دکتر مسعود اسدالهی مدتهاست علاوه بر مطالعات آکادمیک کوشیده تا تحولات منطقه را به صورت میدانی مورد بررسی قرار دهد. از وی تا کنون کتاب و مقالات متعددی درباره محور مقاومت و حزبالله لبنان به چاپ رسیده است.
او در این مصاحبه به نقش بارز سپاه قدس و عملکرد سردار سلیمانی اشاره میکند و معتقد است سپاه قدس به فرماندهی او توانسته خطرات و تهدیدات امنیتی را از ایران دور کند.
او سردار سلیمانی را پدیدهای استثنایی معرفی میکند که مانند آهنربا نیروهای دوران دفاع مقدس را دور خود جمع کرده است.
- به عنوان اولین سوال بفرمایید مولفههای اصلی سیاست خارجی ایران در منطقه خاورمیانه را چه میدانید؟ ضمن اینکه واکنش دیگر بازیگران به این اصول چه بوده است؟
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران براساس حسن همجواری با همسایهها و تقویت روابط با کلیه کشورهای عربی و اسلامی در منطقه بوده است.
این سیاست در کنار اصلی دیگر یعنی مبارزه با اسرائیل و آزادسازی فلسطین قرار دارد. اصل سوم هم مبارزه با هیمنه آمریکا و دخالتهای قدرتهای بیگانه درمنطقه است.
این مثلث، شاکله سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه بوده و ایران تلاش داشته براساس این اصول، روابط خارجی خود را تنظیم کند.
اما در 3دهه اخیر متاسفانه بعضی از کشورهای عربی به خصوص بعضی کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس به دلایل مختلفی به این رویکرد پاسخ مثبت نداده و از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، ائتلافی علیه ایران شکل دادند.
مثال بارز آن، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود که از حمایت کامل اعراب منطقه برخوردار شد.
بعد از جنگ دوم خلیجفارس، تغییر سیاست اعراب براساس مقابله با صدام مشاهده شد که البته عمده تکیه اعراب منطقه بر آمریکا بود اما در عین حال، شاهد تنشزدایی نسبی در روابط ایران و اعراب منطقه بودیم.
با حادثه ۱۱ سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان و عراق، صحنه منطقه و معادلات قدرت در آن بهم ریخت.
تحولات بعدی در عراق و نظام سیاسی جدید عراق مورد پسند دولتهای عربی نبود، خاصه آنکه این نظام سیاسی جدید، روندی دموکراتیک داشت و این امری به زیان دولتهای عرب خلیجفارس بود. به همین دلیل شاهد مقابله این دولتها با دولت جدید عراق بودیم.
به بیان دیگر، بحث عراق بر روابط ایران و کشورهای عربی سایه انداخت؛ چراکه دولت جدید عراق روابط خوبی با جمهوری اسلامی ایران برقرار کرد.
بنابراین تنشزدایی نسبی که از اوایل دهه ۷۰ شمسی شکل گرفته بود، از بین رفته و تنشهایی جدید شکل گرفت. با آغاز بیداری اسلامی و سقوط رژیمهای اقتدارگرای عرب، منطقه دچار یک التهاب فراگیر شد.
موضوع انقلاب بحرین و بحران سوریه، تنشهای میان ایران و بعضی کشورهای عربی، به خصوص عربستان را شدت بخشید.
- آیا دولت آقای روحانی موفق شده این تنشها را کم کند؟
دولت آقای روحانی این امید را داشت با دراز کردن دست دوستی، تنشها با عربستان به عنوان عامل اصلی مخالفت با ایران کم شود اما اقدامات دولت ایران و گامهای سازندهاش، از طرف عربستان با استقبال مواجه نشد. آنها به دنبال سرنگونی بشار اسد، برکناری مالکی در عراق و ضربه زدن به حزبالله لبنان بودند.
اوجگیری قدرت حوثیها در یمن هم بر تنشهای میان ایران و عربستان افزوده و اینک روابط ما با بعضی کشورهای عربی که زمانی در محور به اصطلاح «اعتدال» بودند، تنشآلود است.
با ورود گروههای تکفیری به صحنه تحولات منطقهای، خطری مشترک برای کل منطقه ایجاد شد، لذا انتظار میرفت در برابر این خطر مشترک، عربستان از خود درایت نشان بدهد.
اما آنها به جای نزدیک شدن به ایران سعی کردند ائتلاف ضدایرانی و ضدداعشی ایجاد کنند.
از طرف دیگر، عربستان با ایفای نقش اساسی در کاهش قیمت نفت، نشان داد سیاست خصمانهای در قبال ایران دنبال میکند. به همین خاطر، تلاشهای دولت آقای روحانی برای تنشزدایی با عربستان به نتیجه نرسیده است.
- ما از اینجا به بحث عملیاتی کردن سیاستهای نظام در منطقه میرسیم. آیا در کنار «وزارت خارجه»، نهاد دیگری مانند «نیروی قدس سپاه» هم نقشآفرینی میکند؟
قطعا «سیاست خارجی» اعم از «دیپلماسی و روابط خارجی» است. دیپلماسی و روابط خارجی وظیفه انحصاری وزارت خارجه است. اما «روابط خارجی و دیپلماتیک» بخشی از سیاست خارجی است.
جایی که بحران وجود ندارد و امنیت ملی ایران به خطر نمیافتاد، وزارت خارجه به عنوان مسئول دستگاه دیپلماسی، وظیفهاش را دنبال میکند اما در صحنههایی مانند افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین که بحرانهای امنیتی رخ داده و روی امنیت ملی ایران تاثیر میگذارد، دیپلماسی عادی نمیتواند مانع از تهدیدات شود.
اینجا باید طبق وظایفی که در قانون اساسی و تقسیم وظایفی که توسط رهبر معظم انقلاب انجام شده، نیروی قدس در این مناطق بحرانی وارد عمل میشود و با خطراتی که امنیت ملی ایران را تهدید میکند، مقابله کند.
این نقش ویژهای است که وزارت خارجه قادر به ایفای آن نیست؛ مثلا با سقوط موصل، شاهد کشیده شدن درگیریها و نزدیک شدن تروریستهای داعش به مرزهای ایران بودیم که دیپلماسی نمیتوانست جلوی این پیشروی را بگیرد.
باید نیروی قدس با تواناییهای ویژهای که دارد، وارد میشد که خوشبختانه موفق هم شد. به بیان دیگر هر حادثهای در هر جایی که روی امنیت ملی ما تاثیرگذار باشد، این نیرو ورود میکند؛ حتی اگر آن حادثه در کنار مرزهای ما هم نباشد.
ضمن اینکه حمایت از نهضتهای آزادیبخش است که طبق قوانین موجود، به نیروی قدس واگذار شده است. این را هم باید گفت که بحث حمایت از نهضتها و مقابله با تهدیدات امنیتی اینک با هم عجین شده و نمیتوان آنها را به راحتی از هم تفکیک کرد.
- طی ماههای اخیر شاهد برجسته شدن شخصیت سردار سرلشگر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس هستیم. از ایشان، بیش از چند سخنرانی تحلیلی در دسترس نیست. به نظر شما اندیشهها و عملکرد ایشان در زمینه عملیاتی کردن سیاستهای جمهوری اسلامی چیست؟
باید بگویم سردار سلیمانی از جمله شخصیتهایی است که بیشترین ولایتمداری را در قول و عمل داشته و آنچه را اجرا میکند، رهنمودهای رهبر انقلاب است و در هیچ موردی، از فرمانها و تدابیر فرماندهی کل قوا تخطی نمیکند.
لذا خارج از چارچوب دیدگاهای رهبری انقلاب، دیدگاهی مطرح نمیکند، چه برسد به اینکه آن را اعمال کند.
از نظر سیاستهای منطقهای اولا دید ایشان یک دیدگاه شیعی افراطی نیست؛ مثلا میبینیم که ایشان حامی و پشتیبان گروههای مقاومت فلسطینی است که همه آنها سنی هستند.
حتی اگر هم از شیعیان حمایت میشود، برای تقابل شیعه و سنی نیست، بلکه برای حاکمیت اسلام اصیل در برابر اسلام گروههای تکفیری است که الگوی منحرف و مخدوشی از اسلام باشد. بنابراین سیاستهای ایشان به معنای طایفهگرایی مذهبی نیست.
برای مثال در لبنان، شیعیانی هستند که با آمریکا رابطه داشته و لذا سردار سلیمانی از آنان حمایت نمیکند. یا اینکه در صحنه عراق دیدیم که ایاد علاوی هر چند که شیعه است اما در خط آمریکا بوده و مهره آنها به شمار میرود.
به همین خاطر، طبعا ایران نگاه مثبتی به وی ندارد. در عراق گروههای شیعی هم هستند که همسو با محور مقاومت نبوده و سردار سلیمانی هم به صرف شیعه بودن از آنها حمایت نمیکند.
بنابراین گروههای شیعه و سنیای که محور مقاومت بوده و با آمریکا و اسرائیل ضدیت داشته باشد، مورد حمایت قرار میگیرند. از آنجایی که اکثریت شیعیان منطقه همسو با این تفکر هستند، ممکن است این سوءتفاهم ایجاد شود که ایران فقط از شیعیان حمایت میکند، اما واقعیت چیز دیگری است که اشاره شد.
- بحث دیگر برجسته شدن سردار سلیمانی در رسانههای داخلی و خارجی است. آیا به نظر شما این مطرح شدن به علت ایفای نقشهای متعدد و میدانی ایشان است، یا اینکه این یک توطئه رسانهای و زمینهچینی برای هدف قرار دادن ایشان است؟
به نظرم هر دو موضوع مطرح است. موفقیتهای بزرگ ایشان در صحنههای منطقهای آنقدر بارز است که حتی دشمنان هم نمیتوانند آن را کتمان کنند.
همه شاهد بودند چگونه سردار سلیمانی با مجاهدتهای شبانهروزی موفق شد خطر سقوط سوریه در دامن تکفیریها را دفع کند؛ به گونهای که همه به این نتیجه رسیدهاند که نظام سوریه سقوط نخواهد کرد.
این موفقیت در حالی بود که ائتلافی غربی _ عربی همراه با ترکیه برای سرنگون کردن سوریه شکل گرفته بود. در ماجرای عراق هم نقش سردار سلیمانی در پیشگیری از سقوط بغداد، سامرا، اربیل و شکسته شدن محاصره آمرلی و آزادسازی جرفالصخر کاملا مشهود و انحصاری بود.
ایشان موفق شد در مدت کوتاهی نیروهای داوطلب مردمی عراق را برای مقابله با داعش ساماندهی، تسلیح و فرماندهی کند. این در حالی است که ژنرالهای آمریکایی هیچوقت به خط مقدم نمیآیند و از مانیتورها در اتاق فرماندهی، عملیات را دنبال میکنند، حال آنکه سردار سلیمانی مدام در خط مقدم است.
خود آمریکاییها هم اعتراف میکنند ایشان فردی بسیار پرکار، باهوش، شجاع و خستگیناپذیر است. اما از طرف دیگر هم این موضوع مطرح است که رسانههای غربی و منطقهای همسو با غرب قصد دارند با تمرکز بر عملکرد و تواناییهای ایشان، سردار سلیمانی را به یک هدف مشروع تبدیل کنند؛ چراکه وی منافع غرب را به خطر انداخته و دشمن درجه یک آنان به شمار میرود.
- به نظر شما نیروی قدس قائم به سردار سلیمانی بوده یا ایشان نمادی از نیروی قدس است؟
سردار سلیمانی به صورت یک «آهنربا» عمل کرده و افراد همانند خود را جذب نیروی قدس کرده است. افرادی که یادگاران دفاع مقدس بوده و با فرماندهی سردار سلیمانی دوباره به میدان بازگشتهاند.
افرادی مانند سردار تقوی و سردار اللهدادی. در واقع نقش سردار سلیمانی در این زمینه بارز است و نمیتوان گفت اگر کس دیگری بود، میتوانست یادگاران جنگ و افراد باتجربه را اینگونه دور هم جمع کند. به هر حال منش و تواناییهای ایشان نقش مهمی ایفا میکند. بنابراین میتوان گفت سردار سلیمانی یک پدیده استثنایی است.
اما از طرف دیگر هم باید گفت ایشان استعدادهایی را که به حاشیه رفته بود، دوباره برگرداندند. شهید اللهدادی، شهید تقوی، شهید حسینیمقدم، شهید شاطری و..... همه افراد گمنامی بودند که سردار سلیمانی به آنان این امکان را داد استعداد خود را نمایان کنند.
- به عنوان آخرین سوال بفرمایید آیا ارتباطی میان سیاست منطقه ای ایران و ماجرای پرونده هسته ای و مذاکرات آن وجود دارد؟
اینها ارتباط منطقی با هم دارند. اگر جمهوری اسلامی ایران در صحنههای منطقهای ضعیف باشد، در میز مذاکره هم ضعیف خواهد بود. تواناییهای ایران در سوریه، عراق، لبنان، یمن و..... دست برتر ایران سبب شده که هیات مذاکرهکننده ایرانی هم با قدرت پای میز مذاکره بیایند.
اگر ما ضعیف و منزوی بودیم، قطعا در مذاکره هستهای در موضع ضعف قرار میگرفتیم اما عملکرد نیروی قدس سبب شده دیگران اعتراف کنند ایران تبدیل به یک قدرت منطقهای بلامنازع شده و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
این آمریکاییها هستند که به ایران نیاز دارند. ما دیدیم که از قول اوباما و جان کری هم حتی گفته شده تمایل دارند با سردار سلیمانی ملاقات داشته باشند. این نشان میدهد که توانایی نیروی قدس سپاه بر توانایی هیات مذاکرهکننده ایرانی تاثیر مستقیم دارد.
البته این به معنای «بده- بستان» در مذاکرات نیست که بخواهیم این دو موضع را به هم ربط بدهیم.
رهبر انقلاب هم هشدار دادهاند در مذاکرات هستهای، هیچ موضوع دیگری مورد مذاکره قرار نخواهد گرفت؛ مثلا در پرونده هستهای اگر آمریکا حقوق هستهای ایران را به رسمیت بشناسد، اینگونه نخواهد بود که ایران با نخستوزیر شدن ایاد علاوی موافقت کند و یا اینکه در سوریه با رفتن بشار اسد موافقت کند.
لذا ارتباط این دو موضوع به این معنا است که هر چقدر در محیط منطقهای قویتر باشیم، در میز مذاکره قویتر هستیم و این به معنای بده _ بستان نیست. خود آمریکاییها فهمیدهاند به ایران نیاز دارند و برای ثبات منطقهای باید با ایران همکاری کنند.
مسعوداسدالهي/منبع:همشهري ماه