به گزارش مهر؛ سرآشپزهای شركت كامپیوتری پیكسار با همکاری رستوران بزرگ والتدیزنی با ساخت انیمشن «راتاتویی» نشان دادند که میتوانند یك غذای خوشمزه برای همه سلیقهها بسازند به همین دلیل راجر ایبرت منتقد معروف، این انیمیشن كامپیوتری را با یك غذای مقوی و خوشمزه مقایسه میكند، که خیلی هم خلاف واقع نیست؛ ترکیبی از قصه جذاب، فضاسازی خوب، كاراكترهای بانمك و دوست داشتنی، رنگ و صحنه پردازی های تماشایی و شوخی های كلامی بامزه که البته باید به جمع این ها یك تصویرپردازی خوب را هم اضافه كنید.
براد بیرد کارگردان این اثر بعد از «خانواده شگفتانگیز» و موفقیت عظیم آن، «ماشینها» را روانه اكران كرد كه نتوانست موفقیت مالی و اقتصادی اثر قبلی را تكرار كند اما هشتمین همكاری مشترك انیمیشنی پیكسار و دیزنی یکی از نقاط اوج در دهه اول هزاره سوم بود. آن فیلم هم به جز فروش و موفقیت اقتصادی بالای خود، تحسین منتقدان را برانگیخت و در مراسم اسكار مورد تقدیر قرار گرفت.
برای ساخت این معجون فرانسوی-آمریکایی کمپانی پیکسار از الگوهای خودش استفاده میکند که یکی از آنها تعقیب و گریزهای ماهرانه و نه چندان تند و تیز و خشن است. همه اینهاست که موجب می شود تا این فیلم نیز از همان لطافت خاص پیکساری برخوردار باشد.
«راتاتویی» یک غذای فرانسوی است که با ترکیب سبزیجات مختلف پخته شده، از کلمه «تویلر» به معنی جوشآوردن و کلمه «راتا» که کلمهای عامیانه در ارتش فرانسه به معنای دم کرده چاق است، میآید اما از آنجایی که «رات» به معنی موش هم در همین اسم جا دارد، به نوعی تلمیحی به موش هم دارد.
«راتاتویی» را می توان بی شک به عنوان یکی از بهترین انیمیشنهای پیکسار خواند. انیمیشنی که کارگردانش با مهارت و تجربه خاصاش شخصیت موش را به صورت موجودی زنده و واقعی با حرکات و رفتاری همانند انسان- با همان احساسها و نگرانیها - و خانواده و بستگان نشان میدهد. زیبایی و جذابیت این اثر بیشتر مرهون خلق صحنههای هنری، خلاقانه و بهرهگیری مناسب از قدرت تخیل طراحان و انیماتورهاست. حالت دهان، چشمک زدن و اعمال و رفتار بامزه و خنده دار شخصیتها تا حد زیادی واقعی به نظر میآیند و تماشاگر دچار اشتباه میشود که آیا واقعا با یک اثر انیمیشن روبهروست!
این فیلم برنده بیشتر جوایز انیمیشن سال شد تا به قول آنتون ایگو یکی از شخصیتهای قصه نشان دهد: «هر كسی نمی تواند هنرمند باشد، ولی هنرمند می تواند اهل هر جایی باشد.»
این انیمیشن که درتلویزیون ایران هم به نمایش درآمد، داستان یک موش سرآشپز در نقطه مرکزی انیمیشنی است که توانست اسکار بهترین انیمیشن را در سال ۲۰۰۸ دریافت کند.
براد بیرد متولد ۱۹۵۷ تهیه کننده، نویسنده، بازیگر و کارگردان سخت کوشی است که از ۱۴ سالگی شروع به طراحی کرده و خیلی زود در کمپانی دیزنی به عنوان انیماتور جایی برای خود دست و پا کرده است.
«راتاتویی» هشتمین انیمیشن بلند کمپانی پیکسار است که در قالب اولین محصول مشترک آن با کمپانی دیزنی وارد بازار شده است. پرداخت شخصیتها و کار کسانی که به جای آنها حرف زده اند، در کنار فضاسازی خوب فیلم، از نقاط قوت آن محسوب میشود. مثال زدنی ترین آنان پیتر اوتول در نقش اگو- منتقد گَنده دماغ غذا- است.
داستان این فیلم که کاملا در قلمرو فانتزی می گذرد، حتی موفق شد به قصد سرگرم کردن بزرگسالانی که فانتزی در زندگیشان جای چندانی ندارد، وارد میدان شود و در عین حال کودکان هم از آن لذت بردند.
فرانسوی ها عاشق آشپزی هستند و در فرهنگ فرانسوی، آشپزی، هنر است درست مثل نقاشی و ادبیات و موسیقی. این فیلم برای آنهایی ساخته شده که معتقدند غذای خوب خوردن، تفریحی است كه نباید آن را از دست داد. تفریحی که ارزان نیست ولی واقعا لذتبخش است. این به معنی شكمو بودن نیست، به معنی پاسخ به حس شناخت عطر و مزه است.
بعید است تماشاچی بعد از تماشای «راتاتویی» به طعم خوب و طعم بد فکر نکند و مهم ترین نکتهای که بر آن تمرکز خواهد کرد قطعا این است که آنچه غذا را خوشطعم میكند، میزان عشق و علاقه آشپز به چیزی است که پخته است. پیكسار و دیزنی هم با همین انگیزه با هم همراه شدند تا یک چیز خوشمزه درست کنند و از آنجا که آن را با عشق و علاقه آماده کرده اند، نتیجه اش انیمیشنی خوشمزه است که تماشاچی مزه اش را هرگز از یاد نمیبرد.
رمی موشی است كه در حومه یكی از شهرهای فرانسه زندگی می كند. پدر او رهبر یك دسته موش است. همه موش ها در اتاق زیر شیروانی خانه یك پیرزن تنها زندگی می كنند. رمی وقتی در یک برنامه تلویزیونی با توصیهها و دستورهای خاص «آگوستو گوستیو» سرآشپز مشهور آشنا میشود، میفهمد تنها کاری که می تواند در این دنیا انجام دهد آشپزی است. تركیب چند طعم و رسیدن به طعمهای تازه و بهتر، رنگ های متنوع و بوهای ترکیبی... می تواند همه دنیای او را تشکیل دهد.
این انیمیشن پر است از لحظههای ناب مثلا آشپزی برای یک موش کوچک احتمالا باید با تجربیات متفاوتی همراه باشد و اینجاست که برق آسمان به کمکش می آید و هر چند موجب میشود او و برادرش از پشتبام پرت شوند، اما قارچ او را هم سرخ میكند و طعم دودیای به آن میبخشد که رمی نمیتواند مزه اش را فراموش کند. رمی میخواهد به سراغ آگوستو برود، اما آگوستو بعد از حمله تندوتیز یكی از مشهورترین منتقدان، دق میكند و میمیرد و رمی هم در کنار آدمهای زیادی که از مرگ ناگهانی آگوستوی بیچاره، ناراحت میشوند، زانوی غم بغل میکند.
در همین حین پیرزن متوجه حضور موش ها در خانه میشود و گروه موش ها مجبور به فرار میشوند و رمی از خانواده و گروهش جدا میافتد. او كه كتاب آشپزی آگوستو را از خانه آورده برای مدتی در فاضلاب های شهر پاریس سرگردان میشود اما روح سرگردان آگوستو، از او محافظت می کند و کمک می کند تا این موش سربهزیر و علاقهمند، به آرزویش برسد. او با راهنماییهای روح، خودش را به سطح شهر میرساند و متوجه میشود در پاریس است و رستوران آگوستو همان نزدیكی هاست.
ورود رمی به آشپزخانه با آمدن جوانكی به نام لینگویینی كه نامه ای از آگوستو دارد، هم زمان می شود. او به كار نیاز دارد، اما سررشته چندانی از آشپزی ندارد. از طرف دیگر رمی به هر قیمتی شده میخواهد آشپزی كند. لینگویینی در واقع پسر آگوستو و آدمی دست و پا چلفتی است و به زور توانسته در رستوران كاری گیر بیاورد. سرآشپز اسكینر كه بعد از مرگ آگوستو هدایت رستوران را به عهده دارد از شخصیت های اصلی است و البته كولت هم هست که تنها آشپز زن رستوران و یكی از آدم های جدی آن اطراف است..