به گزارش ايسنا؛ این جملهها را آیدین آغداشلو - نقاش پیشکسوت - در کتاب «از خوشیها و حسرتها» دربارهی استادش، بیوک احمری، نوشته است. 21 فروردینماه سالروز تولد این هنرمند نقاش و گرافیست است.
بیوک احمری - گرافیست و نقاش - 21 فروردینماه 1299 در تبریز متولد شد. او پس از گذراندن دورههای دبستان و دبیرستان، به هنرستان صنعتی تبریز رفت و در آنجا نقاشی را زیر نظر رسام ارژنگی و طاهر خوشنویس آموخت. 22 ساله بود که به تهران آمد و آتلیهی هنریاش را به راه انداخت.
دو سال پس از مهاجرتش به تهران، نخستین چاپ سیلکاسکرین را در ایران به نام خود ثبت کرد. او مدتی را در وزارت کشاورزی بهعنوان نقاش آزمایشگاه مشغول بود. تأسیس آتلیههای «اسرام»، «آرم»، «چهلستون» و «فاکوپا» از دیگر فعالیتهای این هنرمند است.
احمری کاریکاتور هم میکشید و در طول فعالیت هنریاش با نشریات طنز همکاری داشت. او در دوران اوج فعالیتهای سیاسی در دههی 30 با نام مستعار «فرزین شیوا» با مجلات همکاری داشت.
آیدین آغداشلو - از معروفترین شاگردان احمری - دربارهی استادش گفته است: «استاد احمری، نماینده و نمونه تمامعیار یک هنرمند طراز اول از سالهای ۱۳۲۰ تا سالهای ۱۳۸۰ است ... کاشکی عمرش طولانیتر از این میشد و ای کاش سالهای پُربار عمرش را میشد در جای بهتری سپری کند. او میتوانست رییس هر دانشکده و مجتمعی باشد. او نماینده و نشانه تاریخ هنرهای تجسمی معاصر ایران، آن بخش واقعی و بیادایش بود. او منزوی ماند در انزوایی خودخواسته، و خود را به جریان جاهلپرور دروغزن پوچِ نامربوط نسپرد.»
احمری بانی طراحی گرافیک تبلیغاتی در ایران بود. او با همکاری چند هنرمند همدورهی خود، آتلیهای راهاندازی کرد و فعالیتهای بسیاری در این زمینه انجام داد. به همین دلیل، او را پدر گرافیک تجاری ایران مینامند. طراحی جلد کتاب نیز از دیگر فعالیتهای این هنرمند در آن سالها بود.
احمری پس از انقلاب نیز این فعالیتها را ادامه داد، اما مهمترین کار او پس در آن دوره، نقاشی پشت شیشه بود؛ هنری که با وجود زحمات زیاد این هنرمند برای معرفی و زنده نگه داشتنش امروز در حال فراموشی و از بین رفته است.
هادی سیف در مراسم بزرگداشت احمری دربارهی تلاش این هنرمند برای زنده نگه داشتن هنرهای سنتی ایران گفت: «بیوک احمری در عصری دست به هنرهای ملی برده بود که میدانست هنرهای سنتی روبه فراموشی و بیاعتنایی است، اما سالیان سال تجربه و خلاقیت استادی را سپری کرد تا کارهای بزرگی را به نتیجه برساند و از این رو است که در کاربرد رنگ غوغا به خرج داد و در ساخت گل و مرغ زیبا و ماهرانه خلاقیت خود را به اوج رساند.
او در شرایطی به نقاشی پشت شیشه روی آورد که دیگران یا در خاک فرو رفته بودند و یا عطای نقاشی پشت شیشه را به لقایش بخشیده بودند، اما در عین حال به صراحت معتقد بود که جامعه هنری نسبت به نقاشی پشت شیشه مرتکب جفای بزرگی شده است.»
آغداشلو نیز در همین مراسم بزرگداشت اظهار کرد: «قدرتی که از ذهن و معنای "بیوک احمری" نشأت میگیرد با شرایط زمانه همدلی نداشت و در دورهای از فعالیتش با صراحت و وضوح این اختلافنظر را نشان میدهد و بعد از آن نیز همچنان در کارش ناسازگار میماند و شاید این روحیه خاص بیوک احمری است که باعث میشود تا این اندازه در دورهی خود ناشناخته باقی بماند.
احمری طراح چیرهدستی بود و یکی از بهترین آبرنگکاران ایران است که به شخصه کار آبرنگ او را به بهترین آبرنگکاران اصفهان برتری میدهم. در حوزه نقاشی گواش نیز یکی از بهترینها بود که من به شخصه از او آموختم و هنوز در چیرهدستی او در کار گواش کسی را ندیدم. در کار گرافیک نیز همه رشتهها و شیوهها را میشناخت و میتوان گفت که در هر حوزهای از کارش یکی از بهترینها بود و ای کاش عمرش طولانیتر از این بود و سالهای پربار عمرش را میتوانست بیشتر بهره ببرد.»
احمری به هنرهای سنتی ایران عشق میورزید و در رشتههای طراحی فرش و گلیم، نقاشی پشت شیشه، تذهیب، نقاشی قهوهخانهای، تشعیر و جلدسازی و مرمت آثار قدیمی تبحر داشت. در دهه 1340 همکاریاش با محمد بهرامی در آتلیه فاکوپا را آغاز کرد که اصلیترین ثمره این همکاری، انتشار شاهنامه امیرکبیر بود. طراحی تعدادی از مینیاتورها، نظارت فنی چاپ و لیتوگرافی آن برعهده احمری بود.
این هنرمند پیشکسوت پس از چند دهه فعالیت هنری در زمینههای مختلف، پنجم آبانماه سال 1387 درگذشت.