داستان ايران برگر يك روايت دو خطي سرراست است. در گرماگرم انتخابات شوراي روستا دو نفر از اهالي متنفذ يعني فتح الله خان و امرالله خان پيگير امور ميشوند تا قطعا به پيروزي برسند. اما اين روند قرار نيست در يك چارچوب منطقي و يا حتي عادلانه همراه با كرامت انساني برگزار شود. طرفداران و بويژه خانوادههاي هر دو طرف درگير مسايل پيش از انتخابات ميشوند و تا زمان برگزاري؛ داستانكهاي خاصي براي هر دو طرف درگير پيش ميآيد. چشم همچشميهاي كودكانه؛ جاه طلبيهاي كوركورانه و موارد ديگر همگي از رفتارهايي است كه دو طرف درگير نسبت به هم اشاعه و ارائه ميدهند؛ غافل از اينكه عمده آنها صرف نظر از برخي دلخوريهاي قديمي؛ تا پيش از اين همگي سر يك سفره بودهاند...
اين تمام داستان ايران برگر است. وجود 2 طيف سياه و سفيد از يك جامعه كوچك و بشدت سنتي كه حالا با سرعت به سمت مدرنيزه شدن در حركتند و در اين روند ممكن است گاهي كرامات انساني و رفتارهاي ارزشي و سنتي را نيز زيرپا بگذارند. فتح الله خان و امرالله خان؛ در ايران برگر نماد مردماني هستند كه ميتوانند در جامعههاي بزرگ تر نيز وجود داشته باشند و اطرافيان ايشان نيز همگي به نوعي اين توانايي را دارند كه نماينده قشرهاي مختلف جوامع بزرگتر مثلا شهري باشند. اما اين وسط قرار است چه اتفاقي بيفتند؟ مگر ايران برگر در ژانر كمدي قرار نگرفته و يا بزور جاي داده نشده است؟ قواعد گونه و سبك در ساخت يك اثر سينمايي در اين ژانر پس چه ميشود؟
- امضاي كارگردان چقدر اهميت دارد؟
حقيقت اينجاست كه سازنده ايران برگر؛ يك فيلمساز جوان و معمولي نيست. جوزاني بايد استاد خطاب شود. او كه امسال 67 ساله ميشود تا اينجاي كار تنها 7 فيلم در كارنامه دارد و به ياد داشته باشيم كه اولين كار او محصول 1364 و مربوط به 30 سال پيش است. "جادههاي سرد" ماندگارترين اثر سينمايي جوزايي سه دهه قدمت دارد و در ژانر ملودارم اجتماعي ساخته شده است. با اينهمه نمي توان ايران برگر را از كارگردانش جدا دانست. چرا كه جوزاني فيلمساز كم اثري نيست. از اينرو او كه دانش آموخته سينما در بالاترين مقاطع سينمايي است بهتر ميداند كه بايد مسئوليت هر اثرش را بپذيرد و اين مهم را به دوستدارانش نيز تذكر دهد.
ايران برگر در ساخت يك فضاي روستايي و آدمهاي ويژه و مختص آن بسيار معمولي عمل كرده است. يعني تماشاگر واقعا نميتواند باور كند روي پرده نقرهاي دارد يك روستاي حقيقي مربوط به اين آب و خاك را ميبيند. جداي از آن عناصر داستان هر كدام تكه پاره از كار درآمدهاند. در حاليكه در يك روند شكل گيري استاندارد، داستانكها بايد بهم پيوند منطقي پيدا كنند. رفتارهاي فتح الله خان و امرالله خان و فيگور شخصيتي اين دو نفر بسيار عادي از كار درآمده و اگر نبود قداست بي حد علي نصيريان؛ همين مقدار نيز روي پرده سينما نقشها تحقق پيدا نميكرد. اطرافيان هر كدام از اين دو بزرگ روستا نيز؛ به عنوان مكمل ماجراي آن بزرگ(كه همان انتخابات باشد) هيچكارهاند. آنها فقط ميآيند و ميروند و داستانكهاي نيم بند و در بسياري مواقع هم البته بامزه و خنده دار مي گويند و ميروند پي كارشان تا صحنه بعد!
از سويي نگارنده بشدت با مقايسه شدن اين كار با سريالهاي تلويزيوني مشابه مثل برره مخالف است. اين بي انصافي است. ايران برگر حتي شوخيهاي بديع هم داشته كه متاسفانه فقط روي صفحه كاغذ آمده و در هنگام تبديل شدن به تصوير كم آورده و دچار كاستي شده است. مقايسه كار تلويزيوني با فيلمي از جوزاني بي انصافي است. او پيش از اين سراغ ژانرهاي درام و ملودارمهاي اجتماعي رفته و داستانكهاي حماسي در آنها روايت كرده است. جوزاني حتي به نوعي و به تعبيري ژانر تاريخي-حماسي را نيز در "شيرسنگي" محصول 1365 تجربه كرده است و او محتاج گرتهبرداري از يك كار تلويزيوني حالا حتي پرطرفدار نيست.
اما نتيجه كار به هرحال نشان داده افكار سياسي و اجتماعي و رفتارشناختي و معنا شناختي آدمهاي قصه ايران برگر درست شكل نگرفتهاند. بازيها حقيقتا ضعيف و سرشار از نقص از كار درآمده و شايد يكي از دلايل اصلي بد بودن ايران برگر بازيهاي عمدتا ضعيف بازيگرانش باشد. درواقع در كنار بازي علي نصيريان كه پيشتر در بالا ذكر كردم و محسن تنابنده كه بنظرم دوربينيترين! بازي او در كارنامه حرفهاي اش بوده؛ بقيه گويي پشت صحنه در حال تمرين هستند.
اين نقص بسيار بزرگتر ميشود وقتي مي فهميم در اين فيلم بيش از 35 بازيگر ريز و درشت و سرشناس و غيره ذلك به نحوي حضور داشتهاند. لهجه لري به كار رفته در بازيها عمده آنها فاجعه آميز است و در كنار بازي پراز كاستي بازيگران اين تقليد لهجه نيز بدجوري حقيقتا توي ذوق ميزند. بازي نيوشا ضيغمي و حميد گودرزي به عنوان كاراكترهايي كه بايد نقش مكمل را عالي ارائه دهند از همه ضعيفتر از كار درآمده در حاليكه اين دو بازيگر حقيقتا سرشار از استعداد و آينده كاري هستند.
- ژانر كمدي؛ حقيقت زندگي است
كارنامه مسعود جعفري جوزاني شامل 7 فيلم در مقام كارگردان(جادههاي سرد محصول 1364 اولين فيلم اوست و ايران برگر محصول 1394 آخرين اثرش) است به همين تعداد اثر او سابقه نويسندگي و تهيهكنندگي هم دارد. پس با توجه به سابقهاش او يك كارگردان ششدانگ و داراي كارنامه قابل احترام در سينماي ما برشمرده ميشود. در اين رهگذر به ياد داشته باشيم او قريب 15 سال از سينما به معناي فيزيكي و حضور داشتن در ساخت و ساز دور بوده است.
پس او با كارنامهاي حرفهاي در مقام كارگردان، نويسنده و تهيه كننده و همچنان در مقام مدرسي سينما و حضور در بين قبيله سينما و اهالي هنرهفتم اين حق را داشته كه مثلا از ژانر دلخواهش كه در بالا مفصل گفتم به ژانر ديگري مثلا به همين ژانر كمدي سركي هم بكشد. اين كار حق مسلم اوست. به احتمال قريب به يقين عمده دوستداران سينماي او از شنيدن خبر توليد اين فيلم با اين مضامين حتما شاد شدهاند. با اين همه حالا كه كار به نمايش درآمده 2 روند پيش روي ماست: ناديده انگاشتن ايران برگر و دوم نقد ايران برگر. از آنجايي كه جعفري جوزاني شان و مقام حقيقي در سينماي ما دارد مسلم است كه حق او ناديده انگاشتن نيست حتي اگر اثرش به زعم من منتقد؛ يا به نظر تماشاگر متوسط يا حتي ضعيف بوده باشد.
از منظر ديگر وقتي جوزاني ايران برگر را در ژانر كمدي ساخته، با توجه به سابقهاش قطعا درك والايي از اين گونه داشته اما فيلمش به قواعد اين ژانر هرگز نزديك نيست.
در سینمایکمدی؛ هدف غایی فیلمساز خنداندن تماشاگر است. براین اساس تضاد موجود در روند شکلگیری فیلم و میان انگارههای مرتبط با کنش و واکنشها؛ سیالیتی را جمع میکند که تماشاگر را به خنده وا میدارد. از سويي ديگر کمدی ،گونههای فراوانی دارد و بیننده اگر اعضای این مجموعه را بشناسد، سطح توقع خود را از فیلم کمدی ارزشیابی میکند. و برای درک و فهم آن؛ نیروی فکری باقی میگذارد. البته این نوع کمدی هرچند انگارههای خنده آور دارند، لیکن میتوانند پیام آور نكات اخلاقی، اجتماعی و حتی سیاسی نيز باشند.
در حال حاضر، بیننده آنچه را بیش از همه در سریالهای تلویزیونی يا فيلمهاي به اصطلاح خندهدار و سرخوشانه مشاهده میکند، به کارگیری یکی از مستعملترین زيرگونههاي کمدی است که از آن به "کمدی لفظی" یاد میشود. در ايران برگر سهم اين روند بسيار محفوظ است. تكه پراني در اين فيلم از سكانس افتتاحيه تا صحنه تيراندازي در زمان انتخابات به كرات وجود دارد اما عمدتا تاثيرگذاري خاصي ندارند. در واقع در كمدي از اين نوع؛ کاراکتر با دیالوگ فضا را آماده میکند و در این زمینه ، به کارگیری شوخیهای کلامی و کلفتگویی و متلکپرانی از ويژگيهاي اصلی به شمار میآید.
همچنين تغییر لهجه یا به کارگیری لهجههایی ساختگی یا حتی واقعی؛ یکی از کاربردهای کمدی لفظی است . به هر حال، کاربرد هر یک از ترفندهای فوق نمیتواند از ارزش هنری برخوردار باشد و هر نوع تغییر لهجه یا متلک پرانی، ارزشمند نیست، حتی اگر مایه خنده بیننده هم بشود. اين روند نيز چنانچه در بررسي بازيگري در ايران برگر اشاره كردم مطلوب از كار درنيامده است.
شايد هم جوزاني در ايران برگر در كمدي كلامي و كمدي لفظي قصد داشته سهل و ممتنع عمل نمايد اما نتيجه به هرحال طبق قواعد ژانر بدست نيامدهست.
- ساخت كمدي اجتماعي شواليهگري است
سر لارنس اوليويه بازيگر اسطورهاي سينما با وجود اينكه كمدين نبود اما جملهاي فوقالعاده خاص در باره ژانر كمدي و كمدينها و فيلمسازان كمدي دارد. او گفته است: توليد يك فيلم كمدي اجتماعي؛ با حفط تمام قواعد ژانر؛ كار يك شواليه است...
تمام اهميت ژانر كمدي و كمدي اجتماعي در بيان حقيقت و شجاعت و صراحت در ارائه نقايص ساختاري جامعه است.و همچنين پرداختن به رفتار شناختي؛ معناشناختي و جامعه شناختي اجتماع و مردمانش. جوزاني با چنين نيتي به توليد ايران برگر ورود كرده است اما متاسفانه نتيجه كار در شان او نيست. ايران برگر يك كمدي سرخوشانه و به احتمال زياد سهل و ممتنعي است كه ممكن است تماشاگر عام را براي يكي دوساعتي شاد نگه دارد.
منبع: قاب كوچك، روزنامه جام جم