مخاطب سينما وقتي ميخواهد فيلم درام اجتماعي؛ عاطفي و يا حتي ملودرامهاي اشك انگيز ببيند خلاصه گويي را احتمالا بيشتر ميپسندد.
حالا تصور كنيد بيننده در يك فيلمي كه ظاهرا داستانكهاي عاشقانه و عاطفي خوبي هم براي پرداخت دارد؛ مدام از فلسفه حيات و فيزيك و شيمي و محيط زيست و كلمات علمي بشنود و كاراكتر اول فيلم نيز از هر جمله طولانيأاش، 10 كلمهاش اينچنيني باشد، طبيعي است كه تماشاگر سينما اين فيلم و داستان آن را برنميتابد.
در حاليكه عمدتا يك فيلم درام اجتماعي بايد كاراكترهايش را حداكثر تا 15 دقيقه ابتدايي فيلم كمي تا قسمتي معرفي نمايد و سپس طرح داستانك نمايد تااينكه درگير حرافيهاي فلسفي و علمي اينچنيني بشود.
بعد از سكانس افتتاحيه عمدتا تماشاگر شايق اين است ببيند اين "دكتر رازياني" كه شهاب حسيني محبوب نقشش را ايفا ميكند چه كار خاصي قرار است انجام دهد؟ اما سكانس دوم فيلم دلسرد كنندهتر از اين حرفهاست كه يك سوپراستار بتواند ضعفهاي بدين سترگي را بپوشاند.
سكانس دوم آغازي است برپايان طعم شيرين خيال! آغازي است بر تمام شدن يك فيلم از يك كارگردان شاخص و بسيار قابل احترام. در اين سكانس طولاني كه حدود 22 دقيقه زمان دارد و البته مدام هم دوربين درحال تحرك است؛ دكتر رازياني در كلاس درس مشغول تدريس است. اما اين تدريس عادي نيست. يعني اين نحوه نمايش كلاس درس كارشناسي ارشد براي سينما مرسوم نيست. تدريس او تبديل ميشود به يك خطابه بلند بالادر باره محيط زيست و اينكه مردم چه نشستهايد كه كل طبيعت رو به فناست و خود بشر مسئول آن است و انرژي بايد حفظ شود و آمار و ارقامي كه تماشاگر را بهتزده ميكند. اين حيرت نه از منظر جذابيت ديالوگهاي دكتر رازياني و فيگورهاي اوست. از اين جهت كه خب اين حرفها براي چيست و براي كيست؟
در ادامه نيز كمال تبريزي پروراندن شخصيت رازياني را فداي كاراكتر شيرين كرده و اين تقريبا طعم شيرين خيال را نابود كرده است.
داستان طعم شيرين خيال اما چند ويژگي بسيار بكر و عالي هم داشته كه به چشم نيامده است:
- لوكيشن يك شهر كوچك است. داستان در كرمان و در بم ميگذرد. در حالي كه عمده فيلمهاي درام اجتماعي لوكيشن تهران و شمال را در دستور كار دارند اين انتخاب متفاوت جنبه مثبت داستان جلوهگري ميكند.
-كاراكترهاي اصلي تقريبا دست نخوردهاند. در اين ژانر؛ عشق يك استاد به دختر دانشجو و آنهم در كمال ادب و نزاكت و طهارت نه اينكه پيش از اين تصوير نشده باشد؛ اما در طعم شيرين خيال بسي معصومانه است و اين از امتيازات فيلم است.
-گاهي قاب بندي و فيلمبرداري؛ اين داستان ضعيف را نجات ميدهد. قابهاي دونفره به ويژه در صحراي بم جايي كه دكتر رازياني(حسيني) و شيرين حضور دارند. و اولين اظهار علاقه در كلمات رازياني آنجا ظهور پيدا ميكند با فيلمبرداري علي تبريزي عالي از كار درآمده است.
تماشاگر سينما حداقل با امضاي كمال تبريزي از 20 سال پيش و با "ليلي با من است" آشناست. آنچه او در اين مدت ساخته همگي قابل احترام هستند. اما نميتوانيم از يك كارگردان شاخص انتظار برد در هر كارزاري را داشته باشيم. اگر مارمولك و پاداش ساختههاي قبلي كمال تبريزي از بهترين كارهاي سينماي ايران در 2دهه اخير برشمرده ميشوند. خب چه اشكالي دارد؛ طعم شيرين خيال هم ضعيف باشد؟
با همه اين حرفها و نقاط ضعف طعم شيرين خيال از يك نكته نبايد غافل شد و آن نزاكت در انتقاد است. متهم كردن يك فيلمساز به اينكه كار تبليغاتي كرده در وادي امروزه يك لطيفه بيمزه است. اگر از كارگردان خرده گرفته شود كه چرا فيلمنامهات و نحوه برداشتهايت در سرصحنه و يا در اتاق مونتاژ نتوانسته گفتارهاي متن را با يا قابهاي تصويريات همسان سازي و يكسويه نمايدبحث فني و تكنيكالي است و كارگردان بايد پاسخگو باشد اما صرف متهم كردن طعم شيرين خيال به ساخت يك اثر تبليغاتي بحث اخلاقي و خوبي نيست.
*منبع: ضميمه قاب كوچك؛ روزنامه جام جم