بيدليل نيست كه ميگويند تكههاي تاريخ به هم شبيه است و حوادث دوباره تكرار ميشوند. قضيه اهانت به پيامبران هم از همين مسائل است كه حتي خدا هم در قرآن به آن اشاره كرده و مستقيم از استهزاءكنندگان پيامبران و بهخصوص آخرين آنها محمدمصطفي(ص) نام برده است. اين كينه نسبت به انبياي الهي هنوز هم هست؛ يك روز سلمان رشدي نامي پيدا ميشود و معراج را به تمسخر ميگيرد، روزي روزنامهاي دانماركي پيامبر رحمت را به القاعده نسبت ميدهد و حالا هم با ظهور و بروز پديدهاي شوم به اسم داعش، مجلهاي فرانسوي به اسم شارلي ابدو با كشيدن كاريكاتوري خشم مسلمانان را برميانگيزد. تقريبا همه جهان از اتفاقات فرانسه آگاه شدهاند و با تبليغاتي كه دستگاههاي رسانهاي غرب كردهاند انگشت اتهام قتل كارمندان دفتر مجله به سمت مسلمانان نشانه رفته است. اما واقعا اسلام با چنين رفتارهايي موافق است؟ كشيدن كاريكاتور مصداق «سبالنبي» بود؟ و پرسشهاي ديگري وجود دارد كه براي پاسخ به آنها با آيتالله سيدمحمد قائممقامي گفتوگو كردهايم. او معتقد است در گذشته دشمنان اسلام تنها علما را هدف قرار ميدادند اما بهخاطر گسترده شدن اسلام، هدفشان «جان اسلام»، يعني رسول خاتم شده است.
- طي سالهاي اخير شاهد موجي از توهين به پيامبر اسلام(ص) بودهايم؛ ابتدا كاريكاتور روزنامه دانماركي و بعد فيلمهاي توهينآميز و در آخرين اقدام هم كاريكاتور مجله شارلي ابدو بود كه با واكنشهاي مختلف از سوي مسلمانان همراه شد. تحليل شما از اين نوع رفتار غرب عليه اديان الهي چيست؟
بعد از اتفاقات پاريس خدمت يكي از علما رسيدم. ايشان ميگفتند كه حضرت محمد(ص) سند حقانيت همه انبياي الهي هستند و دشمنان اديان الهي به همينخاطر نسبت به ايشان توهين ميكنند تا حقانيت همه اديان را زير سؤال ببرند. در زمان ما انسان در آستانه تجربه جديدي قرار گرفته و آن هم بازگشت به دين خالص است و زنده شدن منش و رفتار انبياي الهي آنگونه كه بودهاند.اين اتفاق به واسطه انقلاب اسلامي ايران رخ داده است. جهانيان دعوت ميشوند كه انبيا را با چهره واقعي ببينند، نه آنگونه كه بعضي دولتها و مستكبران معرفي كردهاند؛ شما ببينيد مضمون نامه رهبرمعظم انقلاب به جوانان اروپا و آمريكايشمالي هم همين است كه آنها به دور از تحريفاتي كه سران كشورهايشان از اديان الهي دارند چهره انبيا، بهخصوص پيامبر اسلام(ص) را به درستي و بدون فيلتر ببينند. نكته مهم درباره نامه رهبرمعظم انقلاب اين است كه ايشان با اينكه رهبري ديني و سياسي هستند اما به تغيير دين دعوت نميكنند بلكه از جوانان غربي كه نسل آينده و به تبع آن دولتهاي آينده را تشكيل ميدهند ميخواهند كه درك و شناخت صحيحي از اديان داشته باشند و كوركورانه از دولتها و دينهاي دولتي پيروي نكنند. بالاخره بشر حال حاضر بايد يكبار هم كه شده زندگي زيرسايه دين را به درستي تجربه كند كه لازمه اين امر هم رشد عقلانيت در بشر است؛ يعني تا وقتي عقل آنطور كه هست و خداوند آن را در وجود انسان قرار داده است شكوفا نشود و به فعل نرسد نميشود توقع داشت مردم حقانيت اديان را بپذيرند. كار غرب هم همين است كه با جوسازيهاي رسانهاي و گسترده كردن بذر تشكيك در جوانان و حتي با غافل كردن آنها موهبت عقل را از آنها بگيرد.
- بحث درباره ماهيت اتفاقاتي كه در غرب ميافتد زياد و گسترده است؛ بهنظر شما با اينكه غربيها تجربه توهين به پيامبر و هزينههاي آن را داشتند چرا دوباره دست به اين كار زدند؟
وقتي سردمداران كفر جهاني شاهد بروز رشد اسلام در كشورهاي مسيحي و يهودينشين هستند خشم و عصبانيت خود را با توهين به ساحت پيامبر اكرم(ص) نشان ميدهند كه اين خود جداي از مسئله توهين كه كاري زشت و ناشايست است، بالاتر رفتن نفوذ اسلام را به نمايش ميگذارد. تا چند سال پيش متفكران غربي ميگفتند كه همه اديان محترم هستند و قرائتهايي كه از دين ميشود غلط است اما با اين كاريكاتورهايي كه طي چند سال اخير كشيده شده معلوم ميشود اسلام آنقدر نفوذ گستردهاي داشته است كه مجبور ميشوند بهوجود شخص نازنين پيامبر كه خود اسلام است توهين كنند. پيامبران قرائتي از دين نيستند بلكه خود دين هستند؛ آن هم پيامبر اسلام(ص) كه مخالف هرگونه عمل جاهلانه هستند، درحاليكه در كاريكاتورها ديديم كه از ايشان چهرهاي خشن نشان داده و عملهاي جاهلانه را به ايشان نسبت دادهاند؛ در روايت از قول حضرت محمد(ص) داريم كه فرمودهاند: «ما همت بشيء مما كان اهل الجاهليه يعملون به غيرمرتين كل ذلك يحولالله بيني و بين ما اريد من ذلك؛ هيچگاه نخواستم كارهاي رايج در زمان جاهليت را انجام دهم مگر 2 بار كه در هر بار خداوند ميان من و آنچه ميخواستم حائلي قرار داد».
- پس شما اين نوع رفتار را نشانه گسترش اسلام ميدانيد؛ خب از طرف ديگر ما شاهديم كه عدهاي به اسم اسلام و وابسته به گروهك تروريستي داعش به دفتر اين مجله حمله كردند و 12نفر را هم كشتند. اين رفتارها چه چهرهاي از اسلام به نمايش ميگذارد؟
مردم اگر خودشان با موضوعي روبهرو شوند حق و باطل را خوب ميفهمند اما در غرب اين رسانهها هستند كه افكار عمومي را ميسازند و نماي بيروني آن را به دنيا نشان ميدهند. بهنظر من مردم تا حدود زيادي اين قضيه را ميدانند كه افكار عمومي در دست رسانههاست و رسانهها هم سرنوشتساز هستند. همه اذعان دارند 90درصد رسانهها در دست صهيونيستهاست و صهيونيستها بزرگترين دشمنان اسلام سياسي هستند. آنها مشكل اصلي خود را در منطقه، اسلام ميدانند، آنها با مسيحيت مشكلي ندارند. كشتار فرانسه هم مورد مشكوكي است كه بعضي از تحليلگران غربي نيز به آن اذعان داشتند و معتقد بودند كه ردپاي سرويسهاي جاسوسي در اين ميان مشهود است. شواهد و قرائن هم اين مسئله را اثبات ميكند چرا كه آنها ميگويند اين تروريستها تحت تعقيب بودند اما 3 روز قبل از حادثه تعقيب از آنها برداشته ميشود. همچنين اين افراد ممنوع الورود بودند اما با هواپيما وارد فرانسه شدند. اصلا هيچ بعيد نيست كه اين افراد از نيروهايي باشند كه خود فرانسويها براي جنگ به سوريه فرستاده بودند و حالا بعد از بازگشت اينطور به جان خودشان افتادهاند. بد نيست به اين نكته درباره كشوري مثل فرانسه اشاره كنم كه در اين كشور بهطور كلي فرهنگ لائيكها و اختلافاتي كه بين مسيحيان بهوجود آوردند باعث شد كه گرايش به ساير اديان بهخصوص اسلام بيشتر شود، براي همين بعيد نيست دولتمردان فرانسوي كه هميشه سرسپردگي خود را به صهيونيستها و كفر جهاني نشان دادهاند به خاطر نگراني از وضعيت مسلمانان و رشد آنها چنين اقدامي را انجام دهند تا چهره اسلام را مخدوش نشان دهند.
- پس اسلام حقيقي هرگز نه چنين كاري را انجام ميدهد و نه از اين شيوه حمايت ميكند...
دقيقا همينطور است؛ اين كارها براي تخريب چهره اسلام انجام ميشود. چنانچه ما در گذشته هم بارها شاهد مواردي اينچنيني بودهايم؛ اسلام افراطي و تكفيري بيشتر ساخته و پرداخته صهيونيست جهاني يعني آمريكا و اسرائيل است كه نمود آن در دوران معاصر با القاعده شروع شد. ماجراي 11سپتامبر قضيهاي بود كه خود غربيها هم با مستندات ثابت كردند از داخل خاك آمريكا هدايت ميشده و بعد هم بهانهاي شد براي حمله به مسلمانان. شما الان داعش را ببينيد كه چطور خطمشي همان القاعده را دنبال ميكند؛ «همه افراد اين گروهها ظاهرا سخت متعصب به ظواهر دين هستند»، «قرائت آنان از اسلام بهشدت كليشهاي، بسته و متحجرانه و مصداق اسلام آمريكايي است»، «شيوه حكومتي آنها براساس خطوط بنياميه است» و هزاران شباهت ديگر كه بين اين گروههاست. خود غرب هم اينها را بهعنوان مسلمان واقعي نميشناسد و حتي سركردههاي اين گروهك هم ميدانند كه اسلام حقيقي اين نيست. غرب و سردمداران آن، اسلامي را كه در ايران هست واقعي ميدانند و متوجه هستند كه مسلمانان واقعي براساس عقل، كار خود را پيش ميبرند و نه با قتل و غارت؛ البته همان اسلام هم ميگويد كه در جهان، كشوري مانند اسرائيل نبايد باشد.
- توهين به پيامبر به اسم «آزادي بيان» صورت گرفت. رهبران كشورهاي غربي از مسلمانان خواستند كه تحمل خود را بالا ببرند. بهنظر شما واقعا چنين اقدامي آزادي بيان است؟
خواسته «تحمل» از سوي كساني صورت ميگيرد كه نامقدسات را براي خود مقدس كردهاند و هيچكس حق ندارد درباره آنها حرف بزند. اين هم از قانونهاي الهي است كه اگر غيراز مقدسات به چيزي دلبستگي داشته باشيم ناچار بايد نامقدسات را مقدس بدانيم. مثلا در اروپا كسي جرأت ندارد درباره هولوكاست صحبت كند و اگر كسي حرفي بزند او را نادان خطاب ميكنند؛ يا اگر كسي به پرچم آمريكا توهين كند او را مجازات ميكنند و هزاران مورد مشابه كه هيچ كدام از سردمداران غربي تحمل فكر كردن به آن را هم ندارند. اما درخصوص آزادي بيان واقعا نشان دادهاند كه آب از سرچشمه آلوده است. شما در منشور حقوق بشر ميبينيد كه هرگونه دعوت به كينه ملي يا نژادي يا مذهبي كه باعث تحريك به تبعيض و يا دشمني و خشونت شود به موجب قانون ممنوع است؛ خود آنها اين مسئله را رعايت نميكنند؛ مثلا درباره حجاب هم همين مسئله در قانون حقوق بشر هست كه هركس آزاد است هر نوع لباسي را بپوشد و حتي از نمادهاي ديني و مذهبي نيز در آن استفاده كند. دين اسلام همواره طرفدار آزادي بيان است و در سيره رسول خدا و ائمه اطهار شاهديم كه همواره نظرات مختلف را ميشنيدند و با منطق منطبق بر وحي پاسخ آنها را ميدادند اما دين با توهين مخالف است چنانچه خداوند در سوره انعام حتي ميگويد: «و لاتسبّوا الذين يدعون من دونالله؛ به كساني كه [مردم] را بهسوي غيرخدا فرا ميخوانند [=كافران] دشنام ندهيد».
- كساني كه به دفتر مجله شارليابدو حمله كردند بناي خود را بر «سبالنبي» گذاشتند و خود آنها هم حكم را اجرا كردند؛ آيا از نظر فقهي ميتوان «سبالنبي» را به هركسي نسبت داد و بعد هم او را كشت؟
اگر بخواهيم بهطور دقيق و از نظر فقهي مسئله را بررسي كنيم زمان زيادي ميبرد كه از حوصله بحث هم خارج است. اما اجمالا بايد در اين زمينه گفت كه «سبالنبي» يعني اهانت به پيامبر اكرم(ص) و همچنين بنا به احكام فقها، اهلبيت پيامبر(ص) هم جزو اين حكم هستند. حكم سبكننده پيامبر اعدام است و فقيهان اتفاق نظر دارند كه سبكننده پيامبر (ص) و اهلبيت (ع) او مهدور الدم است و بلافاصله و بدون برگزاري هيچ دادگاهي بايد او را كشت. با اين حال شيخ مفيد و علامه حلّي در كتب مختلف با اين ديدگاه مخالف هستند و قتل سبكننده را نيازمند اجازه امام ميدانند. دليل اين گروه روايت شرعي است ازجمله روايت عبدالله نجاشي كه گفته است از امام صادق(ع) پرسيدم كه من سيزده تن از خوارج را كه از حضرت علي(ع) برائت ميجستند به قتل رسانيدم. امام فرمود: «اگر آنها را به اذن امام بكشي، مسئوليتي نداري؛ اما اگر بر امام سبقت گرفتي، بايد 13گوسفند قرباني كني و گوشت آنها را صدقه دهي، چون بر امام سبقت گرفتهاي». به هر حال كاريكاتورهايي كه كشيده شده است مصداق اهانت به پيامبر اعظم اسلام(ص) است اما تعيين مصداق آن و اينكه حكم آنها قتل است يا نه واقعا فقط با مقام ولايت است. اينطور نيست كه هر كسي «سبالنبي» را به ديگري نسبت بدهد و بعد هم بدون هيچ اتفاقي او را بكشد چنانچه در قانون جمهوري اسلامي هم در اينباره پيشبينيهاي لازم صورت گرفته است اما در بعد جهاني واقعا بايد مقام ولايت مصداق آن را تعيين و نسبت به آن حكم كند.
- ما زمان امام(ره) شاهد ماجراي مشابهي به اسم سلمان رشدي بوديم كه امام او را مهدور الدم اعلام كرد. اين اواخر هم يكي از خوانندگان موسيقي مبتذل غربي به امام هادي(ع) اهانت كرد كه آيتالله صافيگلپايگاني حكم ارتداد او را صادر كردند؛ اينها چطور توجيه ميشوند؟
ما بايد شرايط را درنظر بگيريم؛ حضرت امام(ره) بهعنوان مرجع تقليدي آگاه به مسائل فقهي و همچنين سياسي روزگار براي سلمانرشدي حكم صادر كردند. سلمان رشدي آن زمان تنها پيغمبر اسلام را تمسخر نكرد بلكه با حمايتهايي كه از او شد جريان فكري عجيبي را در جهان راهانداخت. ابتدا آداب و رسوم كشورهايي مثل هند و پاكستان را مسخره كرد و بعد هم با دريافت مبلغ هنگفتي پول بابت حقالزحمه كتاب «آيات شيطاني» و حمايتهاي انگلستان سعي در ايجاد جرياني پيچيده عليه اسلام داشت؛ امام راحل آن زمان خطر چنين جرياني را حس كردند و حكم ارتداد او را دادند كه ديديم هم شيعه و هم سني از اين اقدام حمايت كردند و هزينه اين قبيل توهينها را بالا بردند. اين اتفاق براي خود سلمان رشدي و طرفداران او هم هزينه داشت.
- خب چرا بايد چنين هزينهاي را براي خود بخرند؟
چون خداوند واقعا دشمنان اسلام را از احمقها قرار داده است. ببينيد كلا اهانت به يك دين يا مقدسات هزينههاي زيادي را در پي خواهد داشت و باعث ميشود كه عده بيشتري به آن گرايش پيدا كنند. تاريخ اين را به ما ثابت كرده است؛ همه ميدانند كه معاويه نخستين كسي بود كه سب حضرت علي(ع) را بر منابر راه انداخت و موجب ناراحتي اهلبيت بود. در تاريخ داريم كه پسر عبداللهبنزبير يكي از كساني بود كه خيلي حضرت را سب ميكرد. روزي عبداللهبنزبير او را كنار كشيد و گفت كه «بابا آنقدر فحش و ناسزا به علي(ع) نده و نگاه كن كه ما هرقدر هم ناسزا ميگوييم باز محبوبيت او بيشتر ميشود و هر قدر معاويه بالاي منبر از مناقب خاندانش ميگويد مردم بيشتر از پليديها و دروغهاي او سردر ميآورند». الان هم همين مسئله صادق است كه هرقدر كفر جهاني تلاش ميكند چهره بدي از اسلام نشان دهد باز دلهاي بيشتري بيدار ميشود و همانطور كه ابتداي صحبتهاي خودم گفتم اينكه ميزان توهينها بيشتر شده معلوم است اسلام نفوذ بيشتري داشته وگرنه نبايد اين همه هجمه عليه محور اصلي اسلام صورت ميگرفت.
- در تاريخ نمونههايي شبيه اين توهين را داشتهايم؟
بله اگر شما كتاب تاريخ تمدن ويل دورانت را بخوانيد ميبينيد كه در اسپانيا كه اسلام در آنجا هم نفوذ كرد شاهد مواردي اينچنيني بودهايم. در آن كشور عدهاي كه پيامبر را استهزا ميكردند دستگير و توسط حاكمان كشته ميشدند، بعد شخص ديگري دنبال كار او را ميگرفت و پيامبر را مسخره ميكرد و همينطور اين كار ادامه مييافت.
- ما در تاريخ صدر اسلام داريم زماني كه بالاي منابر به اميرالمومنين علي(ع) اهانت ميكردند امام حسن و امامحسين(ع) هم حضور داشتند؛ آنها بعضا سكوت ميكردند و جلوي اين سب را نميگرفتند. با اين رويه بايد كدام را قبول كنيم؛ اينكه بايد سبكننده را كشت يا مقابل او سكوت كرد؟
بايد در اين زمينه ظرف زمان و شرايط را درنظر گرفت؛ آن زمان واقعا ياري براي كمك به ائمهاطهار(ع) نبود و اگر امام حسن مجتبي(ع) هم ميخواست جلوي اين كار را بگيرد او را ميكشتند و قضيه برعكس ميشد اما با اين حال در روايات هست كه خيلي مواقع ائمه با شدت مقابل حاكمان ايستادگي ميكردند و جواب آنها را هم ميدادند. در شرايط فعلي هم سب و اهانت به پيامبر در شرايط ويژهاي اتفاق افتاده و همه بايد دنبال اين باشند كه فقها و علماي مسلمان چه واكنشي را نشان ميدهند. اگر واكنشها عجولانه باشد قطعا نتيجهاي حاصل نميشود و حتي ممكن است مسلمانان را در جهان منزوي كند.
- حكم ارتداد و اعدام سلمان رشدي
بسمه تعالي
انا للَّه و انا اليه راجعون
به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان ميرسانم مؤلف كتاب «آيات شيطاني» كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن، تنظيم و چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشرين مطلع از محتواي آن، محكوم به اعدام هستند. از مسلمانان غيور ميخواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسي جرأت نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود، شهيد است ان شاءالله. ضمناً اگر كسي دسترسي به مؤلف كتاب دارد ولي خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته.
روحالله الموسوي الخميني
صحيفه امام، ج 21، ص: 263
زمان: 25بهمن 1367/ 7رجب 1409
مكان: تهران، جماران
مخاطب: مسلمانان جهان
- اطلاعيه دفتر امام در وجوب قتل سلمان رشدي و عدمامكان توبه
بسمه تعالي
رسانههاي گروهي استعماري خارجي به دروغ به مسئولين نظام جمهوري اسلامي نسبت ميدهند كه اگر نويسنده كتاب آيات شيطاني توبه كند حكم اعدام درباره او لغو ميگردد. امام خميني- مدّ ظلّه- فرمودند:
اين موضوع صد درصد تكذيب ميگردد. سلمان رشدي اگر توبه كند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامي همّ خود را بهكار گيرد تا او را به دَرك واصل گرداند.
حضرت امام اضافه كردند:
اگر غيرمسلماني از مكان او مطلع گردد و قدرت اين را داشته باشد تا سريعتر از مسلمانان او را اعدام كند، بر مسلمانان واجب است آنچه را كه در قبال اين عمل ميخواهد بهعنوان جايزه و يا مزد عمل به او بپردازند.
صحيفه امام، ج 21، ص: 268
زمان: 29بهمن 1367/ 11رجب 1409
مكان: تهران، جماران
مخاطب: ملت مسلمان ايران و مسلمانان جهان
- بچه ولخرج ملكه
از زماني كه حكم امام خميني(ره) درباره مهدورالدم بودن سلمان رشدي صادر شد پليس انگلستان مسئوليت حفظ جان او را بر عهده گرفت اما همين قضيه حالا بعد از اين همه سال به نقطهاي سياه و پرخرج براي اين كشور بدل شده است تا جايي كه يكبار شاهزاده چارلز (وليعهد انگلستان) اعلام كرد سلمان رشدي سرباري پرخرج براي ماليات دهندگان انگليسي است. روزنامه انگليسي «ديليميل» هم چند وقت پيش طي گزارشي اعلام كرد كه پليس انگليس سالانه يك ميليون دلار براي محافظت از سلمان رشدي هزينه ميكرده است. خود رشدي در اينباره ميگويد: «بزرگترين مشكلي كه بود و من هميشه به آن فكر ميكردم، اين بود كه من نمرده بودم. اگر من مرده بودم هيچكس در انگليس به هزينههاي امنيت من اعتراض نميكرد».