عصر روز پنجم ارديبهشت افسرنگهبان كلانتري 144تهرانپارس در تماس با احمد بستانزاده، بازپرس جنايي تهران خبر داد مردي 78ساله بهنام عبدالله در خانهاش واقع در خيابان جشنواره به طرز مشكوكي جانباخته است. جسد متوفي در راهپلههاي خانهاش افتاده بود و بخاري قديمي كه كنار او افتاده بود نشان ميداد او در راهپلهها سقوط كرده است.
هرچند در نگاه اول اينطور بهنظر ميرسيد كه عبدالله براثر يك حادثه فوت شده است ولي متخصصان پزشكي قانوني با معاينه جنازه اعلام كردند علت مرگ وي انسداد مجاري تنفسي و خفگي است. به اين ترتيب فرضيه قتل اين مرد نيز مورد بررسي قرار گرفت. اما چهكسي ميتوانست پيرمرد را به قتل رسانده باشد؟
- چهكسي قاتل است؟
كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي براي يافتن پاسخ اين پرسش به تحقيق درباره زندگي خصوصي متوفي پرداختند. بررسيها نشان ميداد عبدالله بعد از فوت همسرش با دختر و پسر كوچكترش در خانه قديمياش زندگي ميكرد. يكي از فرزندان عبدالله در اينباره به مأموران گفت: آنطور كه برادر كوچكترم سعيد گفت پدرمان روز حادثه قصد داشته بخاري قديمي را جابهجا كند اما بخاري رويش افتاده و او فوت شده است.
اين اظهارات در شرايطي مطرح بود كه سعيد بعد از اين حادثه به طرز مشكوكي ناپديد شده بود و هيچكس از او اطلاعي نداشت. ناپديد شدن پسر جوان از يك سو و نتيجه گزارش پزشكي قانوني از سوي ديگر نشان ميداد بهاحتمال زياد عبدالله توسط سعيد به قتل رسيده است. هرچند خانواده مقتول اعلام كردند از برادر فراريشان اطلاعي ندارند اما مأموران از آنها خواستند درصورتي كه با سعيد تماس داشتند از او بخواهند خودش را تسليم كند.
با گذشت چند روز از اين جنايت در شرايطي كه تحقيقات پليس براي دستگيري سعيد ادامه داشت او صبح روز يكشنبه به پليسآگاهي رفت و خودش را تسليم كرد و در اعترافات اوليهاش گفت در جريان درگيري با پدرش او را به قتل رسانده است. به اين ترتيب وي صبح ديروز به شعبه دوم بازپرسي دادسراي امورجنايي منتقل شد و از سوي بازپرس بستانزاده تحتبازجويي قرار گرفت.
- جزئيات جنايت
متهم به قتل 22ساله درباره روز حادثه گفت: آن روز حادثه در حال كار با كامپيوتر بودم كه پدرم طبق روال هميشگي از من ايراد گرفت كه چرا پشت كامپيوتر نشستهام. ابتدا با يكديگر بگومگو كرديم تا اينكه من عصباني شدم و پدرم را در راهرو خانه هل دادم و سر او به ديوار برخورد كرد و مجروح شد. اين كارم او را بيشتر عصباني كرد. او ميخواست من را كتك بزند كه من هم در اوج عصبانيت گلويش را گرفتم و فشاردادم و او جانش را از دست داد. آن موقع ترسيده بودم و نميدانستم بايد چه كار كنم. تصميم گرفتم براي رهايي از مجازات صحنهسازي كنم تا هيچكس نفهمد من پدرم را به قتل رساندهاند.
ابتدا جنازه را داخل راهرو كشيدم و در ادامه از داخل حياط بخاري را روي جسد گذاشتم تا اينطور بهنظر برسد كه بخاري روي سرش افتاده است. متهم در ادامه درباره مخفيگاهش در زمان فرار گفت: بعد از اين حادثه يك شب در خانه يكي از دوستانم خوابيدم و چند روز هم در بومهن و شهرك صنعتي بهعنوان كارگر كار ميكردم تا اينكه تصميم گرفتم خودم را تسليم كنم.
بهدنبال اعترافات متهم، وي با صدور قرار بازداشت موقت در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفت. بهگفته سرهنگ آريا حاجيزاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ هماكنون متهم در بازداشت بهسر ميبرد و تحقيقات در اينباره ادامه دارد.
- گفتوگو با متهم
2روز از دستگير شدن پسر جوان ميگذرد و او ميگويد عذاب وجدان باعث شد كه خودش را تسليم كند.
- خودت را معرفي كن.
سعيد، 22ساله هستم. دانشجوي رشته حسابداري.
- چرا دست به اين جنايت زدي؟
خودم هم نميدانم چرا اين كار را كردم. هنوز چهره پدرم جلوي چشمانم است. اصلا مگر ميشود كسي دست روي پدرش بلند كند؟خودم هم شوكهام.
- از وضعيت خانوادگيات بگو.
وقتي 8ساله بودم مادرم فوت شد و از همان موقع بود كه كانون زندگي ما از هم پاشيد. خواهر و برادرانم ازدواج كردند و رفتند اما من كه از همه كوچكتر بودم ماندم و پدر پيرم.
- آن روز بر سر چه موضوعي با پدرت درگير شدي؟
اختلاف سني من و پدرم زياد بود و گاهي با يگديگر بگو مگو ميكرديم. اما اين اختلاف به حدي نبود كه بخواهم دست به چنين كاري بزنم. چون كار ثابتي نداشتم پدرم مدام در اينباره با من صحبت ميكرد و ميگفت بهتر است به فكر خودم باشم و شغل ثابتي پيدا كنم. اصلا فكر نميكردم كه روزي بهخاطر قتل پدرم دستگير شوم.
- بعد از جنايت چطور به فكرت رسيد كه صحنهسازي كني؟
آن موقع نميدانستم چه كار ميكنم. اما وقتي پدرم فوت شد ترسيدم و چون هيچكس در خانه نبود تصميم گرفتم صحنهسازي كنم. فكر ميكردم ميتوانم با اين صحنهسازي بچهگانه پليس را فريب دهم اما آنها خيلي زود فهميدند كه من قاتلم.
- چه شد كه خودت را تسليم كردي؟
بعد از مرگ پدرم يك لحظه خواب و خوراك نداشتم. دائم چهرهاش جلوي چشمانم بود و عذاب وجدان رهايم نميكرد تا اينكه براي خلاص شدن از اين فشار به پليسآگاهي رفتم.