اگرچه پيشينه فيلمسازي مكري در ساخت فيلم كوتاه حقيقتا خوب بوده است؛ با اينهمه ماهي و گربه ضعفهاي محتوايي و ساختاري اساسي دارد. اما بايد اعتراف كرد همين كه فيلمسازي به يك ژانر كمتر مورد توجه در سينماي ايران سرك كشيده و ورود پيدا كرده؛ كارش بايد به فال نيك گرفته شود.
داستان فيلم در اولين شب زمستان ميگذرد. يلدايي كه براي چند دختر و پسر دانشجو ميتواند به بدترين خاطره زندگيشان تبديل شود. طبق قرار قبلي آنها براي يك برنامه بادبادكبازي به منطقه ساحلي در شمال ميروند. در همان حوالي 3 مرد محلي حضور دارند كه رفتارشان سايه ترس بر سر همه ميافكند. آنها گوشت لازم دارند چون آشپز رستوران هستند...
بلايي كه سر فيلمسازان جوان ايراني؛ آنهايي كه شاخص محسوب و سرمايه سالهاي بعد محسوب ميشوند؛ اين بلا اينجا سر شهرام مكري و فيلمش ماهي و گربه آمده است. اول بايد اعتراف كرد كه اين فيلم ابتدا به ساكن در باغ سبز به تماشاگر نشان ميدهد و شما در اين حس و حاليد كه مشغول تماشاي يك اثر متفاوت در يك ژانر كمتر استفاده شده در ايران هستيد اما هرچه ميگذرد اوضاع بدتر ميشود و ماهي و گربه در همان محدوده دايرهاي كه شهرام مكري ساخته گرفتار ميآيد. و اما چند نكته:
-زمان فيلم: بيش از 133 دقيقه؛ ماهي و گربه زمان دارد. قرار است در اين مدت داستانكهاي رئال اجتماعي و روتين و همچنين وحشت و ترس را ببينيم. ولي اينگونه نيست. تمام اين دقايق اگرچه در احتمالا در ذهن كارگردان صرف تصوير تكنيكال شده اما نتيجهاش حوصله سر بر از كار درآمده است.
اگر ماهي و گربه يك فيلم كوتاه زير 50 دقيقه بود شايد يك فيلم اسكاري ميشد اما در اين محدوده زماني واقعا جز فخرفروشي تكنيكي! چيز ديگري ندارد.
-شخصيتها: معلوم نيست اينهمه تعدد كاراكتر در ماهي و گربه براي چيست و عمده آنها چه كاره هستند؟ براي همين است كه بيشترشان نيز در همان چرخه زمان طولاني فيلم گرفتار ميآيند. بازيها عمدتا حرفهاي نيست و جذاب از كاردر نيامدهاند. منظورم اينست كه مثلا اگر يك كامبيز و يك زهره و منوچهر ديگر هم به اين فيلم اضافه ميشد هيچ اتفاقي نمي افتاد كه اگر همين تعداد از آنها كم ميشد. آنها در اين چرخه گرفتار شدند مي آيند و ميروند.
-فرم و محتوا و مضمون: واقعا هنوز بر سر تعاريف فرم و محتوا و مضامين و حتي تعريف زمان و مكان و ژانر در سينماي ايران نظرها متفاوت و گاهي عجيب و غريب است. ماهي و گربه به لحاظ فرمي به هيچ عنوان اثري فرسوده نيست اما از آنسو نيز غافل نشويم. به لحاظ فرم ماهي و گربه شبيه كه نه، اصلا همان محدوده دايره فيلم كوتاه زيباي شهرام مكري است. ماهي و گربه در همان فرم است. از اين قرار است كه تماشاگر خاص جاي خود؛ تماشاگر عام نيز از ديدن ماهي و گربه ميتواند به وجد بيايد. هرچه باشد ميزانسن در ماهي و گربه مفهوم تكنيكال خود را حداقل بروز مي دارد. سكانس افتتاحيه فيلم و تا سكانس كلبه و آشنايي با لوكيشن اطراف كمپ دخترها و پسرهاي مسافر؛ عالي از كار درآمده است. در ادامه اما باز همان دايره بسته به سراغمان مي آيد. شخصيتي بايد سوزني به اين دايره ميزد. كه ايكاش اين كاراكتر در ماهي و گربه وجود داشت.
-در همه كشورها سرمايه انساني سينما در زمينه فني و محتوايي تمام شدني است. و مدارس ملي سينما و دانشكدهها اين سرمايه ها را تامين ميكنند. سينماي ايران نيز مستثني نيست و به خون تازه نياز دارد. خون تازه جرات دارد ژانر نو را تجربه كند. ماهي و گربه و كارگردانش جزو همين گروهند. اين را بايد به فال نيك گرفت. مكري بايد نقدها را بپذيرد و رو به جلو گام بردارد.
*منبع: قاب كوچك؛ روزنامه جام جم