تا کنون 10 کشور در این تجاوز نظامی مشارکت کردهاند که شامل اعضای شورای همکاری خلیج فارس، به علاوه ترکیه، اردن، مصر و سودان است. در واقع عربستان با پادشاه تازهکار خود میکوشد وجههای قاطعتر، فعالتر و مصممتر از خود به کشورهای منطقه معرفی نماید.
در این راستا و در شرایطی که وضعیت ثبات و موازنه قدرت در خاورمیانه با حفظ و تقویت بشار اسد در سوریه، نزدیکی دولت عراق به ایران و کمک ایران به نابودی داعش در عراق، قدرت گرفتن شیعیان حوثی در یمن و مهمتر از همه پذیرفته شدن جمهوری اسلامی به عنوان یک قدرت هستهای از سوی جامعه جهانی، به سود عربستان پیش نمیرود، این کشور میکوشد به قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای ثابت کند که برای حفظ قدرت و موقعیتش حاضر است دست به هر کاری بزند.
دیپلماسی عربستان تا کنون همیشه مبتنی بر خرج پترودلارهایش در کشورهای منطقه برای گرفتن امتیازات سیاسی از آنها بوده است. بر این مبنا عربستان بعد از کمک یک و نیم میلیارد دلاری اخیر خود به پاکستان و نیز کمکهای 15 میلیارد دلاری به دولت ژنرال سیسی در مصر، حال در صدد بازپس گرفتن این کمکها در حسابی دیگر است. البته تلاشهای عربستان برای تشکیل ائتلافی متشکل از ترکیه، پاکستان و مصر برای حمله زمینی به یمن تا کنون ناکام مانده است.
به نظر میرسد با توجه به شرایط داخلی این کشورها، درک تردید آنها برای حضور نظامی زمینی در یمن چندان دشوار نیست. هر چند شرکت در حملات هوایی علیه یمن به نوعی واکنش روانی کشورهای شرکتکننده به چشمانداز مثبت مذاکرات هستهای ایران با غرب و ترس از افزایش نفوذ و قدرت ایران در منطقه بود، اما حمله زمینی بر خلاف حملات هوایی برای این کشورها بسیار پرهزینه خواهد بود.
از یکسو تلفات نیروها در جنگ زمینی بسیار بیشتر از حملات هوایی خواهد بود و این امر میتواند جایگاه و موقعیت مقامات کشورهای شرکتکننده در این نبرد را در بین افکار عمومیشان تضعیف نماید. کشورهایی همچون ترکیه و مصر دارای مشکلات داخلی متعدد بوده و تنها تا جایی حاضرند در جنگ یمن مداخله کنند که سبب انحراف اذهان عمومی مردم از مشکلات داخلی به سمت مسائل منطقهای شود؛ اما شرکت در یک جنگ پرهزینه و فاقد مشروعیت بینالمللی از یک طرف بر مشکلات ژنرال سیسی در درون مصر میافزاید که به دلیل حذف غیر دموکراتیک دولت محمد مرسی مشروعیت دولتش به شدت لطمه خورده و با مشکلات اقتصادی و حضور گسترده گروههای تروریستی در صحرای سینا، دست و پنجه نرم میکند.
از طرف دیگر اردوغان نیز که در سالهای اخیر کوشیده است جایگاه داخلی و منطقهای خود را تقویت کرده و اقتصاد ترکیه را رونق ببخشد، حال با شرکت در چنین جنگ منطقهای نه تنها حمایت علویهای کشورش (که حدود 30 درصد جمعیت ترکیه را تشکیل میهند)، را از دست میدهد، بلکه تلفات و آسیبهای احتمالی چنین جنگی مخالفت کل افکار عمومی ترکیه را به دنبال خواهد داشت. بنابراین اردوغان ترجیح داد به جای بازی در صحنه خطرناک یمن، به ایران سفر کند و بر منافع اقتصادی و مبادلات انرژی با تهران تأکید نماید.
نکته آخر اینکه در شرایطی که کشورهای اسلامی و در رأس آنها مقامات عربستان که خود را خادم حرمین شریفین میدانند، به جای تمرکز بر دین و آیین مشترک، تفاوتهای قومی و مذهبی را پررنگ میکنند و برای حفظ منافع و امنیت فردی، مسائل اصلی جهان اسلام را نادیده میگیرند، این اسرائیل است که به افزایش قدرت و نفوذ خود در منطقه و تضییع حقوق ملت فلسطین ادامه میدهد و نیز گروههای تکفیری همچون داعش هستند که در کشاکش جنگ قدرت کشورهای منطقه هم از نظر نظامی و هم مالی تقویت میشوند و امنیت و ثبات خاورمیانه و چهره اسلام را به سخره میگیرند.
* استاد دانشگاه