تعداد زیادی از حوزههای اقتصادی را هم برشمرد و از جدیت دولت خود برای عقد قرارداد و سرمایهگذاری در پروژههایی نظیر توسعه بنادر جنوبی، حمل و نقل ریلی و جادهای، فناوری و ... خبر داد. هیچ اشارهای هم به مذاکرات با 1+5 و نتایج آن نداشت. این یعنی:
1. آغاز فصل جدید سرمایهگذاری قابل توجه هند در امور زیربنایی ایران، در کنار تحولاتی مثل؛ مناسبات تازه با مسکو از جمله تسهیل همکاریهای بانکی و مبادله تجاری با ریال ایران؛ فضای جدید برای ارتقای همکاریهای ایران و چین؛ توسعه مناسبات منطقهای و بهبود چشمگیر روابط با همسایگان و حوزه آسیای میانه و قفقاز؛ ثابت میکند که نگاه دولت ایران در مناسبات خارجی متوقف به روابط با غرب یا نتیجه مذاکرات نیست و مسیر خود را با استحکام طی میکند.
2. زنجیره سفرها و ملاقاتهای ریاست محترم جمهوری، از همسایگان تا همپیمانان منطقهای و نیز ارتباط با کشورهای حوزه شانگهای و آ سه آن را باید با نگاه فرآیندی نگریست که نشان میدهد راهبرد دیپلماسی ایران در مقطع کنونی، تعامل سازنده با دنیاست؛ اما بر اولویتهایی چون تکیه بر توانمندی داخلی، تقویت حسن ارتباط و همکاری با همسایگان، تحکیم امنیت و رشد مناسبات جمعی - منطقهای استوار گردیده است.
3. این تحولات؛ همچنین اثبات میکند که دیوار تحریم، فارغ از نتایج مذاکرات هستهای، واقعاً ترک خورده است. رئیسجمهوری آمریکا و حتی مذاکرهکنندگان این کشور نیز بارها رسماً اعلام کردند که سیاست تحریم به طور کلی (حتی در برابر کوبا) شکست خورده و بینتیجه است. پسندیده نیست که عدهای از منتقدان، به دلیل نگاه رقابتی که در حوزه سیاسی با دولت دارند، موفقیتهای ملی را نادیده بگیرند و زیبنده نیست که از یک طرف خبر از پشت پردهها بدهیم و از طرف دیگر بگوییم دولت واقعیت مذاکرات را به مردم نمیگوید!
اگر چشم بر واقعیت رویدادها ببندیم و در تریبونهای عمومی، اظهارات مسئولان کشور را با سانسور و سفسطه و... به حاشیه ببریم و شعارهای مقامات آمریکایی و صهیونیستی را «معیار حق» به افکار عمومی معرفی کنیم؛ تنها دسترسی مردم به سایر تریبونها و دیدگاهها را تقویت کردهایم. یادمان هم باشد که سندیت بخشیدن به دشمنان و ترجیح آنان بر دوستان، کار خوبی نیست.
4. علاوه بر تحریم، برخی ساختارها و مناسبات ضد ایرانی در بلوک غرب هم ترک خورده است. باید باور کنیم که استراتژی موفق و مدبرانه جمهوری اسلامی ایران، با هدایت رهبر معظم انقلاب، همدلی رؤسای قوا و مدیریت رئیسجمهوری محقق شده است. آیا شکاف بیسابقه و عمیق بین ساختار قدرت سیاسی در داخل آمریکا، در خصوص نوع مواجهه با ایران، قابل کتمان است؟ به نظرسنجی مؤسسات معتبر غربی بنگریم. آیا شکاف عمیق میان خواست افکار عمومی آمریکا برای توافق با ایران از یک طرف و تندروهای کنگره و سنای آمریکا از طرف دیگر، پدیده مهمی نیست؟
در معتبرترین این نظرسنجیها حتی 46 درصد نخبگان سیاسی در جناح جمهوریخواه ایالات متحده خواهان توافق با ایران شدهاند. یعنی فقط 10 درصد کمتر از همقطاران دموکراتشان و 20 درصد فاصله با خواست افکار عمومی. آیا این تحولات اتفاقی است و ارزش تحلیل و اطلاعرسانی ندارد؟ آیا فاصله افتادن میان منافع رژیم صهیونیستی با منافع ملی آمریکا در این خصوص، آشکار نبود؟ شتاب کشورهای اروپایی برای آغاز دوران جدیدی از همکاریها، قابل توجه و حاوی پیام نیست؟
آیا شکاف میان کشورهای عربی و همپیمانان سنتی آمریکا در منطقه با خودشان و نیز با کاخ سفید؛ و حتی چسبیدن آشکار برخی از آنها به رژیم صهیونیستی در موضوع برنامه هستهای ایران پدیده کماهمیتی است و از دید افکار عمومی جهان پنهان میماند؟ آیا اذعان و تسلیم قدرتهای بزرگ به دست برتر ایران در منطقه، و برگشتِ بی سر و صدا از مواضع سخت، دستاورد کمی است؟ و...
5. و نکته آخر. رهبر معظم انقلاب، هم با تبیین صریح چارچوبهای نظام، فرمودند که با تمام وجود از دولت و مذاکرهکنندگان حمایت میکنند؛ و هم تأکید کردند که این دولت ایالات متحده آمریکاست که به توافق نیازمند است. وقتی رئیسجمهوری آمریکا طی پنج روز بعد از بیانیه سوییس (لوزان) پنج سخنرانی و مصاحبه اختصاصی با رسانههای کشورش انجام میدهد تا بیانیه را توضیح دهد، معلوم است که چه کسی برای توجیه افکار عمومی و سیاستمداران کشورش، مشکلات بیشتری دارد و در صحنه واقعیت دست چه کسی برتر است. علاوه بر تحریم، ساختار دشمنیها ترک خورده. باور کنیم.
* معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهوری
- منبع: ایرنا