اما همين نكات اندك را هم اگر كسي بهكار بندد و سرمشق خودش قرار بدهد، خيلي از مشكلات خانوادهها و جوامع حل ميشود. براي همين، ما اينجا برشهايي كوتاه از زندگي آن حضرت را پس از ازدواج با عليابنابيطالب (ع)آوردهايم؛ وقايعي كه مربوط به 9 سال دوم و پاياني زندگي فاطمه زهرا (س) است. يك سال پس از مهاجرت به مدينه، فاطمه (س) كه طبق اخبار و روايات 9سال داشت به عقد اميرالمومنين در آمد؛ يك خواستگاري ساده از طرف حضرت علي (ع)، پس از آنكه پيامبر(ص) همه خواستگاران قبلي را رد كردند و البته اين مسئله را باعث رنجشخاطر بزرگان قريش دانستند.
پس از آن قرار شد تا جهيزيه حضرت زهرا (س) را تهيه كنند؛ جهيزيهاي كه شامل وسايل سادهاي ميشد مثل «پيراهني به بهاي 7درهم، چارقدي به بهاي 4درهم، تختخوابي بافته از برگ خرما، 2 تشك كه رويههاي آن از كتان ستبر بود و يكي را از پشم گوسفند و ديگري را از ليف خرما پر كرده بودند، پردهاي از پشم، يك تكه بوريا بافت هجر، آسياب دستي، لگني از مس، مشكي چوبين، كاسهاي گود براي دوشيدن شير، مشكي براي آب، چند كوزه گلي و چند چيز ديگر». تنها جملهاي كه پيامبر(ص)بعد از ديدن اين جهيزيه گفت اين بود كه «خداوند بركت دهد». سپس مراسم ازدواج برگزار شد و پيامبر(ص) در آخرين توصيهها به دخترش فرمود: «دخترم! به سخنان مردم گوش مده. مبادا نگران باشي كه شوهرت فقير است. فقر براي ديگران سرشكستگي دارد. براي پيغمبر و خاندان او مايه فخر است. دخترم! پدرت اگر ميخواست ميتوانست مالك گنجهاي زمين بشود اما او خشنودي خدا را اختيار كرد و...» و پس از آن زندگي مشترك علي(ع) و فاطمه (س) آغاز شد. از اين پس زهرا (س)، غير از دختر پيامبر بودن، بايد نقش همسر و مادر را هم ايفا كند.
- فاطمه (س) با فرزندانش چگونه رفتار ميكرد؟
فاطمه (س) خود در زمانهاي به دنيا آمده بود كه دختر داشتن براي مردان، عيب و عار حساب ميشد و اعتبار يك خانواده به تعداد پسرانش بود. در اين شرايط، خداوند دختري به پيامبر عطا كرد كه خاندانش را بهوسيله او گسترش دهد و تا قيام قيامت اين بچههاي فاطمه (س) باشند كه نام پيامبر را زنده نگه ميدارند. براي زنده نگه داشتهشدن اين نام، نقش حضرت در تربيت فرزندان، يك نقش اساسي بوده است، مادري كه توانسته هم حسن (ع)، هم حسين (ع) و هم زينب (س) را تربيت كند كه هر كدام تبديل شدهاند به يك نماد در اخلاق و رفتار و انسانيت.
سلمان فارسي ميگويد: روزي حضرت فاطمه زهرا(س) را ديدم كه مشغول آسيابكردن غله است. فرزندش حسين(ع) به گريه افتاد و بيتابي ميكرد. عرض كردم: براي كمك به شما، غله را آسياب كنم يا بچه را آرام كنم؟ حضرت فرمودند: من به آرام كردن فرزند اولي هستم، شما آسياب را بچرخانيد.
حضرت زهرا(س) در شب بيستوسومماه مبارك رمضان كودكان خود را به بيداري فرا ميخواند. حضرت در روز بچهها را ميخواباند تا استراحت كنند و غذاي كمتري به آنان ميداد تا بدين گونه زمينه و موقعيت بهتري براي شب زندهداري داشته باشند. ايشان نميگذاشت احدي از اهل خانه خوابش ببرد و ميفرمود: «محروم است كسي كه از بركات شب قدر محروم بماند».امامحسين(ع) در روز عاشورا فرمودند: «شهامت، آزاد منشي و كرامت خود را مرهون پاكدامني و طهارت مادرم زهرا(س) هستم.»
- فاطمه(س) چگونه عبادت ميكرد؟
فاطمه (س) از زماني كه در رحم حضرت خديجه بود، تسبيح پروردگار ميگفت و با خدا مناجات ميكرد؛ كسي كه از دنيا تنها 3 چيز را دوست داشت: «نگاه بهصورت پيامبر، تلاوت قرآن و انفاق»؛ كسي كه حتي يادگارياش براي امت هم تسبيح پروردگار است و البته تنها 18سال در ميان امت بود.
ابن عمره از پدرش نقل ميكند كه گفت: « از امامصادق(ع) پرسيدم چرا فاطمه(س)، زهرا ناميده شد؟ فرمود: براي آنكه وقتي فاطمه زهرا(س) در محراب عبادت مي ايستاد، نورش براي اهل آسمان ميدرخشيد؛ همانطوري كه نور ستارگان براي اهل زمين ميدرخشد».
پيامبر(ص) فرمود: «اي سلمان! خداي تعالي چنان دل و جان و تمام اعضا و جوارح دخترم فاطمه را به ايمان پر كرده كه يكسره براي عبادت و فرمانبرداري حق تعالي خود را از همهچيز فارغ ساخته است».امامحسن (ع) ميفرمايند: «مادرم فاطمه را در شب جمعه در محراب عبادت ديدم كه به عبادت و نماز مشغول است. او پيوسته به ركوع و سجود مشغول بود كه شب به پايان رسيد».امام حسن مجتبي عليهالسلام فرمودند: «در دنيا كسي عابدتر از مادرم فاطمه(س) نبود؛ آنقدر به عبادت ميايستاد تا پاهايش ورم ميكرد».
- ارتباط بين علي (ع) و فاطمه (س) چگونه بوده است؟
پيامبر(ص) به فاطمه (س) فرموده بودند: «چيزي از علي مخواه مگر آنكه او خود براي تو فراهم كند». براي همين فاطمه (س) هيچگاه در طول عمرش چيزي از علي (ع) نخواست. حتي زماني كه چند روز غذاي كافي براي سير كردن خود و بچهها نداشتند به علي (ع) چيزي نگفت تا آنكه علي (ع) خود به ماجرا پي برد. فاطمه (س) و علي (ع) چنين ارتباطي با يكديگر داشتند؛ يك ارتباط پراز احترام و البته پر از محبت.
هنگامي كه علي(ع) از جبهـــه بازميگشت، فاطمه(س) به استقبال او ميرفت و با رويي گشاده و لبخند حاكي از رضايت و افتخار به او مينگريست. لباس و شمشير خونآلود او را ميشست و از حوادث ميدان جنگ ميپرسيد.
از جملات حضرت زهرا (س) خطاب به علي(ع) اينهاست: «علي جان ! جانم فداي تو! جان و روح من سپر بلاي جان تو! يا اباالحسن همواره با تو خواهم بود؛ چه در خير و نيكي به سر ببري، چه در سختيها و بلاها گرفتار شوي، همواره با تو خواهم بود».فاطمه (س) هيچگاه همسرش را با نام كوچك صدا نزد و همواره براي احترام از كنيه ايشان «ابوالحسن» استفاده ميكرد يا اينكه گاهي وي را «ابنعم» يعني پسر عمو ميخواند.
- فاطمه (س) چگونه با مردم رفتار ميكرد؟
هرچند مردم گاهي با او بدرفتاري ميكردند، هر چند حتي بعضي از زنان پيامبر به او حسادت ميكردند اما او هيچگاه بد كسي را نخواست و همواره با همه به بهترين شكل رفتار كرد. او كسي بود كه حتي در صحنههاي نبرد همچون احد در ميدان جنگ حاضر ميشد و به حال مجروحين ميرسيد؛ كسي كه براي احقاق حق خود و شوهرش به مسجد ميرفت و خطبه ميخواند؛ كسي كه حاضر بود جانش را بدهد اما اسلام و امام زمانش زنده بمانند.
در روز جنگ احد، پس از شكست مسلمانان، فاطمه (س) به همراه عدهاي ديگر از زنان به ميدان نبرد رفت و به مداواي مجروحين ازجمله پيامبر(ص) كه آسيب ديده بود پرداخت. او تكهاي از حصير را سوزاند و روي زخمهاي پيامبر (ص) گذاشت و با آب اندكي كه بود، زخمهاي پدر را شست. پيامبر(ص) از شهادت عمويش حمزه بسيار ناراحت بود و گريه ميكرد. فاطمه (س) هم همراه پدر براي حمزه گريه كرد و حتي بعد از رحلت پيامبر(ص) بر مزار حمزه حاضر ميشد و تسبيحش را هم با تربت حمزه سيدالشهدا درست كرد.
امام مجتبي (ع): «از مادرم ميشنيدم كه براي مردان و زنان مؤمن دعا ميكرد و نامشان را بر زبان جاري ميساخت و بر ايشان بسيار دعا ميكرد ولي براي خويش هيچ دعا نميكرد. من به او گفتم: اي مادر! چرا همانگونه كه براي ديگران دعا ميكني، براي خود دعا نميكني، فرمود: يا بني! الجار ثمالدّار؛ پسرم! نخست بايد همسايگان را دريافت، آنگاه به خانه پرداخت».
حضرت فاطمه (س)، كارهاي خانه را خود انجام ميداد و تا مدتها خدمتكار نداشت. تا اينكه روزي پيامبر (ص) زني را كه در يكي از جنگها به اسارت مسلمانان درآمده بود، نزد فاطمه آورد و دست او را در دست آن حضرت گذاشت و فرمود: «اي فاطمه! اين زن در خدمت توست»، فاطمه (س) چنين پاسخ دادند: «كارهاي خانه را تقسيم ميكنيم؛ يك روز من كار ميكنم و يك روز او». از اينرو آن حضرت نهتنها خدمتكار خود را به زحمت نميانداخت، بلكه گاهي در انتخاب نوع كار از او سؤال ميكرد تا هر كاري كه بيشتر دوست دارد بپذيرد.