موضوع بررسی «راهپیمایی 22 بهمن» برای اولین بار توسط دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) در سال 1384 آغاز ولی در پس از گذشت حدود ده سال این موضوع به بحث جدی تبدیل شد که این توجه مجدد به آن، نیازمند تحلیلی گفتمانی است.
اصولاً گفتمانها نیازمند «زمان»، «تفکر»، «قدرت جمعی» و «نیاز فرهنگی- اجتماعی» هستند تا در دوره معقولی به یک هژمونی معنایی تبدیل شوند. این دوره را میتوان «دوره گذار گفتمانی» نامید. دورههای گذار گفتمانی در جوامع مختلف، به همان چهار عنصری است که در بالا گفته شد، بستگی دارند. مرور «زمان» نوعی از «مقایسه گفتمانی» را با گذشته ایجاد میکند، «تفکر» گونهای از «پختگی گفتمانی» را به وجود میآورد، «قدرت جمعی» راه را برای «هژمونیکسازی گفتمانی» هموارد میسازد و بالاخره «نیاز فرهنگی- اجتماعی» موتور گفتمانی را برای گفتمانسازی اجتماعی روشن میکند.
گذشت ده سال برای توجه مجدد به گفتمان 22 بهمن، خود نیازمند تحلیل گفتمانی بر پایه 4 عنصر فوق است. مرور زمان، به گونهای تفاوت این گفتمان را با گفتمانهای دیگر روشن کرد. تفکر در مورد چیستی، چرایی و چگونگی این گفتمان در بطن جامعه و در مراکز علمی و دانشگاهی اگر چه به شکل ناخواسته، ناآگاه و نامریی بود، اما تاثیرات خود را در «وجدان اجتماعی» به جای گذاشت.
«قدرت جمعی» پتانسیل قدرتمحور این گفتمان را به یک «امر هژمونیک» تبدیل کرد که خود بروز و ظهور قدرت گفتمانی را تسهیل نمود. و نهایتاً «نیاز فرهنگی- اجتماعی» عاملی برای ضرورت بازنگری در این «پدیده گفتمانمحور» را به وجود آورد. این فرایند همانگونه که گفته شد، نیازمند مطالعه مجدد است که بتوان میان این چهار عنصر حیاتی گفتمانی نوعی از نسبیت معنایی ایجاد کرد که در آن گذشت زمان با شیوه تفکر و قدرت اجتماعی و نیاز فرهنگی- اجتماعی قابل جمع و تحلیل باشد.
و اما «گفتمان راهیپمایی 22 بهمن» را چگونه میتوان تحلیل کرد و نقشه معنایی آن را چگونه میتوان ترسیم کرد؟
گفتمان یک رویکرد فکری، یک حرکت معنایی و یک پارادایم مسلط اجتماعی است. قدرت در این مفهوم، به یک امر ماهیتی- هویتی تبدیل شده است. به عبارت دیگر، و به گفته فوکو، بدون قدرت، نمیتوان گفتمانی را تصور کرد. این قدرت میتواند قدرت فکری، ایدئولوژیکی، فرهنگی، سیاسی، دینی و حتی فردی به معنای کاریزمایی آن باشد.
حادثه 22 بهمن، یک قدرت گفتمانی، یک هژمونی معنایی، یک حرکت فرهنگی، یک جریان سیاسی- اجتماعی و یک انقلاب دینی بر پایه اسلام است. بنابراین همه عوامل مؤثر و قدرتمند گفتمانی را نه تنها در بعد همزمانی را دارا است، بلکه در حرکت درزمانی نیز بطور مؤثر و کارا دارای معنا است. به عبارت دیگر، حرکت مداوم شکل گرفته در راهپیمایی 22 بهمن در هر سال بازتولید نگاه مجدد در راستای چهار عنصر «زمان»، «تفکر»، «قدرت جمعی» و «نیاز فرهنگی- اجتماعی» به این پدیده مهم انقلاب اسلامی است.
طرح ویژگیهای هر گفتمان برای تبیین آن و نه محدودسازی آن خود نیازمند یک «تفکر گفتمانی» است. به عبارت دیگر «شناخت گفتمان» نیازمند «فهم گفتمانی» است. این فهم گفتمانی اگر نتواند ویژگیها، مشابهتها، تفاوتها و تمایزهای یک گفتمان را با گفتمانهای دیگر کشف نماید و آن را بازگو کند، دچار «پس روی گفتمانی» و یا «توقف گفتمانی» میشود.
با این دیدگاه، به گفتمان راهپیمایی 22 بهمن در گسترده سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی نگاهي انداخته و در محورهای ذیل خلاصه ميشود.
1-راهیپمایی، پیمودن راه فیزیکی نیست، اگرچه نمود آن در شکل جغرافیایی نمایان میشود. راهیپمایی، مخصوصاً هنگامی که ریشه در فرهنگ و جامعه داشته باشد، و از حالت مقطعی، موردی، سیاسی و گروهی خارج شود، تبدیل به یک «امر واقعی» میشود که همچون فرهنگ، حیات محور و همچون جامعه، وحدتمحور است.
بنابراین، راهپیمایی طی کردن راهی است که فرهنگ و جامعه آن را در سایه یک «امر واقعی» پیمودهاند و هر بار که به یاد آن میافتند، برای زنده ماندن آن، آن را مجدداً میپیمایند و استمرار میبخشند. این استمرار در طی کردن راه، یک فرایند معناسازی مداومی است که بدون طی طریق مستمر امکانپذیر نیست. به عبارت دیگر، تبدیل کردن «امر واقعی» به یک «گفتمان مستمر» نیازمند یک تکرار مداوم، یک بازنگری مستمر، و یک گفتمانسازی درزمانی است که برای هر زمان معنای جدیدی از آن متولد میشود و زمینهای برای گفتمانهای نوین ایجاد میکند که در سایه آن، «گفتمان امر واقعی» خود را بالندهتر و گویاتر میسازند.
2-راهیپمایی 22 بهمن «گفتمان انقلاب اسلامی» است که در سایه حادثه بزرگ روز 22 بهمن 1357 که در آن انقلاب اسلامی پیروزمند صحنه مبارزات گردید، متولد شد، بالنده گردید، و پایدار به راه خود ادامه داد. این گفتمان، دارای کلیه عناصر گفتمانی است که در شکل «پیمودن راه» متجلی شده است. راهی که خود گفتمانساز، تفکرمحور، و هویتپرور است.
گفتمان راهیپمایی 22 بهمن یادآور و تجدیدکننده مبارزات، فداکاریها، مقاومتها، شهادتها و آرمانهای یک ملت است که در پیروی از رهبر خود ساختار محکمی را بنا نهاد که بر پایه انقلاب اسلامی استوار بود.
3-راهیپمایی 22 بهمن، یک «بینامتنیت گفتمانی» است. بینامتنیتها، یا میان متنیتها، منعکسکننده قرابتهای گفتمانی، تعامل گفتمانی و درهم تنیدگی گفتمانی هستند. گفتمان راهپیمایی 22 بهمن، یک بینامتنیت گفتمانی است که ریشه در گفتمان اسلامی، به مثابه فراگفتمان هژمونیک، و گفتمانهای دیگر فرهنگی- اجتماعی و حتی سیاسی دارد که به عنوان تجربه اجتماعی حداقل از زمان مشروطیت تا پیروزی انقلاب اسلامی، حضور اجتماعی و سیاسی در کشور داشتند.
اگر گفته دریدا را به عنوان یک تحلیل درست در مورد گفتمانها بپذیرم که در آن تاکید میکند هیچ متنی نمیتواند مستقل باشد و هر متن تداعیکننده متون پیشین و درآمدی به سوی متون دیگر است، بنابراین، گفتمان راهپیمایی 22 بهمن نیز یک متن درهم تنیده در متون دیگری است که روح بالندگی و پویایی آن نیز در همین بینامتنی بودن آن بوده که تداعیکننده متون دیگر از صدر اسلام تا کنون است.
4-گفتمان راهپیمایی 22 بهمن دارای معنای صریح و معنای ضمنی است یا در حقیقت دلالتهای مطابقتی و دلالتهای التزامی است.
پانوفسکی (1970)، محقق تاریخ هنر اروپا، مدعی است که دلالت صریح در تصاویر و به طور کلی در هنرهای تجسمی، همان معنا و دریافتی است که همه افراد در برخورد با آن در ذهنشان نقش میبندد. راهیپمایی 22 بهمن همچون یک «هنر اجتماعی» تصویرسازی جریان انقلاب را نمایان میسازد. آنچه که در پلاکاردها، نوشتهها، شعارها و سخنرانیها منعکس میشود، بیانگر نوعی از صراحت معنایی است که ریشه در نمودهای صریح انقلاب اسلامی و معانی روشن آن دارد.
واژه دلالت ضمنی یا معنای التزامی نیز بیشتر بر جنبههای فرهنگی- اجتماعی و تاریخی یک مدلول دلالت دارد. این دلالت با طی زمان، از پختگی معنای درزمانی برخوردار و گسترده میشود. در حقیقت «انبساط معنایی» دلالتهای التزامی و ضمنی ضامن استمراریت گفتمانی است که در حول و حوش یک معنا شکل میگیرند.
راهپیمایی 22 بهمن، یک ندای تکبیر، یک صدای استکبارستیز، یک عمل قهرمانانه، یک اقدام فرهنگساز، یک حرکت هویتپرور و یک وفاداری مستمر به انقلاب و آرمانهای آن است. این معانی ضمنی، تنها بخشی از معانی التزامی است که بسیار فراتر از آنها میتوان به شمارش آورد. بدیهی است آنچه که به عنوان «تحلیل درون گفتمانی» از این معنا صورت میگیرد، میتواند با «تحلیل برون گفتمانی» آن تفاوت و گستردگی وسیعی داشته باشد که خود نیازمند یک تحلیل جداگانهای است.
5-راهیپیمایی 22 بهمن یک «متن گفتمانی» است. متن یک انبساط معنایی به وسعت جامعه و جهان است. متن، یک فهم مشترک میان واقعیت ذهنی و واقعیت خارجی است و به همین دلیل متن به شیوهای مختلف میتواند دیده و قرائت شود. راهیپیمایی 22 بهمن یک «متن تمام عیار» و منعکسکننده یک جهانبینی اسلامی با همه گستردگی آن است.
به همین دلیل، نه تنها راهپیمایی 22 بهمن، یک «متن غالب»، یک «ابر متن»، و یک «متن هژمونیک» بلكه منعکسکننده کلیت و جامعیت انقلاب است. به همین دلیل است که نه تنها در این راهپیمایی آنان که میآیند خود به متن تبدیل میشوند، بلکه همه آنچه که در آن حضور مییابد، جلوهای از «متن کلان انقلاب» است.
6-گفتمان راهپیمایی 22 بهمن، یک گفتمان تفکیککننده میان محورهای «همنشینی» و «جانشینی» است. در رویکرد همنشینی از محور همسازگی سخن به زبان میآید که بیانکننده انسجام یک متن است. در محور جانشینی، سخن از غیاب معانی دیگر و یا تمایز معانی دیگر با معنای انتخاب شده است. آلپورت و پستمن (1959) در این زمینه تاکید میکنند که دگرگونیهای جانشینی شامل «جایگزینی» و «جابجایی» است.
در اینجا نوعی از «قطبیتسازی» در حال شکلگیری است. راهیپمایی 22 بهمن در این وضعیت یک «متن جداسازنده» و یک «محور قطبساز» است. به عبارت دیگر در این راهپیمایی، همه جایگزینهای دیگر غیر از «انقلاب اسلامی» نه تنها «جابجا» بلکه به «حاشیه» رانده میشوند. این «حاشیه راندگی» یکی از ویژگیهای مهم متن متعلق به این راهیپمایی است.
7-گفتمان راهیپمایی 22 بهمن یک «زبان گفتمانی» است. زبان به اعتقاد سوسور، زبانشناس سوئیسی (1914-1839) یک پدیده فرهنگی است. این رویکرد خود ساختار زبان را قابل تجزیه دوگانه میکند. یعنی معنا به دو صورت مجزا از طریق ساخت قابل انتقال میشود. اگر زبان را نظامی نشانهشناختی بدانیم که با حداقل نشانهها، ارتباط و تفهیم و تفاهم را میسر میکند، در آن صورت متوجه میشویم که ساخت قابل انتقال در متن تولید شده در راهیپیمایی 22 بهمن خود یک نظام نشانهشناختی مبتنی بر تجزیه چندگانه (و نه تنها تجزیه دوگانه بر اساس دیدگاه نوت، و یا تجزیه سه گانه بر پایه نگاه امبرتو اکو) است که در حقیقت همانگونه که سوزان لانگر معتقد است اگرچه میتوان معانی را در یک متن تجزیه کرد اما نمیتوان آنها را به تنهایی قابل تجزیه شدن به معناهای مستقل نمود.
به عبارت دیگر، زبان گفتمانی راهپیمایی 22 بهمن یک زبان واحدی است که اگر معانی کلمات و واژههای آن قابل تجزیه هم باشند، در ترکیب و جمعبندی آنها است که میتوان به معنای واقعی آنها دست یافت و معانی انفرادی آنها، علیرغم داشتن معنای صریح، از معنای متنی مورد نظر به دور خواهند بود.
8-راهیپمایی 22 بهمن یک حرکت «گفتمانساز فرهنگی» و در حقیقت یک «گفتمان فرهنگی» است. فرهنگ در کلیت خود، شامل همه معانی متن است که به وسعت جهان میباشد. فرهنگ به مثابه یک «ابرگفتمان حیات» دارای همه عناصر مربوط به حیات انسانی است. بنابراین، هنگامی که راهپیمایی 22 بهمن به مثابه «گفتمان فرهنگی» تلقی میشود، این گفتمان الزاماً تنها به جامعه ایران مرتبط نمیشود، بلکه یک «گفتمان جهانی» است که در جامعه ایران تحقق یافته است.
گفتمان فرهنگی 22 بهمن، نه تنها در راهپیمایی آن که بروز عینی و ظاهری آن توانسته است یک «بازنمایی جهانی» را تولید کند، بلکه در همه عناصر گفتمانی دیگر آن اعم از ساختاری، فراساختاری و فراگفتمانی است که یک «ابرگفتمان حیاتساز» ایجاد کرده است.
9-راهپیمایی 22 بهمن یک «فراگفتمان انقلابی» است که گفتمانهای دیگر را نه تنها در ایران، بلکه در جهان اسلام و به تدریج در سطح جهان به حاشیه رانده است. این فراگفتمان، دارای خصلت تولید گفتمانهای دیگر است که حول دال اساسی آن که «انقلاب اسلامی» است شکل میگیرند.
فراگفتمان بودن راهیپمایی 22 بهمن، در انسجام همنشینی معانی آن، در ترکیبهای معنایی همپیوسته آن، در به حاشیه راندگی معانی جانشینی ممکن برای آن، و بالاخره در خصلت گفتمانسازی آن نهفته است.
بیداری اسلامی در عصر کنونی تنها یکی از جلوههای گفتمانی این فراگفتمانی انقلابی است. شاید بتوان گفت ظهور حرکتهای تندرو فراتر از بنیادگرایی در اشکال مختلف آن در منطقه تنها یکی از نقشههای گفتمانهای مخالفی است که در صدد خاموش کردن این فراگفتمان انقلابی است.
10-گفتمان راهیپمایی 22 بهمن خود «پایان گفتمان» است. اگر پایان تاریخ فوکویاما به تاریخ پیوسته است و پایان ایدئولوژی بِل با پیروزی انقلاب اسلامی بطلان آن به اثبات رسیده است، گفتمان راهیپمایی 22 بهمن خود نوعی از «پایان گفتمان» تلقی میشود که گفتمانهای دیگر را تمامیافته و مرده میانگارد و «گفتمان انقلاب اسلامی» را تنها «گفتمان مسلط و هژمونیک» میداند که تا کنون روایی، پایایی و ماندگاری خود را علیرغم همه توطئهها و نقشههای جهانی به اثبات رسانده و میرود که به یک «گفتمان واحد جهانی» تبدیل شود.
* عضو هیئت علمی دانشگاه و استاد جامعهشناسی ارتباطات بینالملل