پای چشم کبودشده، فایل صوتی پنهانی، نامههای افشاگرانه و... در عرض دو هفته تعطیلات نوروزی به یکباره تمام شایعات در گوشی درباره آزاده نامداری و فرزاد حسنی که با لب گزیدنها و ابراز عدم باورها و شک و تردیدها همراه بود، توسط خود این دو مجری تلویزیونی علنی شد.
در روزهایی که رسانههای مکتوب زرد و غیر زرد اعم از روزنامه و هفتهنامه به خواب تعطیلات رفته بودند، سایتها و فضای مجازی به میدان رونمایی از مسائل پشتپرده زندگی کوتاه مشترک این زوج سابق پرداختند که به یکدیگر میتاختند.
این بار، این دو نفر بودند که بدون احتیاج به کوک شدن توسط خبرنگاران، عنان از کف دادند و آنچه را که روزهایی، شایعات درگوشی بود، روی دایره فضای مجازی ریختند.
هر دو چهره از مجریان جوانی بودند که تلویزیون در یک دهه گذشته به آنها بال و پر فراوانی داده بود و هر دو مجریان بخشهای اجتماعیمحور با رویکردی ديني بودند.
در روزگاری که مسوولان وقت تلویزیون، به حذف اندك ستارگان تلویزیونی و مجریانی مانند شهیدیفرد، مرتضی حیدری و...ميپرداختند، حسنی و نامداری در کنار اندک مجریان دیگر، نهتنها از این مخمصه رها شدند، بلکه با استفاده از موجسازی رسانهای و حسی مخاطبان و با محبوبیت یافتن در بیرون قاب رسانه ملی، سایر رسانهها را به سمت خود کشاندند که ماجرای ازدواج و طلاق این دو، این ماجرا را تشدید کرد.
در جامعه ما که مملو از اسرار مگو و زندگیهای چند لایه پیچیده و یواشکی است، علنی شدن فضای خاله زنکی یک زوج، آن هم اگر چهره باشند و خودشان هم تمایل به اشتهار داشته باشند، شدیدا مورد توجه است.
تابوهای شکسته شده از عاشقانه گویی در برابر دوربین تلویزیون تا انتشار عکسهای خصوصی و تهدید به انتشار فایلهای دیگر از امواج خبری ایجاد شده توسط این زوج بود که در ادامه، روند مشهور شدن آنها، اعتماد به رسانه و خیلی چیزها را از بین برد.
در مجموعه پیش رو نگاهی داریم به این ماجرا و ماجراهای مشابه. چه كسي مقصر است؟ ما قضاوت نمیکنیم. قضاوت با شماست.
سریع و عجیب. خیلیها باور نمیکردند که دو مجری مشهورتلویزیون، فرزاد حسنی و آزاده نامداری با یکدیگر ازدواج کنند؛ زوجی که به نظر با هم تفاوتهای زیادی داشتند اما مراسم ازدواجشان ششم تیر سال ۹۲ برگزار شد و عکس این دو نفر در لباس عروسی و دامادی روی جلد یکی از مجلات خانوادگی و عامهپسند ظاهر شد که البته ساختگی بود و با تهدید شکایت حسنی روبهرو شد.
زوج حسنی-نامداری کمکم تبدیل شدند به نمونه خوب زوج ایرانی و سر از برنامههای مختلف درآوردند. مسوولان صداوسیما هم که دیدند چنین ازدواج فرخندهای حیف است روی آنتن نباشد، گاه و بیگاه به این دو میدان میدادند و اجرای برنامههای مختلف را به آنها میسپردند.
از دعوت به برنامه زنده «زنده باد زندگی» که حسنی در آن برای نامداری، شعر عاشقانه گفت تا معرفی آنها به عنوان زن و شوهر نمونه ایرانی اسلامی در شبکه ۴.
این اتفاقات در شرایطی رخ میداد که به نظر میآمد زوج موفقی که در تلویزیون تبلیغ میشدند، مشکلات عمدهای با یکدیگر داشته باشند.
اوج نمایش اختلاف آنها برای عموم مردم، اما حضور در برنامه تحویل سال ۹۳ بود که برای اولین بار یک زن و شوهر مجریان آن میشدند. البته در همان برنامه هم کلکلهای این زوج، کاملا نیشدار بود و ربطی به خوشمزگیهایشان برای جذابتر شدن برنامه نداشت.
در روزهایی که خیلیها در این فکر بودند که این دو نفر در اولین سالگرد ازدواجشان چه هدایایی به یکدیگر میدهند، خبر رسید، فرزاد حسنی و آزاده نامداری که نماد زوج مناسب بودند، زندگی مشترکشان حتی یک سال هم دوام نیاورده و کارشان به جدایی رسیده است.
همانطور که ازدواج آنها برای خیلیها تعجبآور بود، طلاقشان هم برای بسیاری از طرفدارانشان غیرمنتظره بود و منتظر تکذیب آن بودند؛ تعجب از این بابت که کسی باور نمیکرد کار زوج نمونه کشور یکدفعه به جدایی کشیده باشد.
مردم در برنامههای مختلف تلویزیون دو مجری خوشبخت را دیده بودند که یک دفعه زندگیشان به هم ریخته بود و جدا شده بودند، شاید به همین دلیل بود که تکذیب خبر، اتفاق قابل انتظاری مینمود.
آزاده نامداری در گفتوگو با روزنامه صبا، این طلاق را تائید کرد و برخی نشریات هم سعی کردند با مطرح کردن احتمال آشتی این دو، تنور را داغ نگه دارند. این دو مجری پرطرفدار کشورمان بعد از جداییشان هم هرازگاهی گریزی به زندگی ناموفق قبلیشان میزدند تا اینکه پس از گذشت ۹ ماه ناگهان آتش به انبار افتاد.
آزاده نامداری از چهرههای فعال در اینستاگرام بود، مخصوصا در روزهای پایانی پارسال که هرچه به زمان پخش ششمین سری از مستند «خانمی که شما باشید» نزدیک میشدیم، تقریبا هر روز با انتشار یک عکس از این مجموعه که خودش تهیهکننده، نویسنده، مجری و راویاش بود، آن را تبلیغ میکرد.
در روزهای پایانی اسفند که همه چیز آرام به نظر میرسید، انتشار چند عکس آتلیهای از خانم مجری در کنار احسان علیخانی، نامداری را مجبور کرد یک پست در صفحه شخصیاش بگذارد و به قول خودش افشاگری کند.
این پست در اصل تکذیبیه حرف و حدیثهایی بود که از گوشه و کنار به گوش میرسید؛ حرف و حدیثهایی در خصوص رابطه علیخانی و نامداری!
«نمیدونم چه اتفاقی افتاده که سه روز مونده به سال تحویل و همینطور پخش مستند من این همه حاشیه رخ میده...امروز آقای علیخانی چون صفحهای در اینستاگرام ندارن از من خواستن توضیحی به هوادارانشون و دوستای خوب خودم بدم.
امروز شیشتا عکس مربوط به سه سال پیش به ناگهان منتشرشد، نه میدونیم کی و نه میدونیم چرا، فقط باید بگم این عکسها در آتلیه آقای بابک مانی برای مجلهای گرفته شد در سال ۹۱ که ما به اتفاق (برنامه) سال تحویل اجرا کردیم، فقط همین...»
با انتشار این پست به نظر، همه چیز ختم به خیر شد اما این اتفاق در کنار پخش شدن مستند خانمی که شما باشید در موعد مقرر، نامداری را بیش از پیش عصبانی کرد.
تمامی جنگ و جدالها یک نقطه عطف دارد؛ نقطهای که همه چیز به قبل و بعد از آن تقسیم میشود، در ماجرای درگیری این دو مجری هم افشاگری نامداری (البته به گفته خودش) در مورد خشونتهای فرزاد حسنی اتفاق اصلی داستان است.
دوم فروردین بود که انتشار یک عکس از چهره خانم مجری در اینستاگرامش با صورت ورم کرده و چشمی کبود شده در کنار متنی که قرار بود توضیح عکس باشد، همه چیز را علنی کرد.
«متاسفم که مجبورم این عکس خصوصی رو منتشر کنم. اما دیگه باید... باید... این عکس مستنده و بسیاری از مدیران محترم تلویزیون خودم و حالم رو رویت کردند... امروز به لطف دروغگویی ایشون، مستند من پخش نشد و هزار اتفاق تلخ دیگه...
من الان سرپام، خوبم. زندگی میکنم. درس میدم. کار میکنم و دوباره زنده شدم. متاسفم برای رادیویی که آنتن زندهش رو میسپره دست کسی که به نزدیکترین کسش هم رحم نکرد، به تایید دوستاش ازدواج با من فقط یه شو یا نمایش بیشتر نبود، به لطف پدرم من حق طلاق داشتم وگرنه شاید الان زنده نبودم.
این عکس تلخه ولی واقعیه، برای هوادارایی میگم که از ایشون بت ساختند، بتی که به هیچ مسلکی پایبند نیست، دیگه کسی تو کامنتای من حق نداره اسمی از ایشون بیاره. آقای حسنی میدونم دهنت باز میشه به هر تهمتی. اما من واگذارت میکنم به خدا... و خوشحالم که دیگه نمیبینمت.
فقط بدون چهل تا فایل صوتی دست من داری که مدتهاست حتی خودم گوشش ندادم... والسلام.» عکس صورت کبود شده نامداری در کمتر از یک ساعت به سایتهای ریز و درشت خبری راه پیدا کرد.
بعد از آنها هم به همان سرعت در مابقی نرمافزارهای ارتباطی مثل وایبر، لاین، واتسآپ، تانگو و... دست به دست شد و اولین موج خبری سال جدید به این شکل به راه افتاد. انتشار این عکس، یک اتفاق دیگر را هم رقم زد و آن هم آغاز پخش مستند نامداری از شبکه ۲ بود.
حالا دیگر در نظر مردم بت فرزادحسنی فروریخته بود و البته نمیشد به برنامههای تلویزیون که تبلیغ زوج نمونه را میکردند اعتماد کرد. مردم حالا دوسوال داشتند؛ زوج نمونه چه کسانی بودند؟ فرزاد حسنی چطور مردی است؟ حبذا وارد میشود!
بعد از انتشار آن عکس و متن همه منتظر بودند که حسنی وارد گود شود و از خودش دفاع کند، از آنجا که او صفحهای در اینستاگرام ندارد، ادمین فن پیجهای او ابتدا این امر خطیر را برعهده گرفتند و شروع کردند به کامنت پراکنی و پستگذاری که این عکس دروغ است و نباید آن را باور کرد.
در همین حین فرزاد حسنی نامه سرگشادهای در این خصوص نوشت و در اختیار رسانهها قرار داد.
با یک سرچ ساده میتوانید نامه را پیدا کنید و ببینید که آقای مجری دقیقا چه جاهایی را هدف قرار داده و منظورش دقیقا از نوشتن چنین جملاتی چیست «ایشان با بیان ادعاهای گوناگون و تجمیع کلکسیونی از عناوین مجرمانه همچون ضرب و شتم، افترا، تهدید به قتل، شکستن گوشی همراه (باور کنید به همین جرم!) و ارسال پیامک از من شکایت کرده و در تمامی این موارد به واسطه صدور احکام قضایی دست خالی از دادسرا برگشته است!
پاسخ مفصل و قاطع من به این فرمایشات کذب و عکسهای غیرواقعی و تهمتهای پی در پی و مظلومنمایی در مرجع قضایی به واسطه طرح شکایت از ایشان صورت خواهد پذیرفت و فصلالخطاب همه ما قانون است.
تا سیه رو شود هر که در او غش باشد. در پایان میخواهم این دو سوال من در صفحه اینستاگرام ایشان پرسیده شود:
۱- نظر ایشان درباره گروههای سیاسی چیست؟
۲- نظر ایشان درباره عاطفه مادری و عشق به فرزندشان چیست؟
با سپاس - خاک پای ملت ایران - فرزاد حسنی»
حالا یک سوال دیگر هم به سوالات قبلي اضافه شده بود که چه کسی راست میگوید؟ چه کسی درست میگوید؟ تلویزیون زوج نمونهاش را از کجا پیدا کرده؟
ماجرای عاطفه مادری چیست؟ آن پای چشم را چه کسی کبود کرده؟ قاعدتا قضاوت در این موارد وقتی یک طرفه منتشر میشود، کار مشکلی است. عدهای هوادار نامداری شدند و عدهای هم طرفدار حسنی، اما ماجرا ادامه داشت.
بعد از اینکه فرزاد حسنی وارد گود شد، اوضاع کمی پیچیدهتر از قبل شد، نامداری که یک روز پس از انتشار عکس آن را حذف کرده بود به نامه حسنی واکنش نشان داد و در پستی جداگانه مجددا گرد و خاک به پا کرد. درگیریها تا سه، چهار روز با همین فرمان ادامه داشت تا اینکه ششم فروردین خانم نامداری عطای حضور در اینستاگرام را به لقایش بخشید و با یک پست اعلام کرد که موقتا صفحهاش را میبندد.
بعد از این اتفاق به نظر میرسید که موضوع آرام آرام فراموش شود، اما داستان با وارد شدن وکلای طرفین به دعوا وارد فاز حقوقی شد و جنبههای عجیب و غریبی پید کرد، علیالخصوص با نامه وکیل فرزاد حسنی که خطاب به وکیل نامداری نوشته بود و در آن حرفهای جالبی زده بود.
«اینکه چگونه همکار محترم با علم به جرم بودن افترا و نشر اکاذیب، اجازه انتشار عکسی که به دلالت اوراق بیمارستانی و اظهارات موکل ایشان در پرونده پزشکی، ارتباطی با موکل بنده نداشته و ظاهرا مربوط به حادثه و تصادف بوده است را در فضای مجازی دادهاند و موکل اینجانب را این بار نه در دادگاه که در نزد افکار عمومی متهم به ضرب و جرح و خشونت خانوادگی نمودهاند، محل تأمل است.
اینکه بعد از انتشار چنین عکسی و چنین ادعایی و متأسفانه به بازی گرفتن حیثیت و آبروی موکل، از سر خیرخواهی و جلوگیری از اظهارات بعدی موکل، اقدام به حذف این عکس شده است، سالب مسوولیت کیفری بانیان آن نخواهد بود و موکل این موضوع را از طریق مراجع ذیصلاح قضایی پیگیری خواهد نمود.»
حالا با گذشت بیش از 20روز، تب این اتفاق کمی خوابیده، اما حواشی آن همچنان ادامه دارد و به نظر میرسد رای دادگاه در مورد شکایت حسنی از آزاده نامداری میتواند تکلیف همه چیز را مشخص کند.
منبع: همشهري جوان