميبارد، ماشينها بيتوجه به عابران از چالههاي آب ميگذرند و سرتاپاي پيادهها را خيس ميكنند.
براي بعضي عابرهاي پياده هم، چراغ و چهارراه، معنايي ندارند و بيتوجه به چراغ سبزي كه عددهايش شمارش معكوس دارد و ماشينهايي كه نميخواهند دوباره پشت چراغقرمز بايستند، از خيابان رد ميشوند.
حتي كساني هستند كه در مكانهاي عمومي بدخلقي ميكنند و با زبان خود باعث آزار ديگران ميشوند.
اصلاً نميتوانم كسي را درك كنم كه رعايت هيچكس و هيچچيزي را در اين دنيا نميكند و بعد از خوردن يك خوراكي، پاكت آن را در خيابان، جوي آب و يا جاده و بيابان پرتاپ ميكند!
اما آنچه از همه بيشتر رعايت نميشود، همان رعايت نوبت است هنوز. شايد حواسمان نيست كه حتي در خريد از سوپرماركت هم، نوبت وجود دارد.
ديوارهاي مشترك
جايي هست كه رعايتكردن در آن معناي مهمي دارد. جايي پشت ديوارهاي خانهمان!
آپارتمانها، همسايهها را به عضوي از خانوادهي ما تبديل كردهاند، ما صداي تلويزيون همديگر را ميشنويم.
وقتي مادر غذا ميپزد، بوي غذا در خانهي همسايه هم ميپيچد!
وقتي برف يا باران ميآيد، راهپله و آسانسور مشترك ما گلي و كثيف ميشود.
ميخي كه به ديوار ميكوبيم، به ديوار خانهي آنها هم كوبيده ميشود.
سروصداي بلند و شوخيهاي ما را آنها هم مي شنوند! و برعكس.
مهمانيهايمان انگار مشترك است!
اينجا در همسايگي هم، نياز داريم بيشتر از يك خانواده، رعايت حال همديگر را بكنيم!
آنچه برخورد ميپسندي
اين جمله به يكي از اصليترين قواعد رفتار انساني اشاره ميكند؛ حديثي را ميگويم كه از امام حسنع نقل شده كه ميفرمايد: «آنچه براي خودت دوست داري، براي ديگري هم دوست بدار و آنچه براي خود نميپسندي، براي ديگري هم نپسند.»
فرض كنيد كسي از اول تا آخر خط، روي صندلي مترو نشسته و شما هم به اندازهي او هزينه كردهايد و از اول تا آخر خط ايستاده و از دست او حسابي حرص خورديد و... حالا اگر روزي بهطور اتفاقي اول خط سوار مترو شديد آيا تا پايان خط روي صندليتان مينشينيد يا كمي بعد بلند ميشويد تا كسان ديگري هم از صندلي مترو استفاده كنند؟
اين فقط يك نمونه بود؛ براي آموزش رعايتكردن، فقط كافي است وقتي از رفتار كسي در برابر خودمان ناراحت ميشويم، مراقب باشيم كه وقتي در موقعيت مشابه قرار گرفتيم، خودمان را جاي ديگران بگذاريم.