بعد از مرحوم ناصر حجازی اولین دروازهبانی بود که بعد از پیروزی انقلاباسلامي در جام جهانی به عنوان سنگربان شماره یک در هر ۳دیدار تیم ملی ایران در این تورنمنت بزرگ بازی کرد.
پسر مودب و سختکوش لرستان با وجود مصدومیت از ناحیه زانو در جام جهانی۲۰۰۶ آلمان برابر مکزیک، پرتغال و آنگولا دروازهبان تیم ملی بود تا اکنون این رزومه را به عنوان افتخار بزرگ در کارنامه دوران ورزشی خود به یادگار داشته باشد.
محبوب مربیان کروات، ضعف در بازی با پا و کاشتههای کنار دروازه، گلر شماره یک و غیر سرخابی تیم ملی از جمله مواردی بودند که در این گفتوگو در کنار مباحث دیگر با ابراهیم میرزاپور مطرح کردیم.
- قصد داریم مروری گذرا بر زندگی ورزشی شما از ابتدا داشته باشیم. دروازهبانی را از چه زمانی و چگونه آغاز کردی؟
ابتدا باید بگویم فوتبال را چگونه و از کجا شروع کردم چون از اول دروازهبان نبودم و بعدها به صورت اتفاقی دروازهبان شدم.
- یعنی در پست دیگری فوتبال خودت را آغاز کردی؟
بله؛ من ابتدا در پست مهاجم بازی میکردم. از بچگی به دلیل اینکه عمو و دایی من فوتبال بازی میکردند من هم به سمت این رشته ورزشی سوق پیدا کردم.
خاطرم هست اکثر مواقع که مسابقه داشتند من را با خود نمیبردند اما من با هر کلکی که بود و به صورت پنهانی با آنها همراه میشدم و زمانی که در پایان مسابقه من را در آنجا میدیدند متعجب میشدند. من فوتبال را از مدرسه و در مسابقات آموزشگاهی شروع کردم و مهاجم بودم.
- عملکردت به عنوان مهاجم چطور بود و چه شد که سر از دروازه درآوردی؟
من فوروارد خوبی بودم و در مسابقات مدارس آقای گل هم شدم. در یکی از مسابقات که خیلی هم حساس بود دروازهبان تیم نیامد و مربی من را درون دروازه گذاشت. برحسب اتفاق با گرفتن یک پنالتی و چندین موقعیت گل طوری گلری کردم که مربی بعد از بازی گفت: برو لباس دروازهبانی تهیه کن، از این به بعد دروازهبان اول تیم تو هستی.
- قد بلند تو شاید یکی از دلایل گلر شدنت بود.
اتفاقا تا ۱۶-۱۷سالگی قد من بلند نبود و بعد از آن یکدفعه قد کشیدم. اتفاقا زمانی قد کشیدم که دیگر گلر شده بودم و به قد بلند نیاز داشتم. انگار بدنم فهمید و جوابم را داد!
- فوتبال باشگاهی را از کجا شروع کردی؟
اگر یادتان باشد تیمی با نام فجر خرمآباد بود که در لیگ یک حضور داشت. مرحوم ناصر میرزایی که من دروازهبانی و فوتبالم را مدیون ایشان هستم با یک جلسه تمرین من را قبول کرد. تیم خوبی داشتیم و تا آستانه لیگ برتری شدن هم پیش رفتیم که در نهایت به سدی به نام بهمن کرج خوردیم و نتوانستیم صعود کنیم. در آن زمان ما در فجر خرمآباد یک عده جوان بینام و نشان بودیم و بهمن کرج بازیکنان بزرگی مانند ابراهیم قاسمپور، هادی طباطبایی و علی لطیفی را داشت.
- ظاهرا فجر خرمآباد سکوی پرتاب تو شد؛ درست است؟
بله؛ دقیقا همینطور شد. بعد از پایان مسابقات بود که پیشنهادها یکی یکی رسید؛ حتی از تیم بزرگی مانند پرسپولیس.
- پس چطور پرسپولیسی نشدی؟
من یک ماه هم با پرسپولیس تمرین کردم و مورد پسند آقای پروین هم قرار گرفتم. باشگاه فجر خرمآباد که من تحت قرارداد با آنها بودم برای رضایتنامه من مبلغی درخواست کرد که آن زمان پول زیادی بود. باشگاه پرسپولیس هم گفت ما تو را میخواهیم منتها خودت با باشگاهت کنار بیا و به این ترتیب نتوانستم پرسپولیسی شوم.
- در آن مقطع دروازهبان پرسپولیس چه کسی بود؟
داوود فنایی گلر پرسپولیس بود که یک تصادف هم کرده و تازه بهبود پیدا کرده بود و کمکم داشت تمرین میکرد.
- بعد از منتفی شدن پرسپولیس چه کار کردی؟
در آن مقطع تیمهای زیادی من را میخواستند. به چوکای تالش رفتم که مربیاش آقای بهمن صالحنیا بود. ایشان خیلی من را قبول داشتند اما همان مبلغ رضایتنامه باز هم مانع از کارم شد. داشتم ناامید میشدم که پیشنهاد فولاد رسید و آنها قبول کردند که مبلغ رضایتنامهام را پرداخت کنند و من به فولاد رفتم.
- در ابتدای کار در فولاد شرایط برای تو چگونه بود؟
یکی-دو سال اول را کم بازی کردم. محمدرضا جونکیزاده و خلف نیسی دروازهبانان اصلی فولاد بودند که یکی در میان بازی میکردند و من همیشه گلر دوم تیم بودم تا اینکه در یکی از بازیهای لیگ، یکی از آنها مصدوم شد و دیگری محروم.
مربیان تیم به دلیل اینکه من در یکی-دو فصل گذشته خیلی کم بازی کرده بودم و در شرایط مسابقه قرار نداشتم؛ حتی میخواستند سنگربان استقلال اهواز را قرضی بگیرند که نشد. من در آن بازی خیلی خوب ظاهر شدم و چندین موقعیت صددرصد گلزنی را از مهاجمان پرسپولیس گرفتم و تقریبا ستاره تیم شدم. ما بازی را در نهایت با یک ضربه پنالتی باختیم.
- ظاهرا آن بازی باعث شد تا فیکس فولاد شوی؟
بله؛ بعد از آن در بازی با پاس، فجر سپاسی و به ترتیب بازیهای دیگر را به عنوان دروازهبان اصلی فولاد بازی کردم، تا اینکه وینکو و فرنو به فولاد آمدند.
- اتفاقا میخواستیم از این مقطع به بعد بپرسیم. ظاهرا حضور کرواتها باعث رشد و پیشرفت تو در فولاد و تیم ملی شد؟
با آمدن وینکو و البته فرانو شرایط من خیلی بهتر شد. فرانو یک مربی دروازهبانی کاربلد و استثنایی بود. اینکه میگویم استثنایی به هیچ وجه غلو نیست و میتوانید از تمامی گلرهایی که با وی کار کردهاند بپرسید.
وی جدای از اینکه یک مربی دروازهبانی موفق بود، یک مدرس هم بود. او در ابتدا که فیزیک من را دید با یک جلسه تمرین فهمید اشکالات تکنیکی فراوانی دارم و از این نظر خیلی روی من کار کرد و میتوانم بگویم تازه در آن زمان بود که من اصول دروازهبانی را یاد گرفتم. انگار تازه در کلاس اول ابتدایی ثبت نام کرده باشم.
- یعنی تا آن موقع از اصول دروازهبانی چیزی نمیدانستی و در لیگ برتر بازی میکردی؟!
ببینید من در ابتدای صحبتهایم گفتم که اول مهاجم بودم و برحسب اتفاق دروازهبان شدم. بعد از آن دیگر ذاتی گلری میکردم نه اینکه آموزش دیده باشم.
وقتی با فرانو تمرین کردم تازه فهمیدم دروازهبانی یعنی چه و تا این مدت فقط ورزش میکردم نه تمرین دروازهبانی. در تمریناتی که ما انجام میدادیم دائما روی هوا بودیم و فقط به طرفین شیرجه میزدیم. کار تکنیکی و اصولی دروازهبانی انجام نمیدادیم.
- یعنی میتوان گفت تمرینات دروازهبانی را از زمان فرانو به شکل اصولی انجام دادی؟
دقیقا همینطور بود. در یک ماه اول تمرین با فرانو آرنج دو دست و سر هر دو زانویم زخم شد. تازه فهمیده بودم طرز صحیح شیرجه زدن چگونه است.
به همین خاطر و به واسطه تغییر در انجام حرکاتم کلی زخمی شدم. کسانی که مثلا چند سال بود من را ندیده بودند، بعد از تمریناتم با فرانو میگفتند به وضوح تکنیگ دروازهبانیام تغییر کرده است.
- حالا که صحبت از تکنیک دروازهبانی شد برسیم به یکی از ایرادات تکنیکی که از شما میگرفتند. از بازی با پای شما و ضعف در این آیتم خیلی انتقاد میشد.
این موضوع خیلی من را آزار میداد و قاطعانه میگویم به هیچ وجه بحث تکنیک نبود. من قبول دارم کاشتههای کنار دروازه را خوب نمیزدم و بازی با پای خوبی نداشتم اما اصل قضیه بدنی بود تا تکنیکی.
آن مصدومیت قدیمی در تمام دوران بازی من از نظر فنی کارم را تحت تاثیر قرار داده بود و هر چه میگذشت بدتر هم میشد. من از نظر بدنی مشکل داشتم و سالها با درد زانو بازی کردم و به جای حل قطعی این مشکل دائما راهحلهای مقطعی انتخاب میکردم.
- این مصدومیت از کجا شروع شد؟
زمانی که در فجر خرمآباد بودم در بازی با سپیدرود رشت در یک صحنه با مهاجم این تیم برخورد کردم. پای مهاجم سپیدرود به شدت به زانوی من برخورد کرد، به شکلی که صدای عجیبی داد.
درد تمام وجودم را گرفت، به شکلی که نتوانستم ادامه دهم و به مربی گفتم تعویضم کند. بازی خیلی حساس بود و بعد از تعویض مربیمان با ناراحتی گفت: چرا ادامه ندادی؟! من هم در جواب گفتم نمیتوانستم روی پایم بایستم.
خلاصه اینکه همان برخورد باعث آسیبدیدگی جدی رباط پای راستم شده بود.
- برای رفع این مصدومیت چرا کاری نکردی؟
در آن مقطع مثل الان کلینیکهای پزشکی پیشرفته نبودند. ما به فیزیوتراپ مراجعه کردیم و وی هم بعد از معاینه پای من را گچ گرفت. الان فهمیدم که این کار بدترین کار ممکن برای یک رباط آسیبدیده بوده است! همان قضیه باعث شد تا این لحظه که با شما صحبت میکنم رباط پایم مشکل داشته باشد.
- بعد از آن چرا اقدامات لازم را انجام ندادی؟
ببینید من تجربه کافی نداشتم. به درست یا غلط در تیمهایی که بودم همیشه با آمپول یا آب درمانی شرایط بازی پیدا میکردم و ادامه میدادم که این درست نبود.
هر چقدر هم که جلو میرفتیم نیاز تیمها به من بیشتر میشد و این راهحلهای مقطعی برای درمان هم ادامه پیدا میکرد. همین پارسال بود که برای درمان قطعی به یک فیزیوتراپ خوب مراجعه کردم. باور کنید نزدیک بود کتک بخورم!
- به چه دلیل؟
پس از اینکه عکسهای زانویم را دید و معاینهام کرد و حرفهایم را شنید، با تندی و پرخاش به من گفت تو دیوانهای!
- مگر چه گفتی؟
اول که عکس زانوهایم را دید پرسید مطمئن هستی که این عکس زانوهای پدر بزرگت نیست؟! بعد دست به زانویم که زد با وحشت گفت تو اصلا رباط نداری و راجع به مصدومیتم توضیح خواست.
زمانی که گفتم از کی دچار این وضعیت شدم و چگونه ادامه دادم سرم فریاد کشید و گفت باید ۱۰سال قبل جراحی میکردی نه حالا. با این زانو نمیشود راه رفت، تو چطور فوتبال بازی میکردی؟!
- ولی کسی این موضوع را نمیدید و همه کاشته زدنهای ضعیف تو را میدیدند!
متاسفانه همینطور بود. من به خاطر درد نمیتوانستم ضربه بزنم. سریع زانویم خالی میکرد. بیشتر، توپ را برمیداشتم و با دست پرتاب میکردم.
ضعف ابراهیم میرزاپور به خاطر درد بود نه اینکه بلد نباشم شوت بزنم. این درد حداقل ۴۰درصد از تمرکزم را میگرفت. یک دروازهبان هنگام خروج روی توپهای ارسالی باید ۱۰۰در۱۰۰ تمرکز داشته باشد، اما من وقتی خروج میکردم، روی هوا ۵۰درصد تمرکزم به این بود که چطور فرود بیایم که زانویم نپیچد! مردم اینها را نمیدانستند.
- در زمان جام جهانی وضعیت پایت چطور بود؟
افتضاح! ۱۰روز قبل از جام جهانی ضربهای به توپ زدم که زانویم خالی کرد. هر وقت اینطور میشد حداقل تا سه روز ورم میکرد. بعد که ورم زانویم میخوابید سه روز هم باید مدارا میکردم و نرم میدویدم. حالا ببینید که در حدفاصل ۱۰روز چطور خودم را به بازی رساندم.
منبع:همشهريتماشاگر