او اما در جريان سرقت مواد غذايي از خانه پيرمرد صاحبخانه دست به جنايت زد و فراري شد. در نخستين روز ارديبهشت مأموران كلانتري 105سنايي تهران در جريان درگيري مرگبار در ساختماني در خيابان وليعصر قرار گرفتند و راهي آنجا شدند. كارآگاهان وقتي به نزديكي محل حادثه رسيدند مرد جواني را ديدند كه با لباس خونين درحال فرار بود.
اين درحالي بود كه يك چاقوي آغشته به خون در دست داشت. ماموران او را دستگير كردند و در همين هنگام جواني نزد آنها رفت و گفت:من و مادرم در طبقه سوم ساختمان و دايي 70سالهام در طبقه چهارم زندگي ميكنيم. اين در حالي است كه واحدهاي ديگر ساختمان خالي هستند. اين پسر جوان در ادامه گفت: دقايقي قبل مادرم با من تماس گرفت و درحاليكه بهشدت نگران بود عنوان كرد كه صداي درگيري از طبقه چهارم (محل زندگي دايي ام) شنيده و از من خواست تا فورا خود را به خانه برسانم.
وقتي به مقابل در مجتمع رسيدم ناگهان جواني را با لباس آغشته به خون ديدم كه قصد فرار داشت. من نيز با او درگير شدم. از سوي ديگر مادرم موضوع را به پليس اطلاع داد و منتظر مأموران بودم كه اين شخص ناگهان چاقويي از زير لباسش خارج كرد و با تهديد من به سمت بلوار كشاورز فرار كرد اما با حضور بموقع پليس به دام افتاد.
- جنايت در طبقه چهارم
كارآگاهان وقتي وارد ساختمان شدند در طبقه چهارم جسد پيرمرد 70سالهاي را ديدند كه با ضربات چاقو به قتل رسيده بود. با دستور قاضي جنايي، جسد به پزشكي قانوني منتقل شد و همزمان تيمي از مأموران اداره دهم پليس آگاهي تهران به تحقيق از متهم دستگيرشده كه سجاد نام داشت پرداختند. او در بازجوييها خود را بيگناه دانست و با دروغ پردازي سعي در گمراه كردن تيم تحقيق داشت. سجاد يكي از دوستان قديمياش را بهعنوان قاتل معرفي كرد و مدعي شد كه او پيرمرد را كشته و پيش از رسيدن خواهرزاده مقتول پا به فرار گذاشته است. در چنين شرايطي مأموران دوست وي را به اداره آگاهي احضار كردند. او اما خود را بيگناه دانست و مدعي شد كه 10سال است از سجاد اطلاعي ندارد.
همه شواهد حكايت از اين داشت كه كسي جز سجاد عامل جنايت نيست. وي سرانجام روز گذشته پس از 7روز قفل سكوت را شكست و به جنايت اعتراف كرد. او كه سابقه 2 بار دستگيري به اتهام سرقت را دارد در برابر تيم تحقيق چنين گفت:5سال قبل پا در دنياي مجرمان گذاشتم و از همان زمان همسرم از من جدا شد. از وقتي از زندان آزاد شدم هيچ اطلاعي از همسر و فرزندم ندارم. براي همين از حدود 3ماه پيش شبها در خوابگاه ميخوابيدم تا اينكه مديرآنجا متوجه شد كه گاهي در خوابگاه دست به سرقت ميزنم براي همين مرا اخراج كرد.
وي ادامه داد: درمدتي كه آنجا بودم متوجه شدم كه روبهروي خوابگاه يك مجتمع مسكوني است كه چند طبقه آن خالي بوده و كسي داخل آن زندگي نميكند. براي همين 30فروردينماه همزمان با اخراجم از خوابگاه در نقش مامور گاز وارد ساختمان شدم و مخفيانه خود را به طبقه پنجم رساندم. در آنجا بودم و زماني كه پيرمرد (مقتول) نبود برخي از وسايل ازجمله پتو و مواد غذايي را از خانه او برميداشتم تا اينكه شب حادثه وقتي براي برداشتن مواد غذايي به داخل خانه مقتول رفته بودم ناگهان پيرمرد سربزنگاه رسيد.
براي همين با هم درگيرشديم و او مانع فرارم شد. من نيز با چاقويي كه همراهم بود چندين ضربه به پيرمرد زدم و فرار كردم.
سرهنگ كارآگاه آريا حاجيزاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران، با اعلام اين خبر گفت: بهدنبال اعتراف متهم، قرار بازداشت موقت از سوي قاضي پرونده صادر شد و متهم براي انجام تحقيقات تكميلي در اختيار ماموران اداره دهم پليس آگاهي تهران قرار گرفت.