تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۱

همشهری‌آنلاین: گروه موسیقی جوان و سرحال بمرانی، این روز‌ها آماده انتشار دومین آلبوم رسمی خود است.

جوانان سرخوش، جوان خوشحال و آدم حال خوب کن. از این اصطلاحات زیاد به گوش همه‌مان خورده است، اما شاید هرکسی نتواند مثال خوبی برای این تیپ جوان‌ها پیدا کند.

ولی ما بالاخره مصداق بارز جمع جوان و خوشحال را پیدا کردیم، یک گروه موسیقی که چند سال است دور هم جمع شده‌اند و حالا گرفتن مجوز وزارت ارشاد و حضور در برنامه خندوانه نامشان را سرزبان‌ها انداخته‌است.

جوان‌هایی که با وجود اینکه کم‌کم دارند سری میان سر‌ها درمی‌آورند، اما هنوز شوخ و شنگی‌شان را حفظ کرده‌اند، دیدشان به همه چیز مثبت است، دوست دارند نقد بشوند، به چالش کشیده شوند و به جاهای خوبی برسند. این شما و این گروه خوشحال ِ «بُمرانی».

  • گروه بمرانی چطور متولد شد؟

بهزاد: اولین آلبوم را با کمک یکی از دوستانم ضبط کردم. اسمش را گذاشته بودم آسمون زرد، خورشید آبی. اولین اثری بود که به نام بُمرانی در فضای مجازی منتشر شد.

بعد از آن یک مدتی ایران نبودم، وقتی برگشتم، زنگ زدم به مانی و گفتم من یک آهنگ دارم، بیا برویم استودیو، من گیتارش را می‌زنم تو هم سازدهنی‌ش را. مانی گفت جهانیار هم بیاید.

آهنگ را سه‌تایی زدیم و خودمان خیلی خوشمان آمد، اما فعالیت جدی هنری نداشتیم. یک روز پسر عمویم آرش گفت، کافه‌ای هست که می‌توانیم برویم آنجا ساز بزنیم. چهارتایی به کافه‌ها رفتیم و ساز زدیم.

کیارش هم با ما می‌آمد و فروش بلیت‌‌هایمان را توی کافه مدیریت می‌کرد. یک روز گفت: «بهزاد من بیام تو گروهتون باس بزنم؟» گفتم: «مگه تو باس داری؟» گفت: «خب می‌خرم!» انگار فقط خریدنش بود.

کیارش باس خرید و اجرای بعدی همراه ما بود که اتفاقا خیلی هم باحال شد آن اجرا.
کیارش: حالا خیلی هم باحال نشد!
بهزاد: به هر حال به دلمان نشست، آبتین را هم در جشن جوانان محک در سال ۸۹ دیدیم.

  • شما که بند شناخته شده‌ای نبودید، چطور به آنجا دعوت شدید؟

یک روز داشتیم در خیابان راه می‌رفتیم که امید نعمتی را دیدیم، آن زمان هنوز عضو گروه دنگ‌شو بود. گفت دعوت شده‌اند جشن جوانان محک ولی جای دیگری اجرا دارند و نمی‌توانند بروند.

شماره آبتین را داد که هماهنگ کنیم و برای اجرا برویم. آبتین هم قرار بود آن روز برای ما کاخن بزند که نزد، یعنی یکی دو بار امتحان کرد، ولی خوشش نیامد و بی‌خیال شد. چند هفته بعد از آن اجرا من به آبتین گفتم بیا برویم کافه ساز بزنیم، آمد و یکی از ما شد.

  • آن زمان محدودیتی برای اجرا در کافه وجود نداشت؟

کسی با ما کاری نداشت. اتفاقا یک دوره‌ای کارمان خیلی هم زیاد شد، آخرین باری که به کافه‌ای رفتیم، خیلی‌خیلی شلوغ شد و بعد از آن دیگر برای ساز زدن به کافه نرفتیم، چون حس کردیم دوره کافه رفتنمان تمام شده است.

بعد پیگیر ضبط کردن آلبوممان شدیم و اسمش را گذاشتیم «جوراب‌های لخت» بعد از آن هم اجراهای پژوهشی‌مان شروع شد.

  • تجربه اجراهای پ‍‍ژوهشی چطور بود؟

اوایلش خوب بود، ولی بعد مثل داستان ساز زدن در کافه‌ها شد. ظرفیت مخاطب در آن اجرا‌ها زیر صد نفر بود و اگر مخاطب زیاد بود، سانس‌های اجرای ما هم زیاد می‌شد.

روزهای آخر اجراهای پژوهشی، هشت سانس پشت سر هم اجرا داشتیم. برای اجراهایی با مخاطب بیشتر باید محل کنسرت هم بزرگ‌تر می‌شد، برای جای بزرگ‌تر هم نیاز به مجوز داشتیم.

  • و رفتید سراغ رسمی شدن.

بقای یک گروه شش نفره به این است که به هر حال منبع درآمدی هم داشته باشد. با توجه به جابه‌جایی‌هایی که در وزارت ارشاد رخ داده بود، احتمال می‌دادیم که مجوز بگیریم.

  • اولین اثر با مجوزتان «اتوبوس قرمز» چه حال و هوایی داشت؟

بهزاد: خوشمزه بود. خیلی دوستش داشتیم. بازخوردهای خوبی هم از آن گرفتیم. به قول کیارش همه لپمان را می‌کشیدند!
آرش: خیلی عجیب بود که اصلا نقدمان نکردند؛ یعنی کسی از جزئیات چیزی نمی‌گفت و همه می‌گفتند باریکلا خوب است.

کسی نگفت چرا خوب است ‌یا چرا بد است، کلا کسی کارمان را نقد نکرد.
جهانیار: حتی یک چیز بد هم می‌نوشتند، باز خوب بود.

  • یعنی تا این حد دوست دارید که نقدتان کنند؟

بله، ما خودمان خیلی می‌توانستیم چنین کاری را نقد کنیم! مثلا اینکه بگوییم فلانی چرا با این صدا کار کودک خواندی؟ یا به آهنگسازی کار ایراد بگیریم. نمی‌دانم چرا شاید فکر می‌کنند اگر کار ما را نقد کنند و ایراد‌هایش را به‌ ما بگویند، دشمنشان می‌شویم. شاید هم می‌خواهند به ما امیدواری بدهند.

آرش: شاید هم آلبوم اصلا در حدی نبود که مثلا منتقد‌ها گوش بدهند.
مانی: البته پخش آلبوم هم خیلی بی‌سر و صدا بود.
آرش: زیاد ارتباطی ندارد، پخش‌های کمتر از این هم بوده که عده‌ای بروند آن را گوش بدهند و نقدش کنند.

  • مثل اینکه شما هم خودتان خیلی منتظر انتقاد بودید!

بهزاد: ما تا این حد فکر می‌کردیم که مثلا یکی نامه می‌نویسد و می‌گوید این چه کاری بود که با موزیک کودک کردید؟! من فقط در سایت بیيپ تونز نگاه کردم و کامنت‌های مردم را دیدم. آنجا چند نفری گفته بودند که چرا خواننده این‌قدر صدایش کلفت است و این کار اصلا کار کودک و نوجوان نیست.

  • حالا چرا رفتید سراغ طیف کودک و نوجوان؟

بهزاد: از طرف نشر چکه با ما تماس گرفتند و گفتند می‌خواهند با کسانی که به صورت تخصصی موسیقی کودک کار نمی‌کنند، یکسری آلبوم کودک بسازند، یکی از گروه‌هایی که انتخاب کرده بودند، ما بودیم.

تقریبا یک کار سفارشی بود، چون حتی همه ترانه‌ها به جز قطعه «دودو اسکاچی» را خود نشر چکه داد. بعد هم کار مجوز گرفت، منتشر شد و خیلی اتفاقی اولین آلبوم رسمی‌مان کودک و نوجوانی از آب درآمد.

  • حالا بالاخره خودتان می‌دانید مخاطب اصلی‌تان كدام گروه سنی است؟

بهزاد: فکر کنم تین‌ایجر‌ها، آدم بزرگ‌ها و بچه‌ها!
یکسری از آهنگ‌هایمان به اصطلاح پیرمردی ‌است و یکسری‌هایش برای قلب پیرمرد‌ها ضرر دارد. حتی اتوبوس قرمز هم که منتشر شد، کار کودک بود، ولی خیلی مخاطب جوان و نوجوان داشت.

شاید به خاطر اینکه ما سعی کردیم یک مقدار با بچه‌ها جدی‌تر برخورد کنیم، چون از رفتار بزرگتر‌ها خیلی تاثیر می‌پذیرند. با بچه‌ها وقتی بچگانه حرف بزنی همان‌طور جوابت را می‌دهند، اگر هم خم بشوی، کلاهت را برداری و با‌ آنها دست بدهی، همین کار را می‌کنند.

مانی: به نظرم مخاطبمان را خودمان انتخاب نکردیم؛ یعنی دستمان نبود. اتوبوس قرمز، موقعیتی بوده که می‌توانستیم حضور داشته باشیم و خب استفاده کردیم.

  • سبک موزیکتان چطور، اگر بخواهید گروهتان را تعریف کنید می‌گویید چه سبکی دارد؟

جهانیار: سوال خیلی سختی است.
مانی: نه آنچنان سوال سختی هم نیست. در واقع نوع ساز‌ها و مدل خواندنمان، از موسیقی بلوز و کانتری که علاقه اولیه‌مان بوده و بهزاد کار می‌کرده، گرفته شده.

منتها چون مدام با چیزهای جدید و مختلف روبه‌رو شدیم که هر کدام جذابیت خاصی برایمان داشتند، امتحانشان کردیم. به همین خاطر ترک‌هایمان خیلی با هم فرق دارند و در آلبوم ممکن است یک ترک، پاپ باشد، یکی راک‌اند رول و یکی هم جیپسی.
بهزاد: حال و هوایمان است دیگر، مدام تغییر می‌کند.

جهانیار: دقیقا همین است، هیچ قید و بندی هم نداریم.

  • فکر نمی‌کنید باید یکسری قواعد داشته باشید؟

مانی: حق با شماست، ما قواعد داریم، اما یک ساختار تک فرمی نیست که بگوییم این مدلی است؛ مثلا در آلبوم آخرمان که هنوز بیرون نیامده، هر قطعه فرم خاص خودش را دارد. این‌طور نیست که بشود از قطعه اول تا آخرین قطعه را در یک سبک گذاشت.
بهزاد: به نظرم اصلا از اول تا آخرش را نمی‌شود گوش داد. باید وسط آلبوم به خودت آنتراکت بدهی و استراحت کنی. (می‌خندد)

  • خب چرا روال کارتان این‌طور است و به ساختار واحدی نرسیده‌اید؟

بهزاد: فکر می‌کنم رسیده‌ایم و آن ساختار در مجموع همین امضا بمرانی است. همه آهنگ‌هایمان خاصیت بمرانی بودن دارند. این طور نیست که یک قطعه خیلی پاپ باشد، یکی دیگر خیلی بلوز، حال و هوای ترک‌ها بمرانی است.

مانی: البته یکی از دلایلش این است که موسیقی برایمان خیلی سیستماتیک پیش نرفته، مثلا دانشجوی موسیقی نبوده‌ایم که پله پله جلو برویم، یادگیریمان کلا تجربی بوده؛ یعنی در سبک‌های مختلف چرخیده‌ایم و در هر کدامشان هم دستی داریم.

ما الان نه نوازنده جَز هستیم، نه بلوز، نه کانتری. شاید از نظر تکنیکی از هر کدامشان یک چیزهایی بلد باشیم، اما قطعا از هر کدام کلی تکنیک نمی‌دانیم. از طرف دیگر مثل یک نوازنده سنتی هم نیستیم که از اول تا آخر، فرم کارش معلوم است.

اطلاعاتی که می‌گیریم ممکن است از یک صفحه اینترنتی باشد یا از یک فیلم، اما همین‌ها عوض می‌شوند و خروجی ما هم تغییر می‌کند.

  • حضور در خندوانه هم از آن اتفاق‌هایی بود که خیلی دیده شد و نامتان سر زبان‌ها افتاد.

بهزاد: دوستی ما با رامبد جوان به سه سال پیش برمی‌گردد که قرار شد برای یکی از فیلم‌هایش تیتراژ درست کنیم که خب نشد.

خندوانه که شروع شد، قرار بود که ما موسیقی آن را اجرا کنیم، ولی به خاطر زمان نامناسب ضبط و... با تهیه‌کننده به توافق نرسیدیم. بعد از آن رامبد پیشنهاد داد که برای عید فطر به برنامه برویم و اجرا داشته باشیم. ما هم پیش خودمان گفتیم چه کار کنیم که باحال باشد؟

آبتین گفت سازهایی که می‌شود با خودمان ببریم مثل سازدهنی، مابقی را با آیپد بزنیم.
مانی: من هم حسودی کردم، یک روز از صبح تا شب در اینترنت گشتم تا نرم‌افزار اجرای فلوت پیدا کردم!
بهزاد: خلاصه رفتیم و از ایده‌مان هم استقبال خوبی شد، به قول معروف کارمان گرفت.

  • الان برای کنسرت یا برنامه خاصی تمرین می‌کنید؟

جهانیار: نه بیشتر تمرین می‌کنیم که حوصله‌مان سر نرود!

مانی: جهان شوخی می‌کند، امروز داشتیم موزیک‌هایی را که در این مدت ضبط کرده‌ایم، تمرین می‌کردیم.

بهزاد: نه مانی، داری اشتباه می‌کنی، چون ما که داشتیم والیبال نشسته می‌زدیم! (می‌خندند)

ولی از شوخی گذشته وقتی آلبوم جدید منتشر شود، کنسرت‌ها شروع می‌شود و باید آماده باشیم. برای همین تمرین می‌کنیم، هم قطعات جدید را می‌زنیم و هم آهنگ‌های قدیمی‌مان را با تنظیم تازه امتحان می‌کنیم، این تنظیم جدید خیلی حال می‌دهد!

  • آلبوم جدیدتان کی منتشر می‌شود؟

بهزاد: مراحل اداری‌اش تمام شده و امیدواریم بتوانیم اردیبهشت از آن رونمایی کنیم.

  • برنامه‌ای برای رونمایی و انتشارش دارید؟

قصدمان این است که علاوه بر رونمایی در تهران، به شهرهای دیگر هم برویم و مخاطب‌هایمان را از نزدیک ببینیم. بعد هم در اواخر اردیبهشت ماه کنسرت تهرانمان برگزار خواهد شد و برنامه‌های بعدی. البته همه اینها چیزهایی است که دلمان می‌خواهد و امیدواریم بتوانیم طبق برنامه اجرایشان کنیم.

  • اسم آلبوم جدید را انتخاب کرده‌اید؟ چند ترک دارد؟

مانی: اسمش را گذاشته‌ایم «مخرج˚ مشترک» و 11 ترک دارد. همه‌شان جدیدند به جز یکی، قطعه «پیاده‌روی» قرار است در همه آلبوم‌ها با تنظیمی متفاوت حضور داشته باشد.

  • چرا این آهنگ؟

بهزاد: نمی‌دانم، تا امروز در همه آلبوم‌هایمان بوده. شاید چون از آن ترک‌هایی بوده که مردم خیلی گوش داده‌اند. ما خودمان هم خیلی دوستش داریم.

هر آلبومی که می‌دادیم می‌گفتیم، این قطعه آن‌طور که باید شنیده نشده و در آلبوم بعدی هم بگذاریمش. در کارهای قبلی‌مان که بود، گفتیم در این هم باشد، یک جورهایی امضا شده.

  • آینده گروه‌تان را چه طور می‌بینید؟ مثلا پنج سال دیگر کجایید؟

آبتین: پنج سال دیگر را که نمی‌دانیم، ولی جمعه فوتبالیم!

محمدرضاكاظمي-مبينادارابي/منبع:همشهري‌جوان

برچسب‌ها